۲-۵-۴- بازی درمانی رهایشی
دومین تحول عمده در شکل گیری بازی درمانی در دهه ۱۹۳۰ روی داد که دیوید لوی[۲۱]بازی درمانی رهایشی[۲۲] را پدید آورد. این روش رویکردی ساختارمند در بازی درمانی بود و در مورد کودکانی به کار میرفت که تجربه تنشزای ویژهای را پشت سر گذاشته بودند. لوی به ضرورت تفسیر معتقد نبود و مبنای رویکرد خود را بر اعتقاد به تأثیر بازی در تخلیه هیجانی[۲۳] گذاشت. در این رویکرد، نقش اصلی درمانگر آن است که صحنه ها را تغییر دهد و به وسیله اسباب بازیهای گزینش شده، به بازآفرینی تجربهای بپردازد که زمینه ساز اضطراب کودک بوده است. کودک امکان مییابد که آزادانه به بازی بپردازد تا با اتاق بازی و درمانگر آشنا شود و آنگاه هر زمان که درمانگر مناسب بداند، برای نشان دادن موقعیت اضطراب برانگیز، وسایل بازی مختلف را به کار گیرد. آفرینش مجدد رویداد آسیبزا به کودک کمک می کند تا درد و تنشی را که این رویداد در او پدید آورده، از خود خارج سازد. در سایر مواقع، به کودک اجازه داده می شود که خودش بازی آزاد خود را انتخاب کند. در این فرایند (به قالب بازی درآوردن)[۲۴] یا آفرینش مجدد تجربه موردنظر، کودک کنترل بازی را در دست دارد و در نتیجه، به جای نقش منفعل کسی که (عملی بر او نجام می شود)[۲۵] نقش فعال (عامل)[۲۶] را اختیار می کند. درمانگر در حین بازی کودک احساسات کلامی و غیر کلامی ای را که او ابراز می کند، به صورت انعکاسی[۲۷] بیان می کند. در درمان رهایشی، سه نوع فعالیت در اتاق بازی پیش می آید:
۱٫ رهاسازی رفتار خشم آلود از طریق پرت کردن اشیا یا ترکاندن بادکنک یا رهاسازی لذت کودکانه مکیدن شیر از شیشه؛
۲٫ رهاسازی احساسات در شرایطی معین، مانند نشان دادن احساس حسادت به خواهر با برادر از طریق قرار دادن یک عروسک نوزاد زیر سینه عروسک مادر؛
۳٫ رهاسازی احساسات از طریق آفرینش مجدد تجربه تنش زای ویژهای در زندگی کودک، در بازی(لندرث، ۱۹۳۷؛ نقل از داورپناه، ۱۳۹۰).
۲-۵-۵- بازی درمانی غیر رهنمودی
کارل راجرز[۲۸] درمان غیر رهنمودی[۲۹] را مطرح ساخت که بعدها درمان مراجع محوری[۳۰] راجرز خوانده شد و امروزه درمان فردمحور[۳۱] نامیده می شود. پژوهش کارل راجرز، در بازی درمانی، اصول درمان غیر رهنمودی (مراجع محوری)، یعنی باور به تمایلات طبیعی فرد به رشد و قابلیت فرد در هدایت خویش، را با موفقیت در مورد کودکان اعمال کند. در بازی درمانی غیر رهنمودی تلاشی برای مهار یا تغییر کودک صورت نمیگیرد. اساس این رویکرد، این نظریه است که رفتار کودک در همه حال، بر نیاز او به خود شکوفایی[۳۲] مبتنی است. هدفهای بازی درمانی غیر رهنمودی این است که کودک به خودآگاهی[۳۳] و هدایت خود[۳۴] دست یابد. درمانگردر اتاق بازی که اسباب بازیهای بسیار متنوعی دارد با کودک ملاقات می کند و کودک آزاد است تا هر طور که مایل است بازی کند یا آنکه ساکت بماند. درمانگر فعالانه افکار و احساسات کودک را به وی منعکس میسازد، زیرا اعتقاد بر آن است که بیان احساسات کودک و شناسایی و پذیرش آن ها باعث می شود که کودک بتواند احساسات خود را بپذیرد و از آن پس می تواند با آن ها مواجه شود. اکسلاین مفهوم بازی درمانی را این گونه خلاصه کرد: (تجربه بازی بدان سبب درمانی است که باعث پیدایش ارتباطی ایمن[۳۵] بین کودک و بزرگسال می شود، به گونه ای که کودک، آزادی و امکان بیان خویش را به شیوه خود پیدا می کند، یعنی کاملاً به همان حالتی که در آن لحظه هست، به همان شیوه خاص خود و در زمان خود) بعدها این رویکرد، بازی درمانی مراجع محوری[۳۶] و بازی درمانی کودک محور[۳۷] خوانده شد (لندرث، ۱۹۳۷؛ نقل از داورپناه، ۱۳۹۰).
۲-۶- بازی در فرایند درمان