الف. دارنده دو عامل ولادت و تکون با هم مادر است
این گروه میگویند برای پیدایش هرفرزند دو عامل تأثیرگذاراست، یکی پیدایش فرزند از تخمک و دیگری حمل فرزند و ولادت وی از مادر. لذا دارنده این دو عامل با هم، مادر است. پس زمانی که تخمک از زنی باشد که مسئولیت حمل را به عهده نمیگیرد و حامل جنین، زن دیگری است دو عامل انتساب فرزند به مادر در هر یک از صاحب تخمک و صاحب رحم وجود نداشته و هیچ کدام مادر محسوب نمیشوند[۷۷]عده دیگر از طرفداران این نظریه معتقد هستند: هم صاحب تخمک و هم صاحب رحم هر دو مادر مشروع تلقی میشوند استدلالشان این است که از نظر عقلی، فرزند تنها نتیجه تخمک و صفات به ارث برده شده از زن نیست، بلکه فرزند و به طور کلی انسان نتیجه تعاملش با محیط اطراف است که این دو نقش مهم زن در تکون کودک غیر قابل انفکاک است و نباید آن را با مادر رضاعی و زنی که وظیفه تربیت کودک را بر عهده دارد، مقایسه کرد و نقش صاحب رحم را به اندازه پرورش دهنده کاهش داد، رحمی که از نظر پزشکی نقشی بسیار فراتر از یک ظرف و تغذیه تنها برای جنین دارد، به طوری که اختلال در هر یک از آن دو تولید مثل را غیر ممکن میسازد، بنابرین نقش صاحب تخمک و صاحب رحم یک امر تکوینی است که میتواند در انتساب کودک به هر دو، نقش عمدهای را ایفا نماید و اطلاق واژه «مادر» به آنان؛ بر خلاف اطلاق واژه «مادر» به مادر رضاعی که قطعاً مجازگویی بوده؛ در معنای حقیقی است، ممکن است این مسأله به سبب غیر عادی بودن آن در وهله نخست مشکل به نظر برسد که با عوض کردن فرض مسأله این غرابت از بین خواهند رفت. امروزه از نظر پزشکی این امکان فراهم است که هسته تخمک از ماده سیتوپلاسم اطراف هسته در تخمک جدا شود و هسته تخمک زن دیگری جایگزین گردد و هر دو زن از نظر بیولوژیک با هم مشترک شوند.
حال سؤال این است آنانی که فقط صاحب تخمک را مادر میشناسند درباره این تخمک که از دو زن استیصال شده چه موضعی خواهند داشت؟ قطعاً هر دو زن را در تکون جنین انسان مؤثر خواهند دانست و به هر دو نقش مادری را خواهند داد. بنابرین در فرض مسأله که تخمک از آن یک زن و رحم متعلق به زن دیگری است میتوان گفت هر دو مادر طبیعی کودکاند [۷۸]؛بعضی از فقها نظریه دو مادری را برگزیدهاند
به این ترتیب طفل در یک زمان دارای دو رابطه مادری میشود که چون هر دو رابطه «اعتباری» هستند، از لحاظ حقوقی وجود هر دو در یک زمان ممکن میباشد.
در آیات و روایات درباره تعلق کودک به دو مادر مطالبی به چشم نمیخورد، در آن منابع یا صاحب تخمک به عنوان مادر معرفی میشود و یا صاحب رحم. برخی از محققان با جمع ادلّه نقلی که طفل را ملحق به صاحب نطفه میدانند و همچنین ادلّه نقلی که عملِ تولد را ملاک رابطه مادر و فرزندی میداند، زن صاحب تخمک و زن صاحب رحم را مادر طفل محسوب کرده و بر این عقیدهاند افزون بر اینکه دو مادری بودن طفل را عرف برقرار میکند، این ادله هم بر هر دو رابطه دلالت دارد [۷۹] در مقابل برخی از محققان براین باورند که از طریق ادله نقلی نمیتوان این نظریه را اثبات کرد و این جمع را بین آیات و روایات برقرار نمیکنند.
ب. تکون، ملاک انتساب طفل به مادر است
برخی از فقها صاحب تخمک را مادر طفل میدانند و به معنای لغوی کلمه «امّ» استناد میکنند؛ چرا که «امّ» در لغت به معنای «اصل کل شیء و عماده»است و سبب اطلاق آن به زنی که کودک را به دنیا میآورد این است که اصل جنین از او است. در نظر این گروه، ملاک مادر بودن از دیدگاه عرف، همانند ملاک پدر بودن است و از آنجا که نخستین مرحله آفرینش کودک از آب مادر است، در این مورد صاحب تخمک به عنوان «مادر» در نظر گرفته میشود چرا که در نخستین مرحله آفرینش و ایجاد و پیدایش جنین سهم دارد. پس از این مرحله، تغذیه، پرورش و رشد جسمانی و روحی جنین هیچ نقشی، جز استمرار و بقا و رشد وی ندارد همان طور که پس از تولد تغذیه کودک از طریق شیر دادن است و چنین زنی مادر حقیقی کودک تلقی نمیشود و ثانیاًً صفات وراثتی کودک فقط از زنی منتقل میشود که تخمک از اوست. لذا نسب قانونی بین زنی که طفل در رحم او رشد پیدا کرده و خودِ طفل به وجود نخواهد آمد چرا که، تخمک این زن در پیدایش کودک، شرکت نداشته است و صرف تکامل یافتن و گذراندن مراحل رشد در رحم نیز سبب تحقق نسب نیست.
بعضی دیگر از فقهاء نیز این مسأله را در بحث مربوط به مسائل مستحدثه مطرح نموده و به نتیجه قطعی در مورد ترجیح دوران حمل یا تخمک زن برای الحاق طفل و نسبت فرزند به مادر نرسیدهاند. ولی به نظر میرسد بیشتر تمایل دارند که صاحب تخمک را مادر بشناسند. ایشان میگویند: «اگر حمل در حالی که هنوز علقه یا مضغه است یا بعد از دمیده شدن روح از رحم زنی به رحم زن دیگر منتقل شود و در آن رحم نشو و نما نموده و متولد گردد آیا فرزند زن اول محسوب میشود یا دوم؟ شکی نیست که اگر بعد از کامل شدن خلقت و دمیده شدن روح، به رحم زن دیگر منتقل شود، فرزند زن اول محسوب میشود. چنانکه اگر در این حال خارج و در رحم دیگر نگهداری شود، فرزند همان زن خواهد بود. ولی اگر قبل از شکل گرفتن کامل و دمیده شدن روح مثلاً در حال مضغه بودن، از رحم زن به رحم زن دیگر منتقل شود، در اینکه بچه متعلق به کدام یک از این دو زن است، مسأله مورد اشکال است. بلی اگر ثابت شود که نطفه زوجین منشأ طفل است ظاهراًً باید بچه را ملحق به زوجین نمود.» [۸۰]
با توجه به عبارت اخیر و نیز تمسک به آیه «انا خلقنا الانسان من نطفه امشاج نبتلیه» که در اثبات منشأ بودن تخمک زن در تولد طفل قابل پذیرش است، باید گفت که بچه ملحق به زوجین است، در صورتیکه تعمیم دادن آن بر اینکه، آن چه منشأ تکون انسان است میتواند در جایگاه مادر باشد، بی آنکه سایر نقشهای مادر ملاحظه گردد، محل تأمل است.
برخی از نویسندگان حقوقی در بین ادله خود بر این نظریه، به مقررات فقهی و قانونی در مورد گیاه، استناد جستهاند.[۸۱] برابر مقررات قانونی در مورد گیاه، صاحب بذر یعنی در واقع صاحب تخم و نطفه، مالک گیاه پدید آمده از آن خواهد بود، هر چند این بذر در زمین دیگری رشد و نمو کرده و ثمر به بار آورده باشد؛ یعنی در واقع مولد گیاه متعلق به صاحب نطفه و بذر است و زمین که ظرف و بستر و حامل آن بذر است در انتساب گیاه به صاحب آن اثری ندارد.