بندورا معتقد است که بسیاری از یادگیریهای آدمی به طور جانشینی کسب میشوند، یعنی یادگیرنده، بیآنکه عمل آشکار و نمایانی را انجام دهد یادگیری خود به خود صورت میگیرد. مشاهده هر گونه فعالیت و خواندن هر کتاب و مجله تا گوش دادن به سخنان دیگران، از طریق رادیو، تلویزیون و جز آن مهمترین منابع نیابتی یا جناشینی یادگیری را تشکیل میدهند. این گونه یادگیریها، نه تنها یادگیری عملی را استحکام میبخشند، بلکه از پیامدهای منفی یادگیری نیز جلوگیری میکنند.
یادگیری کاروری و جانشینی مهارتهای پیچیده را نیز در بر میگیرد. وقتی معلم در مدرسه به توضیح و نمایش مهارتها میپردازد، شاگردان از راه مشاهده به ارتباط اجزاء تشکیل دهنده پی میبرند و برنامه درسی را میآموزند. همچنین، وقتی معلم شیوه تمرین شاگردان را مشاهده میکند و از درستی و نادرستی آموخته های آنان آگاهی مییابد و به اصلاح و تصحیح رفتار میپردازد و وقتی هم که شاگردان سرمشقهای مؤثر و موفقیتآمیز را مشاهده میکنند شوق و علاقه آنان به یادگیری افزایش مییابد.
۲-۴-۵-۳-۳ یادگیری و عملکرد
سومین فرضیه در نظریه شناخت اجتماعی پیبردن به تمایز میان یادگیری و عملکرد رفتارهای گذشته است. به اعتقاد روزنتال و زیمرمن ، دو تن از روانشناسان شناخت اجتماعی، افراد آدمی از راه مشاهده نمونه ها معلوماتی را کسب میکنند که در همان زمان یادگیری به نمایش در نمیآورند.
شاگردان در مدرسه نخست معلوماتی توضیحی یا تبیینی را در قالب گفتار و نوشتار در یک رشته واقعیتها و رویدادها کسب میکنند، سپس به آموختن آئین کار میپردازند که در آن مفاهیم، قواعد و اصول، محاسبههای عددی، اطلاعات مختلف و مانند این ها از اهمیت بالایی برخوردارند. هر یک از این صورتهای معلوماتی را میتوان به دست آورد، بیآنکه هنگام آموختن آن ها را به نمایش در آورند.
نباید انتظار داشت که عوامل سه گانه شخص، محیط و رفتار همواره به همان صورتی انجام شود که در تصویر دیده میشود. در هر موقعیت و زمانی ممکن است یکی بر دیگری تقدم یابد؛ یعنی که رفتار بر اثر اولویت شخصی یا محیطی پدیدار گردد. نظریه شناخت اجتماعی به نقش تقلید و مشاهده در یادگیری اهمیت فراوانی میدهد
۲–۴-۶خانواده و روابط بین والد و کودک:
برنامه فرزند پروی مثبت در ایجاد و کاهش مشکلات کودکان ، به خانواده و روابط والد – کودک اهمیت بسزایی میدهد . خانواده یکی از نظامهای اجتماعی و طبیعی و مجموعهای از قواعد و اصول است که برای اعضای خود نقش های متنوعی تعیین میکند، از یک ساختار نظامدار قدرت برخوردار بوده و از صورتهای پیچیدهای از پیام رسانیهای آشکار و نهان برخوردار میباشد. رابطه اعضای این نظام رابطه ای عمیق و چند لایه است که عمدتاًً بر اساس تاریخچهای مشترک، ادراکها و فرضهای مشترک و درونی شده رایج جهان و اهداف مشترک بنا شده است (نوابی نژاد،۱۳۷۳).
خانواده به عنوان یک واحد و سازمان اجتماعی دارای نقشها و وظایف متعدد و متکثری است. یک خانواده مثل یک سازمان اجتماعی میتواند نقش تولیدی را ایفا کند (مثل بعضی از خانواده های روستایی که همگی کار میکنند). خانواده نقش خدماتی را نیز برای خود و برای تعدادی از افراد اجتماع بر عهده دارد (مثل طبخ و لباس شستن). خدمات بهداشتی و درمانی نیز در خانواده به اعضاء آن عرضه میشود. نقش آموزشی و تربیتی خانواده نیز مسلم و روشن است. علاوه بر این نقشها که بیشتر سازمانهای اجتماعی هم آن ها را ارائه میدهند. خانواده در رفع نیازهای جسمانی و روانی اعضاء آن نیز نقش غیر قابل انکاری دارد. لذا خانواده واحدی اجتماعی است که دارای نقشها و وظایف متعدد و گوناگون است (احمدی، ۱۳۷۶).صافی (۱۳۷۶ ) ، وظایف اساسی خانواده را به شرح زیر ذکر کردهاست :
۱- پرورش و آموزش کودکان
وی میگوید: یکی از وظایف اساسی خانواده فراهم کردن محیط مساعد برای پرورش کودکان است، محیط خانه، محیط یادهی و یادگیری از راه های مختلف به ویژه تقلید است و کودکان و نوجوانان قسمت عمده ای از عمر خود را در این محیط صرف میکنند و در فضای خانواده رشد مییابند.
۲-تامین امینت جسمی و روحی اعضای خانواده
وجود محیط گرم و بالنده خانواده تکیهگاه مطمئن برای اعضای آن خواهد بود و زن و مرد و فرزندان با اطمینان بیشتری به تلاش می پردازند.
ایشان در ادامه میگوید نبودن امنیت در خانواده برای زن و مرد یا فرزندان و عدم ارضاء نیازهای عاطفی آنان میتواند زمینه ساز سرخوردگی، اضطراب شدید، افسردگی، احساس بی کفایتی، انحرافات اخلاقی و افزایش جرم و جنایت و اعتیاد و خودکشی در جامعه گردد (صافی، ۱۳۷۶).
از نظر اسلام خانواده به عنوان یکی از ارگانهای اصلی هر جامعه وظایف مهم و فوق العاده دارد که مهمترین آن ها عبارتند ست از:
-
- تولید نسل و ابقای آن از طریق تولید مثل .
-
- پرورش نسل و مراقبت از آن به خاطرحفظش از خطرات گوناگون.
-
- صمیمیت و نزدیکی شدید با اعضاء و هماهنگی و همدلی و تعاون.
-
- خانواده به عنوان کانون عاطفه و امنیت.
-
- خانواده به عنوان معلم.
- مرکز فعالیت و رشد اقتصادی (شریعتمداری، ۱۳۸۷) .
ارتباط والدین و فرزندان از جمله موارد مهمی است که سال ها نظر صاحب نظران و متخصصان تعلیم و تربیت را به خود جلب کردهاست . خانواده نخستین پایگاهی است که پیوند بین کودک و محیط اطراف او را به وجود می آورد . کودک در خانواده پندارهای اولیه را درباره ی جهان فرا میگیرد ، از لحاظ جسمی و ذهنی رشد مییابد ، شیوه های سخن گفتن را می آموزد ، هنجارهای اساسی رفتار را یاد میگیرد و سرانجام نگرش ها ، اخلاق و روحیاتش شکل میگیرد و به عبارتی اجتماعی می شود ( اقلدیس ؛ به نقل از هیبتی ، ۱۳۸۱ ) .
خانواده نقش ویژهای در الگو شدن برای فرزندان دارد. روابط والدین با هم و با فرزندان، در اثر گذاری این الگو مؤثر است. کودک سخن گفتن، راه رفتن، آداب معاشرت، آداب غذا خوردن طرز لباس پوشیدن، نحوه برخورد، مهر ورزیدن، پرخاشگری، مسئولیت پذیری و … را از والدین فرا میگیرد و در سالهای قبل از دبستان رفتار کودک آینه رفتار والدین است، هر آنچه انجام بدهند او منعکس میکند (امیر حسینی، ۱۳۸۵).
بدون شک توانمندی والدین در برقراری ارتباط مفید و مثمر ثمر با فرزندانشان از پراهمیت ترین و پر مخاطره ترین وظایف آنان در زندگی محسوب می شود و لازمه مؤثر بودن والدین ، بهره مند بودن از اطلاعات کافی در زمینه شناخت کودک و درک رفتارها و علل مشکلات رفتاری اوست . بنابرین توجه خاص متخصصان بالینی و پرخاشگران به کیفیت تعامل و چگونگی روابط والدین و کودکان در سال های اخیر ، بیان کننده اهمیت این تعامل و تاثیر متقابل است .