– نظریه تحول ارزشی اینگلهارت :
یکی از تئوری های مهمی که در زمینه دگرگونی ارزش ها در دوره اخیر مطرح گردیده، تئوری «دگرگونی ارزشی رونالد اینگلهارت»میباشد. اینگلهارت معتقد است که دراثر توسعه اقتصادی در کشورهای پیشرفته صنعتی، تحول در ارزش های مادی انسان های این جوامع رخ داده، به گونه ای که روند این تحول، حرکت از ارزش های مادی به ارزش های فرامادی را نشان میدهد. در واقع نظریه دگرگونی ارزشی اینگلهارت، جابجایی از اولویت های مادی به سمت اولویت های فرامادی را به طور بالقوه، فرایندی جهانی میداند؛ یعنی هر کشوری که از شرایط ناامنی اقتصادی به سوی امنیت نسبی حرکت میکند، الزاماً این فرایند در آن روی میدهد. این امر به روشنی نشانگر رابطه میان توسعه اقتصادی و دگرگونی ارزشی است.
اینگلهارت به منظور تبیین این تحول، دو فرضیه پیشبینی کننده دگرگونی ارزشی را مطرح میکند:
۱- فرضیه کمیابی، که درآن اولویت های فرد بازتاب محیط اجتماعی- اقتصادی اش است؛ به نحوی که شخص بیشترین ارزش ذهنی را برای آن چیزهایی قائل است که عرضه آن نسبتا کم است.
۲- فرضیه اجتماعی شدن، که در آن ارزش های اساسی فرد به شکل گسترده، منعکس کننده شرایط و فرایند جامعه پذیری وی است که در سالهای قبل از بلوغ تجربه کردهاست.
در فرضیه کمیابی اینگلهارت گفته میشود: «اولویتهای فرد، بازتاب محیط اجتماعی ـ اقتصادی وی است، شخص بیشترین ارزشها را برای آن چیزهایی قائل میشود که عرضه آن ها نسبتا کم است(اینگلهارت ، ۱۳۷۸ :۷۵)
در زمینه استفاده از این نظریه درتبیین کاربرد فناوریهای نوین اطلاعاتی و ارتباطی در تحول فرهنگی میتوان گفت از آنجا که در جامعه، عرضه برخی از منابع مورد نیاز کم است، بنابرین، کاربران در محیطهای مجازی در جستجوی آن ها هستند. در واقع، بر اساس این نظریه میتوان گفت که نوع استفاده افراد از فناوریهای ارتباطی تابع محدودیتهای اجتماعی و فرهنگی محیط زندگی آنان است.در این بین می توان اذعان داشت که موبایل به دلیل ویژگیهای خاص خود توانسته است در جوامع درحال توسعه ای مثل ایران آن تابو های فرهنگی و بومی مربوط به ارتباطات و مراوردات عرفی را شکسته و افراد این جوامع در جهت رفع کاستی ها و موانع موجود در مسیر تعلقات و دلبستگی های خود به موبایل پناه آورده و تحت لوای ویژگی تحرک پذیری و انعطاف و امنیت روانی حاصل از آن شبکه ای از روابط جدید دوستی ها ،کاربرد نوع ویژه ای از زبان بدون دغدغه از تنگناهای زمانی و مکانی را برای خود فراهم آورده اند . و این امر به یقین در میان قشر نوجوان و جوان از جذابیت و استقبال ویژه ای برخوردار بوده تا جایی که عده ای از محققان دغدغه اعتیاد به موبایل یا فونیسم را در میان این قشر مورد مطالعه تجربی قرار دادهاند.
به طور خلاصه و برطبق این دیدگاه کمبودهای فرهنگی موجود در جامعه از یکسو و نیازهای زیستی ،روانی و اجتماعی افراد از سوی دیگر سبب گرایش بیش از پیش آن ها به سمت تکنولوژی های ارتباطی نوین در جهت جبران این کمبودهاشده لذاپتانسیلهای موجود در این ابزارها از جمله موبایل روند اجتماعی شدن دانش آموزان را به نوعی شکل خواهند داد که زمینه تحول فرهنگی آرام و نسلی را فراهم خواهند آورد.
نظریات مربوط به جامعه پذیری
دیدگاه کارکردگرایان
این نظریه پردازان در کل برای هر جامعه ای کارکردهایی قائلند که در این بین سه کارکرد اساسی حفظ و انتقال فرهنگ ، نوآوری و انتقال دانش را برای نهاد آموزش و پرورش در نظر گرفته اندکه از بین بزرگان این پارادایم نظرات دورکیم و پارسونز قابل تأمل میباشد.
– دورکیم:
به نظر میرسد جامعه شناسان براین نکته اتفاق نظر داشته باشند که اولین بار دورکیم بود که در اواخر قرن نوزدهم به بررسی جامعه شناختی آموزش و پرورش پرداخت. وی با بیان این نظر که دوام و بقای یک جامعه وابسته به انسجام و تجانس کافی بین اعضای آن جامعه میباشد در واقع به راهگشای این مطلب شد که جامعه پذیری اساس انسجام یک جامعه است.(شارع پور :۸۷، ۲۱) دورکیم در تعریفی که از آموزش و پرورش ارائه میدهد آن را تلاش نسل بالغ جامعه در جهت آماده نمودن نسل نابالغ و ایجادیکسری حالتهای جسمی ،فکری واخلاقی خاص در آن ها دانسته است.(شریعتمداری ۱۳۷۸:ص۱۳۹)بدین ترتیب به زعم دورکیم نقش آموزش وپرورش واردکردن وجادادن فرد درنظام اجتماعی یا به عبارتی همان جامعه پذیری است که از طریق ایجاد مشابهت های اساسی ای که در زندگی جمعی می طلبد در وجود کودک و نوجوان پدید آورده و باعث تقویت و تحکیم آن انسجام میگردد.(علاقه بند :۷۰ ،۳۵) البته این نکته دال بر این نیست که دورکیم تفاوت و تغییررا در سطح جامعه در نظر نگرفته است بلکه وجود تنوع و تکثر در جامعه جدید را امری حتمی و قطعی دانسته که این تنوع و کثرت از طریق تنوع و تخصصی شدن خود آموزش و پرورش میسر میگردد. یعنی در واقع از نظر دورکیم آموزش و پرورش وسیله سازماندهی خود فردی و خود اجتماعی به صورت یک واحد منضبط و معنی دار است جذب و درونی کردن ارزشها و انضباط برای وی بمنزله مقدمه ورود کودک به جامعه است .(همان)
ازآنجایی که دورکیم در تقسیم کار خود جوامع را به ارگانیک و مکانیک تقسیم نمود خصلت بارز جوامع جدید را که مبتنی بر پیچیدگی اما وابستگی اعضا به همدیگر را مبنایی در این تحلیل گذاشت که همکاری و تعاون در این جوامع آگاهانه و از روی میل و اراده است .(کوزر ۸۲: ۱۲۶) یعنی در واقع در جامعه ارگانیک هنجارها و ارزشهاو باورهای سنتی زوال یافته یا تضعیف میشوند و جای خالی آنهارا در این جوامع به زعم دورکیم نوعی وفاق اخلاقی خواهد گرفت که بر اساس آن دولت یانهادهای جامعه به اعمال مقررات و دستورات اخلاقی و اجتماعی به طور گسترده و مستمر در این خصوص می پردازند .
نظامهای آموزشی در این جوامع به ایفای نقش اجتماعی کردن (همسان نمودن ارزشها ،هنجارها ،مقررات و..) افراد که در قبل برعهده نهاد های دیگری همچون خانواده و نهادهای مذهبی بود ، می پردازند.(همان۴۱) لذا می بینیم که در اندیشه دورکیم جامعه پذیری بویژه نوع عملیاتی آن که در مدارس اعمال میگردد(جامعه پذیری مدرسه ای ) اساس انسجام اجتماعی و دوام و بقای جوامع ارگانیک میباشد تضمین اجرایی آن توسط نظامهای آموزشی نقش و اهمیت و جایگاه اصیل این مقوله را می رساند که استمرار نظام های هنجاری و ارزشی در جوامع ارگانیکی است. (شریعتمداری :۷۸ ،۱۳۶)
پارسونز ونظریه نظام کنش (کارکردگرایی ساختاری)