الف: شناسائی محرک های ارزش[۹]
ب: اداره بنگاه به الگوی مبتنی بر ارزش[۱۰]
ج: استفاده از معیارهای مناسب اندازه گیری و سنجش ارزش بنگاه. (فخاریان،۱۳۷۹)
۲-۲-۱) محرک های ارزش
بـر پایه تحقیق سال ۱۹۸۹، گروه تحقیقـاتی مکـا در مورد محـرک های ارزش از مدیران پانصد شرکت با درآمد بالای یک میلیارد دلار و پاسخ های دریافتی از صد وهجده مدیر شرکت های مذبور عمده ترین محرک های ارزش به این شرح شناسائی شد: (Mecca Research Group, 1998)
-
- وضعیت نقدینگی
-
- اعمال مدیریت هزینه
-
- افزایش حاشیه سود
-
- نرخ رشد بنگاه
-
- میزان رشد فروش
-
- کاهش نرخ میانگین هزینه سرمایه
-
- کاهش بار مالیاتی
-
- بهبود سرمایه در گردش
-
- سرمایه گذاری مجدد برای تأمین سطح فعلی فعالیت و توسعه فعالیت های آتی.
از بین معیارهای بر شمرده شده توسط مدیران شرکت های پیشگفته ، اساسی ترین و محوری ترین عامل تأثیر گذار بر سایر محرک ها و عوامل اساسی ایجاد ارزش در سازمان مدیریت است زیرا بار اصلی سودآور کردن شرکت، ایجاد نقدینگی ، رشد بنگاه و در نهایت ایجاد ارزش برای سهامداران بردوش مدیریت میباشد. مدیران برای اینکه این نقش را به خوبی ایفا کنند. باید از نگرش و فلسفه اداره سازمان با الگوی مبتنی بر ارزش برخوردار باشند.(فخاریان،۱۳۷۹) بسیاری گمان میکنند که مدیریت در واحد تجاری مانند مربیگری در تیم فوتبال است. مربی تیم فوتبال با بهره گرفتن از چیدمان صحیح بازیکنان و القای تفکرات خود به تیم و جابجایی صحیح بازیکنان و روش بازی سعی در پیروزی و برنده شدن میکند. در واحد تجاری نیز مدیر باید منابع ورودی قابل دسترس را بر اساس توانایی ها و تفکرات خود به گونه ای مدیریت کند تا بازده ای مازاد بر منابع ورودی ایجاد نماید و خود به عنوان ناظر به این فرایند توجه نماید تا ثروت سهامداران افزایش یابد.(Mahmood et al,2009)
طبق تحقیق مؤسسه حسابرسی پرایس واتر هاوس کوپرز[۱۱] در سال ۱۹۹۸ در مورد شرکت های عضو بورس لندن در خصوص ارزش از دیدگاه سهامداران، اکثر سرمایه گذاران اعتقاد داشتند که ایجاد ارزش برای سهامداران با تصمیمات مدیریت و چگونگی اداره بنگاه به دست آنان ارتباط جدی قابل ملاحظه ای دارد. Stewart,1999))
۲-۲-۲) مدیریت مبتنی بر ارزش
بر اساس سیستم مدیریت مبتنی بر ارزش، موفقیت مدیریت در برآورده ساختن خواسته های سهامداران مستلزم اتخاذ تصمیماتی است که ثروت آفرینی برای سهامداران را به همراه داشته باشد. به عبارت دیگر تأکید اصلی این سیستم بر هدایت فعالیت های مدیریتی برنامه ریزی، سازمان دهی و نظارت عملیات سازمان به سمت ارزش آفرینی و شناسایی فعالیت های فاقد ارزش افزوده قرار دارد به گونه ای که در نهایت، افزایش در ارزش بازار شرکت را فراهم آورد. (Mohanty,2006)
۲-۳) مفهوم ارزش شرکت
۲-۳-۱) مفهوم ارزش از دیدگاه سهامداران
به طور کلی، سهامداران، آینده شرکت ها و بنگاه های اقتصادی را در نظر می گیرند و بر اساس آن سرمایه گذاری میکنند ، از این رو عواملی میتواند معیار مناسب ارزش برای آنان باشد که بیانگر سود آوری مستمر و رشد پایدار شرکت باشد. از نظر سهامداران، ارزش آفرینی به مفهوم ساده یعنی ایجاد منافع حاصل از سرمایه گذاری بیش از هزینه سرمایه به کارگرفته شده میباشد. البته در شرایط پر رقابت کسب و کار باید به مفهوم هزینه فرصت از دست رفته نیز توجه نمود یعنی باید دید اگر سرمایه گذار سرمایه خویش را برای استفاده از سایر فرصت ها یا در ریسک یکسان به کار می گرفت چقدر بازده به دست می آورد. بدیهی است که اگر ما نتوانیم به سهامداران خود در قیاس با رقبای خویش بازده بهتری بدهیم، انتظار سهامدار را برآورده نکرده ایم، به بیان دیگر، زمانی میتوانیم برای سهامداران ارزش ایجاد کنیم که مزیت نسبی رقابتی ایجاد کرده باشیم.
به طور خلاصه، از دیدگاه بازار سرمایه و سهامداران به آنچه امروزه ارزش بنگاه را تشکیل میدهد رشد پایدار و متمادی ارزش آفرینی بنگاه نه سود آوری گذشته و کوتاه مدت است.(فخاریان،۱۳۷۹)
۲-۳-۲)مدل های تعیین ارزش شرکت
به طور کلی برای تعیین ارزش شرکت ها، دو مدل وجود دارد:
۱- مدل های حسابداری : در این مدل، ارزش شرکت از طریق حاصلضرب معیار عملکرد ارزش(مانند سود یا فروش) و یک مقیاس مقایسه ای( مانند نسبت قیمت به سود یا قیمت به فروش ) محاسبه می شود. (Anannd & Faseruk,2008) در این مدل ارزش شرکت تابع عواملی مانند سود، سود هرسهم ، رشد سود، بازده حقوق صاحبان سهام، ارزش دفتری، سود تقسیمی و عرضه و تقاضای سهام است.(جهانخانی و ظریف فرد،۱۳۷۱)
- مدل های اقتصادی: این مدل ها، ارزش شرکت را بر اساس قدرت کسب سود دارایی های موجود و سرمایه گذاری های بالقوه و مابه التفاوت نرخ بازده و هزینه ای سرمایه شرکت تعیین می شود.(محمودآبادی و بایزیدی،۱۳۸۷)
۲-۳-۳)نحوه محاسبه ارزش شرکت
ارزش کل واحد تجاری عبارت از ارزش بازار کل بدهی ها و ارزش بازار حقوق صاحبان سهام عادی واحد
تجاری است.
ارزش بازار کل واحد تجاری را می توان از طریق رابطه زیر تعیین کرد:
Vmkt= Emkt + Dmkt
که در آن:
Emkt : ارزش بازار حقوق صاحبان سهام و
Dmkt: ارزش بازار بدهی ها میباشد.(Fernandez,2001)
مدیران قسمت های مختلف واحد های تجاری کوچک اغلب مایلند تا از ارزش کل قسمت یا واحد تجاری تحت رهبری خود اطلاع یابند ، حال آنکه ، مدیران واحدهای تجاری بزرگ که حضور فعالی را در بازارهای اوراق بهادار دنبال میکنند، در بیشتر موارد، خواهان آگاهی از ارزش اوراق سهام عادی واحد تجاری میباشند. در همین راستا و به منظور تعیین ارزش اوراق سهام عادی واحد تجاری، ابتدا باید ارزش بدهی ها و هر گونه ادعای سهامداران ممتاز را از کل ارزش کل واحد تجاری کسر و سپس حاصل را که معرف ارزش بازار سهام عادی است بر متوسط تعداد سهام عادی منتشر شده تقسیم کنند به عبارت ریاضی می توان گفت:
Emkt= Vmkt -Dmkt Pmkt = Emkt / N