-
- از شکست نمیترسند و بیشتر از آن درس میگیرند؛
-
- صرفهجو هستند و از دور ریختن چیزهایی که برای شان فایدهای دارند یا قبلاً داشتهاند و یا در آینده خواهند داشت، خودداری میکنند (حسینی راد، ۱۳۹۲).
هم چنین از نظر مارنات، ویژگی های افرادی که دارای احساس مسئولیت بالا هستند به شرح زیراند:
وظیفه شناس هستند، نظم و مقررات را رعایت میکنند، امین و درستکار هستند، قابل اطمینان و اعتماد هستند، سخت کوش هستند، دقت آن ها در انجام کارها زیاد است و رویکرد آن ها به مسائل، بسیار روشن و منطقی است، از ارضای نیازهای خود به خاطر نیازهای گروهی، چشم پوشی میکنند، پیامدهای رفتار خود را میپذیرند، نسبت به ارزش های اجتماعی منطقی، معقول، مؤدب، پخته و جدی هستند، در انجام وظایف پر انرژی و مصمم هستند، سطح انتظار آن ها بالا است و وضعیت تحصیلی آن ها خوب است، به والدین، دوستان و همکاران و به طور کلی، به دیگران احترام میگذارند، معمولأ اعتقاد مذهبی قوی دارند و بر اخلاقیات ارزش قائل اند، تلاش می نمایند تا وظایف خود را بدون عیب و نقص و به موقع انجام دهند و در انجام وظایف نیازی به کنترل آنان نیست (مارنات، ترجمه شریفی و نیک خو، ۱۳۹۲).
۲-۲۱ مسئولیتپذیری چگونه در فرزندان شکل میگیرد؟
اساس ایجاد حس مسئولیت در افراد به نخستین سال های زندگی هر فرد باز میگردد. کودک پس از طی مرحله اولیه رشد یعنی مرحله حسی- حرکتی (۲-۵ سالگی) به تدریج وارد مرحله کشف دنیای پیرامون خود گشته و به طور غریزی به تعامل با دیگران میپردازد و در این راه از حرکات اطرافیان به شکل الگوی دیداری- شنیداری تقلید میکند. در همین دوران است که میتوان آرام آرام رفتار صحیح و به دور از خطر را به وی آموخته، او را مورد تشویق قرار داد. به طور مثال کودک پس از تجربۀ لمس یک وسیله داغ و درک این مسئله که هر گاه به وسیله سوزاننده نزدیک شود همین تجربه ناخوشایند تکرار خواهد شد میآموزد که از دست زدن یا نزدیک شدن به وسیله داغ مانند بخاری، شومینه و… اجتناب کند. اگر چه کودک در این مرحله از رشد هنوز قادر به درک استنباطی نبوده و به تفکر انتزاعی نرسیده اما به طور تجربی و غریزی اجتناب از خطر و آسیب را فرا میگیرد (ابوطالبی، ۱۳۸۹).
مسئولیتپذیری یک بخش مهم از رشد شخصیت کودک است. معمولاً کودک از سن دو تا سه سالگی متوجه وجود دیگران می شود و میفهمد که به دیگران نیاز دارد و باید به آن ها و نیازهایشان اهمیت بدهد و به انتظاراتی که از او دارند پاسخ بدهد؛ این روند یک تصویر ایدهآل از خود را در ذهن کودک ایجاد میکند که باعث رشد شخصیت او شده و حس مسئولیتپذیری را در او ایجاد میکند. از این گذشته مسئولیتپذیری همیشه یک رابطه دو طرفه بوده و هست و اگر انتظار داریم کودک مسئولیتپذیر باشد، پدر و مادر باید الگوی این مسئولیتپذیری را به او ارائه دهند. در این رابطه دو طرفه، باید هر دو طرف حضور داشته باشند، خواسته یکدیگر را بشنوند و متقابلاً به آن پاسخ دهند؛ یعنی باید این رابطه، رابطه زندهای باشد. اگر شرایط مسئولیتپذیری رعایت نشود در این صورت فرزند، کم خطرترین و یا بیخطرترین راه را برای اعتراض به شرایط آزار دهندهاش برمیگزیند که همان « مسئولیتپذیر نبودن » است (زارع بیدکی، ۱۳۹۱).
برای مسئولیت پذیر شدن فرزندان باید توانایی آن ها را شناخت، به آن توجه کرد و به آن ها نقش فعال داد تا فرزندان احساس کنند در پیشبرد اهداف خانواده نقش دارند. اگر والدین وظایف فرزندان را بر عهده بگیرند، آن ها را وابسته بار میآورند و از رشد و مسئولیت پذیر شدن آن ها جلوگیری میکنند. بچه ها دائم در حال الگوبرداری هستند، اگر والدین یا مربیهای آنان مسئولیتپذیر باشند و بتوانند کارها را به خوبی انجام دهند و از زیر بار آن ها شانه خالی نکنند، بچه ها هم این رفتار را سرمشق خود قرار میدهند. این مهمترین عاملی است که میتواند به مسئولیتپذیر شدن آن ها کمک کند. این نکته مهم است که مسئولیتی را که از کودک میخواهیم چگونه برایش تصویر کنیم. اگر انجام کارهای روزمره منزل را ارزشمند بدانیم و به فرزند خود بگوییم که انجام دادن این کارها، احترام به محیط خانه و احترام به خودت است، و تو به این طریق در زندگی جمعی شرکت میکنی، او هم متقابلاً برای این کار ارزش قائل میشود، اعتماد به نفس پیدا میکند و در نهایت تصویری را که از خود دارد مثبت تلقی میکند (همان منبع) .
مسئولیت پذیری را در هر سنی می توان آموخت (پس یادگرفتنی است). اما باید دانست از اول درست آموختن بهتر از بعداً درست آموختن است. پدر و مادر مسئول، با پیوند عاطفی که با فرزند خویش برقرار میکنند درس عشق و انضباط و مسئولیت را به کودک شان میدهند. بنابرین بهتر است مسئولیت پذیری را در خانه و در دامان مادر آموخت. کودکی که والدینش سرمشق او بوده اند و در خانه به او تعلیم دادهاند به آن ها احترام خواهد گذاشت و آن ها را دوست خواهد داشت (یادگیری اجتماعی بندورا، تأثیر الگو و مشاهده ی آن). اگر والدین طریق مسئولیت پذیری را در پیش گیرند موجب از خود بیگانگی فرزندان نخواهند شد. مسئولیت پذیری در دل انضباط قرار دارد و همیشه عشق باید با عنصر انضباط همراه باشد. انضباط یعنی: مقررات و قوانین انضباطی که رفتار فرد را با توجه به فرهنگ یک گروه، تحت کنترل در می آورد (حاج ملک، ۱۳۹۰). کانت معتقد است که مسئولیت پذیر بودن حسی شگفت است ، که نه وعده و وعید میتواند آن را به کار اندازد و نه بیم و تهدید و فقط عامل محرک آن انس و آشنایی روح با قانون، وظیفه و تکلیف است (مسگری، ۱۳۸۹).
اگر آموزش مسئولیتپذیری از ابتدای کودکی اغاز گردد، عادات خوب و پسندیده جایگزین عادات بد خواهد گردید. بنابرین بهتر است به کودکان مسئولیتپذیری را آموزش داد. این تغییرات باعث میگردد تا کودک احساس پیشرفت و عزت نفس کند و در دریافت بازخورد های مثبت مسئولیتپذیرتر خواهند شد. یکی از روش های مهم و مؤثر در آموزش مسئولیتپذیری، واگذار کردن فعالیت های روزمره مناسب با سن به آن ها است. هر قدر سن کودک بالاتر میرود، مسئولیت ها میتواند پیچیدهتر و مشکلتر شود این فعالیت ها باید متنوع باشد تا کودک مهارت های مختلف را بیاموزد. با انجام کارهای روزمره، کارآمدی و مسئولیتپذیری کودک افزایش مییابد (رحیمی، ۱۳۷۷، به نقل از حسینی قمی، ۱۳۹۱).
۲-۲۲ انتخاب و مسئولیتپذیری
بخشی از مسئولیتپذیری انتخاب درست و مؤثر رفتار است. کسانی که در جوانی از تصمیمگیری منع شدهاند، در بزرگسالی تصمیم گیرندگان ضعیفی خواهند بود. باید اجازه داد که دانشآموزان (کودکان) دست به انتخاب بزنند و از اشتباهات خودشان بیاموزند. مسئولیتپذیر شدن با دست زدن به انتخاب طولانی مدت جواب میدهد (ویتو[۷۲]، ۲۰۰۳).
دیده شده است که افراد هنگام قبول مسئولیت معمولأ درباره ی آن تأمل میکنند و در ذهن خود محاسباتی انجام میدهند. یکی از مسائلی را که مورد توجه قرار میدهند موضوع اختیارات است . چنانچه اختیار فرد محدود باشد، وی تمایل زیادی برای پذیرش وظیفه، از خود نشان نمی دهد. (مسینا و مسینا۲۰۰۶، به نقل از حاج ملک، ۱۳۹۰).
۲- ۲۳ توقعات زیاد و مسئولیت گریزی