۲-۲۴-۱- مفهوم فرهنگ
واژه فرهنگ را در زبان های اروپایی(انگلیسی،فرانسوی،آلمانی) Culture,culture,kulturمی گویند که از واژه CULTUREبرمیآید،ریشه لاتین COLERE این واژه طیف معنایی گسترده ای داشته است. مسکن گزیدن،کشت کردن،حراست کردن،پرستش کردن (پهلوان،۱۳۸۲).فرهنگ را می توان رفتار ویژه نوع بشر نامید که، همراه با ابزار مادی جزءلاینفک رفتار شناخته می شود(صالحی امیری،۱۳۸۶). تعاریف گوناگونی از فرهنگ ارائه شده که این گستردگی به دلیل تعاریف کلی و جزئی ارائه شده از فرهنگ میباشد.گیدنز[۴۱] فرهنگ را (ارزش هایی که اعضای یک گروه معین دارند،هنجارهایی که از آن پیروی میکنند،کالاهای مادی که تولید میکنند )تعریف نموده (گیدنز،۱۳۷۶) برویس کوئن [۴۲]معتقد است فرهنگ را میتوان مجموعه ویژگی های رفتاری عقیدتی اکتسابی اعضای یک جامعه خاص تعریف کرد (راد،۱۳۸۱). اما شاید بتوان گفت جامع ترین تعریف از فرهنگ متعلق به تایلور[۴۳] است که میگوید:
فرهنگ مجموعه پیچیده ای است که معرف،معتقدات،هنرها،صنایع،تکنیک ها،اخلاق، قوانین،سنن و بالاخره تمام عادات و رفتارها و ضوابطی است که انسان به عنوان عضو یک جامعه آن را از جامعه خود فرا میگیرد و در قبال آن جامعه تعهداتی به عهده دارد(نخعی، ۱۳۸۷).از طرف دیگر توسعه کشورها از طریق اطلاع رسانی میتواند برای بیان فرهنگ ها و اندیشه ها به کار گرفته شودو با توجه به اینکه مقوله فرهنگ در توسعه کشورها یکی از حوزه های مهم است در این پژوهش نگارنده سعی میکند مقوله هایی را که زمینه ساز توسعه بوده و میتوانند در توسعه فرهنگی تاثیر داشته باشند و در برنامه ریزی های بلند مدت مورد توجه قرار می گیرند مطرح نماید و به سوال” توسعه فرهنگی چیست؟و دارای چه مؤلفه هایی میباشد؟” را پاسخ دهد. تعریف و ویژگی های فرهنگ و مفهوم فرهنگ نخستین بار توسط مردم شناس انگلیسی،سرادوارت بارنت[۴۴] در سال ۱۸۷۱به کارگرفته شد.وی فرهنگ را مجموعه ای پیچیده میداند که شامل: دانش ها، باورها،هنر،قوانین،اخلاق،آداب ورسوم و دیگر قابلیت ها و عادت هایی که انسان به عنوان عضو جامعه آنهارا فرا میگیرد. به تعبیر دیگر فرهنگ عبارت است از نظام مشترکی از باورها،ارزش ها،رسم ها،رفتارها و موضوعاتی که اعضای یک جامعه در تطبیق با جهانشان و در رابطه با یکدیگر به کار میبرند و از راه آموزش از نسلی به نسل دیگر انتقال میدهند(رامشک،۱۳۸۸).
فرهنگ دارای دو عنصر مادی و غیر مادی است که ویژگی های آن به شرح ذیل میباشد:فرهنگ ها و جوامع در سطح بسیار وسیعی ناهمگون هستند. این حالت به ویژه زمانی بیشتر مشهود است که هویت های ملی وسیعی به عنوان جایگزین هایی برای فرهنگ ذکر میشوند(همان منبع). فرهنگ، عاملی است که با زمان،جغرافیا،تاریخ،مذهب،طبقه اجتماعی،نژاد، شهرنشینی،روستانشینی،ملیت و مقولات بسیار دیگری در هم می آمیزد. فرهنگ ها از طریق مسافرت،تجارت،وسایل ارتباط جمعی،گروههای تبلیغی و دیگر منابع تغییر و توسعه مییابند.فرهنگ غریزی نیست بلکه آموختنی است(رامشک،۱۳۸۸).به عبارت دیگر فرهنگ از عادات و تجربیاتی تشکیل می شود که افراد در طول حیات خویش می آموزند.فلسفه وجود تعلیم و تربیت در جامعه انسانی بر اساس همین ویژگی است.فرهنگ افراد یک جامعه را قادر به پیشبینی رفتار یکدیگر میکند به طوری که افراد میتوانند برحسب رفتار و گفتار خود، واکنش های دیگران را از پیش تشخیص دهندو بدانند که برای دریافت واکنش مطلوب چه رفتار و گفتاری باید داشته باشند(همان منبع).
حال باید بدانیم که فرهنگ چیست و چگونه می توان آن را تعریف کرد؟از این واژه تعاریف زیادی کردهاند که بی شک نمی توان در این جا ورودی به آن ها داشت،ولی این را می توان گفت که واژه فرهنگ در ادبیات فارسی هیچ گاه به مفهومی که برخاسته از ریشه کلمه باشد به کار نرفته است.نگاهی گذرا به این تعاریف ما را به این نکته اساسی رهنمون میسازد که” فرهنگ”هر چه باشد و هر تعریفی از آن کرده باشند،با زندگی انسان عجین شده و با آن معنی و مفهوم پیدا میکند و بازگشت آن به ساختار زندگی انسانها است(بابائی،۱۳۸۷).
“ریموند ویلیامز”[۴۵] در کتاب کلید واژه ها معتقد است که مفاهیم فرهنگ در سه نوع کاربرد رایج انعکاس یافته است.
– تعاریفی که اشاره به رشد فکری،روحی و زیبا شناختی فرد،گروه یا جامعه دارند.
– تعاریفی که در بر گیرنده فعالیت های ذهنی و هنری و محصولات آن ها مثل فیلم،موسیقی و تأتر است.
– تعاریفی که بر مشخص کردن کل راه و رسم زندگی و فعالیت ها،باورها و آداب و رسوم تداومی از مردم،یا یک جامعه تأکید دارد.
“گی روشه”[۴۶] با الهام از تعریف دورکیم از واقعیت اجتماعی،فرهنگ را «مجموعه به هم پیوسته ای از شیوه های تفکر،احساس (هیجان) و عمل دانسته است که توسط تعداد زیادی افراد فرا گرفته می شود و بین آن ها مشترک است». (ابراهیمیان،۱۳۹۰).
از دید تایلور[۴۷] فرهنگ یا تمدن ،کلیت در هم تنیده ای است مشتمل بر: دانش،هنر، دین،قانون،اخلاقیات،آداب و رسوم و هر گونه توانایی و عادتی که آدمی همچون عضوی از جامعه به دست می آورد.
از دیدگاه دیکسون[۴۸](۱۹۲۹)فرهنگ عبارت است از: الف)مجموعه تمامی کارکردها،رسوم و باورها ب)مجموعه فرآورده ها و کارکردها،نظام دینی و اجتماعی،رسوم و باورهای یک قوم که بیشتر آن ها را تمدن می نامیم.
از دیدگاه هیلر[۴۹](۱۹۲۹)باورها،نظام های فکری،فنون علمی،راه و روش های زندگی،رسوم و سنت ها و تمامی شیوه های کردار که جامعه بدان سازمان می بخشد،فرهنگ نامیده می شود.
“هرسکوویتس”[۵۰](۱۹۴۸)فرهنگ را در اساس بنایی میداند که بیانگر تمامی باورها،رفتارها،ارزش ها و خواسته هایی میباشد که شیوه زندگی هر ملت را بازگو می کند.فرهنگ عبارت است از هر آنچه یک ملت دارد،هر کاری که میکند و هر آنچه می اندیشد.(ابراهیمیان،۱۳۹۰).
تایلور[۵۱] معتقد است که «فرهنگ مجموعه ای به هم پیوسته از شناخت ها،باورها، ارزش ها،آداب و رسوم،سنت ها،اخلاقیات،قوانین،هنرها،دانش ها،آیین ها،اعمال و عقاید است»(تیلور،۱۸۷۱). اما تعریفی از فرهنگ که مبنای عملی و کار فرهنگی باشد همان تعریفی است که یونسکو در کنفرانس تدابیر فرهنگی در مکزیک به سال ۱۹۸۲ از فرهنگ ارائه کرد،بدین ترتیب که:«فرهنگ مجموعه ای تمام از خصوصیات معنوی،مادی،فکری و عاطفی است که جامعه یا گروه اجتماعی را متمایز میسازد.نه تنها در برگیرنده هنر و ادبیات است بلکه شیوه های زندگی،حقوق اساسی بشر،نظام های ارزش،سنت ها و باورها را هم در بر میگیرد».(ابراهیمیان،۱۳۹۰).