مفهوم سود از جمله مفاهیم کاربردی در یک واحد اقتصادی میباشد. از اینرو، با توجه به اهداف مختلف استفاده کنندگان، تعاریف و روشهای اندازهگیری متفاوتی برای آن ارائه شده است. بهکارگیری سود برای اهداف خاصی همچون معیار سنجش کارایی مدیریت، معیار پیشبینی عملکرد آتی شرکت و یا سود تقسیمی در آینده، معیار سنجش میزان موفقیتهای شرکت، مبنای تعیین مالیات، مبنای تدوین مقررات شرکت جهت تامین منافع عموم مردم و بالاخره معیار ارزیابی و قضاوت درباره چگونگی تخصیص منابع توسط اقتصاددانان برای سود قابل ترسیم است (کلاید[۲۲]، ۲۰۰۷).
هندریکسن[۲۳] با توجه به اهداف استفاده کنندگان سود، سه رویکرد ساختاری، تفسیری و رفتاری را مورد توجه قرار داده است:
۱- مفهوم سود از دیدگاه ساختاری
در این دیدگاه، عرف، سنت و مقررات، اموری معقول، منطقی و با هم سازگار بهشمار میآیند که بر پایه مفروضات، مفاهیم و اصولی که حسابداران در عمل به آن ها رسیده و ارائه کردهاند قرار میگیرند. ولی مفاهیم یا اصولی مانند تحقق بخشیدن به یک رویداد مالی، تطابق، روش تعهدی و روشهای تخصیص هزینه ها را میتوان فقط از دیدگاه مقررات خاص تعریف کرد، زیرا نمیتوان نسخه دومی از آن ها را در دنیای واقعی مشاهده نمود.
۲- مفهوم سود از دیدگاه تفسیری
در این دیدگاه برای ارائه تعریفی از سود بر دو مفهوم اقتصادی تغییر میزان رفاه و حداکثرسازی سود تکیه میشود. هیات استانداردهای حسابداری مالی نیز به صورت تلویحی به این دو مفهوم در قالب «حفظ سرمایه» و «به حداکثر رساندن سود» اشاره کردهاست. حفظ سرمایه یکی از اصلیترین مفاهیم سود است، زیرا این مفهوم بر پایه تئوری اقتصادی قرار دارد. این دیدگاه مبتنی بر تغییرات ارزش فعلی وجوه نقد مورد انتظار است؛ ولی قیمت فعلی بازار و گزینههای مشابه را نیز میتوان از این دیدگاه توجیه کرد و مدعی شد که اقلام مذبور میتوانند جایگزین مناسبی برای ارزش جاری باشند.
۳- مفهوم سود از دیدگاه رفتاری (عملگرایی)
این مفهوم مواردی نظیر فرآیندهای تصمیمگیری سرمایهگذاران و بستانکاران، واکنشهای قیمت اوراق بهادار در برابر گزارشدهی سود، تصمیمات مدیریت در مورد هزینه سرمایه و واکنش مدیران و حسابداران در برابر بازخورد اطلاعات را در بر میگیرد. یکی از ویژگیهای رفتاری این است که میتوان سودهای آتی را پیشبینی نمود. اگر سایر عوامل تاثیرگذار با دقت کامل در نظر گرفته شوند، میتوان با بهره گرفتن از سودهای خالص چند دوره، عملیات آینده شرکت را پیشبینی کرد.
۲-۲-۱-۲- سود حسابداری در مقایسه با سود اقتصادی
تهیهکنندگان و استفاده کنندگان اطلاعات مالی در سالهای متمادی کوشش کردهاند که به سود خالص حسابداری محتوای اقتصادی نیز نسبت دهند. کانون توجه این کوششها برقراری ارتباط بین نرخ بازده سرمایهگذاری[۲۴] از یک سو و نرخ بازده داخلی[۲۵] از سوی دیگر بوده است. این ارتباط مبنای تدوین تئوری برآورد[۲۶] قرار گرفت.
در این تئوری، تأکید بر گزارش سود به نحوی است که به سرمایهگذاران امکان دهد نرخ بازده داخلی واحد انتفاعی را به طور کلی پیشبینی و بر اساس آن، گردش آتی وجوه نقد و ارزش فعلی واحد انتفاعی را نیز پیشبینی کنند.
هر دو نرخ بازده مذکور بالا، معیارهایی برای سنجش کارایی بهکارگیری داراییهای واحد انتفاعی است، اما نحوه تعریف آن ها متفاوت است. نرخ بازده سرمایهگذاری عبارت است از:
(۲-۱) ROI = NI / TA
در فرمول بالا:
NI معرف سود خالص، و TA معرف جمع داراییها بر مبنای بهای تمام شده است.
نرخ بازده داخلی نرخی است که موجب تساوی ارزش فعلی گردش وجوه نقد مورد انتظار در آینده (بر اثر بهکارگیری داراییها) با بهای تمام شده آن داراییها میشود. یعنی نرخ بازده داخلی ® را میتوان از رابطه زیر به دست آورد:
(۲-۲) TA =
با توجه به دو رابطه بالا میتوان فرمولهای زیر را برای سود خالص حسابداری و سود خالص اقتصادی به دست آورد:
(۲-۳) استهلاک حسابداری – هزینه ها – درآمد فروش = سود خالص حسابداری
(۲-۴) استهلاک اقتصادی – هزینه ها – درآمد فروش = سود خالص اقتصادی
همان طور که ملاحظه میشود، تفاوت دو رقم بالا مربوط به نحوه محاسبه هزینه استهلاک است. حسابداران برای محاسبه استهلاک، روش خط مستقیم (SL) و یا یکی از روشهای نزولی (AD) را به کار میگیرند در حالی که اقتصاددانان، روش نرخ بهره (I) را مورد استفاده قرار میدهند. ارتباط بین این روشها در نمودار شماره (۲-۱) نشان داده شده است:
پول
I
SL
AD
زمان
نمودار ۲-۱: انواع روشهای محاسبه استهلاک (ماخذ: شباهنگ، ۱۳۸۱)
به طوری که در نمودار بالا مشاهده میشود، روش نرخ بهره برای محاسبه استهلاک در جهت مخالف روش نزولی محاسبه استهلاک حرکت میکند.
از لحاظ نظری میتوان انتظار داشت اگر حسابداران نیز روش نرخ بهره مؤثر را برای محاسبه استهلاک به کار گیرند، سود خالص حسابداری و سود خالص اقتصادی یکسان شوند. اما این انتظار تحقق نمییابد زیرا، پارامترهایی که در این مدل ثابت فرض شدهاند در دنیای واقعی ثابت نیستند. مثلا تورم ارزش داراییها را تغییر میدهد؛ نرخ تورم مورد انتظار بر نرخ تنزیل اثر میگذارد؛ و یا عرضه و تقاضای بازار بر مخاطره واحد انتفاعی تاثیر میکند. به طور خلاصه، تحلیل بالا مستمرا تغییر میکند و حسابداران باید هر روز سود خالص را مجددا اندازهگیری کنند تا بتوانند با واقعیتهای اقتصادی هماهنگ باشند.
در بازار سرمایه، این اندازهگیریها و تحلیلها توسط سرمایهگذاران انجام و موجب نوسان قیمت سهام شرکتها میشود. بنابرین، چرا باید حسابداران کاری مشکل و غیرعملی را انجام دهند که در بازار سرمایه انجام میشود؟ پاسخ این سوال این است که وظیفه حسابداران محاسبه سود اقتصادی نیست، بلکه وظیفه آنان ارائه اطلاعات به بازار سرمایه است تا به سرمایهگذاران امکان دهد خود سود اقتصادی را محاسبه کنند (شباهنگ، ۱۳۸۱).
۲-۲-۲- سود هر سهم (EPS)
سود هر سهم (EPS[27]) یکی از آمارههای مالی بسیار مهم است که مورد توجه سرمایهگذاران و تحلیلگران مالی میباشد. سود هر سهم اغلب برای ارزیابی سودآوری و ریسک مرتبط با سود و نیز قضاوت در خصوص قیمت سهام استفاده میشود. در بسیاری از کشورهای جهان، اهمیت این رقم به حدی است که آن را به عنوان یکی از معیارهای اساسی مؤثر در تعیین قیمت سهام میدانند و در مدلهای ارزشیابی سهام نیز به طور گستردهای از آن استفاده میشود (رحمانی و بختکی، ۱۳۸۵).
سود هرسهم از تقسیم سود خالص شرکت پس از کسرمالیات، بر تعداد کل سهام شرکت محاسبه میشود. هر سال شرکتها بخشی از سود خالص را مطابق قانون و بخشی را بر اساس نیاز شرکت نزد خود نگهداری میکنند و مابقی را بین سهامداران تقسیم مینمایند، لذا سود پرداختی هر سهم از تقسیم کل سود پرداختی ( مصوب مجمع عادی سالانه) بر تعداد سهام شرکت به دست میآید. بر اساس قانون تجارت در صورت تصویب در مجمع عمومی عادی سالانه، تقسیم سود تصویب شده حداکثر ظرف ۸ ماه از تاریخ تصویب به سهامداران میبایست پرداخت گردد. البته سود پرداختی تنها به سهامدارانی پرداخت میگردد که در تاریخ برگزاری مجمع مالک آن میزان سهم باشند.
(۲-۵) میانگین موزون تعداد سهام عادی / (سود سهم سهام ممتاز – سود خالص) = سود هر سهم (EPS)
۲-۲-۲-۱- اهمیت EPS و کاربردهای آن