همه جوامع شناخته شده دارای شکلی از نظام خانواده هستند، اگرچه ماهیت روابط خانواده بسیار متغیر است. هرچند در جوامع امروزی شکل اصلی خانواده، خانواده هستهای است، اما انواع روابط گسترده نیز یافت میشود. [۳۷]
بدین قرار خانواده واحدی است اجتماعی چند ساختی با ابعاد گوناگون زیستی، اقتصادی، روانی و جامعهشناختی و متشکل از افرادی است که دارای روابط سببی (زن و شوهر) احیاناً نسبی در صورت وجود فرزندان، و گاه فرزند پذیری با یکدیگرند و تداوم زمانی و مشروعیت اجتماعی آن از دیگر ویژگیهای اساسی به شمار میرود و در همه زمانها و همهجا خانواده واحد تولید مثل به شمار میرود و علاوه بر آن خانواده نهادی است اجتماعی که همچون آینهای عناصر اصلی جامعه را در خود دارد و انعکاسی از نابسامانیهای اجتماعی است.
گذشته از این خانواده از اهم عوامل مؤثر بر جامعه است. هرگز هیچ جامعهای نمیتواند به سلامت برسد، مگر آنکه از خانواده های سالم برخوردار باشد. [۳۸]
بند دوم: خانواده از دیدگاه حقوقدانان
عبارت است از گروهی مرکب از شخص و خویشاوندان نسبی و همسر او و گروهی که از یکدیگر ارث میبرند. مواد ۸۶۱ و ۱۰۳۲ قانون مدنی که طبقات اقربای نسبی را بیان میکند ناظر به اعضای خانواده بدین مفهوم است. ضابطه این خانواده ها همان ارث بردن از یکدیگر است.
گاهی خانواده را به معنای گستردهتری به کار برده و کلیه خویشاوندان سببی را هم داخل در آن دانستهاند. [۳۹]
در قوانین ما واژه «خانواده» به علت وضوح ترکیب و نقش و کنش آن در بین عامه مردم، تعریف نشده است و شناخت عرفی آن را قانونگذاران برای مقاصد خود و مردم کافی دانستهاند و حقوقدانان نیز از وجود بابی تحت عنوان «خانواده» در قانون مدنی و بحث قرابت اعم از نسبی، سببی، ازدواج و طلاق، اولاد، اجداد، برادر و خواهر، اعام، عمات، اخوال، خالات و با توجه به مقررات دیگر، خانواده را مجموعه ای از اشخاص خواندهاند که بهواسطه قرابت به همبستگی دارند و محور این قرابت اعم از اینکه نسبی باشد یا سببی، ازدواج است. [۴۰]
فرهنگ حقوقی دالوز، خانواده را چنین تعریف کردهاست: «خانواده یک نهاد حقوقی است متشکل از اشخاصی که به وسیله رشتههای زناشویی با خون یا فرزندخواندگی به یکدیگر پیوند یافتهاند. در معنای محدودتری کلمه خانواده معرف شرکت ناشی از زناشویی است که شامل زن و شوهر و فرزندانشان میشود.»
بندهای ۱ و ۲ ماده ۱۶ اعلامیه جهانی حقوق بشر، خانواده را ثمره ازدواج دانسته و بند ۳ این ماده درباره آن چنین اعلام میدارد: «خانواده رکن طبیعی و اساسی اجتماع است و حق دارد از حمایت جامعه و دولت بهرهمند شود.»
در همین زمینه است که اصل مهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ضمن تعریف ماهیت خانواده برای قانونگذاران آینده، خطمشی و اصول کلی به این شرح تدوین کردهاست:
«از آنجا که خانواده واحد بنیادی جامعه اسلامی است، همه قوانین و مقررات و برنامهریزیهای مربوط باید در جهت آسان کردن تشکیل خانواده پاسداری از قداست آن و استواری روابط خانوادگی بر پایه حقوق و اخلاق اسلامی باشد.»[۴۱]
و در بند ۳ اصل ۲۱ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران دولت موظف است که برای حفظ و کیان و بقای خانواده «دادگاه صالح» ایجاد کند.
هیچ کودکی خانواده خود را بر نگزیده است، زیرا انتخاب فرع بر وجود اراده است و در مورد کودک این امر سالبه به انتفاع موضوع است. [۴۲]
گفتار دوم: اهمیت خانواده در بزهکاری اطفال و نوجوانان
اساساً افراد پس از تولد تحت تأثیر افکار، عقاید و رفتار اعضای خانواده خود قرار دارند، لذا خانواده اولین محل و عاملی است که در رفتار تأثیر میگذارد. خانواده حکم کانالی را دارد که بدان وسیله طفل با فرهنگ اجتماع خود مأنوس و عادت و عواطفی در انسان ایجاد میکند که شخصیت او را تحت تأثیر قرار میدهد. به طور کلی طرز تفکر والدین با سایر اعضای خانواده به هر شکلی که باشد، کم و بیش در فرزندان آنان اثرپذیر است. آنچه در این مورد بیشتر تحت توجه است آثار سوء، نواقص و کمبودهای خانوادگی است که متوجه سایر اعضای خانواده نیز میشود. چه نتیجه همین کمبودها و اختلالات و آثار آن است که تحت شرایط خاص کودکان و نوجوانان را در معرض فساد و تباهی قرار داده و آن ها را به بزهکاری سوق میدهد.
در سنین اولیه زندگی، کودک با اینکه هنوز راه نمیرود، و حرف نمیزند، معهذا حس تقلیدپذیری قوی دارد، حرکات و رفتار اطرافیان در ضمیر او حک شده و شخصیت طفل تکوین مییابد. پایه های شخصیت انسانی در سالهای اول زندگی شکل میگیرد و خانواده به عنوان مهمترین شکلدهنده شخصیت، جایگاه خاصی در عقاید و رفتارهای بعدی کودک دارد.
هرچند پیشرفتهای فناوری و تبعات آن آثار خود را در عرصه خانواده ها نیز بهجا گذاشته و کیفیت ارتباطات اعضای خانواده و ابعاد آن را دچار دگرگونی کردهاست، ولی هنوز خانواده نقش مهمی در ساختار ذهنی فرد ایفا میکند. امروزه خانواده بیشتر به صورت یک واحد اقتصادی درآمده و علت اشتغال پدر و مادر، ساعت نگهداری کودکان در محیطهای غیر از خانه و به سر بردن در کنار افراد غیر از پدر و مادر، تأثیر کانونهای آموزش و پرورش، در شکلگیری شخصیت کودکان رو به افزایش نهاده است.
با این وجود خانواده هنوز مرکز ثقل همبستگی اجتماعی و اقتصادی است و کودکان و نوجوانان بخصوص در برآوردن نیازهای زیستی و اجتماعی خود همواره به آن متکی هستند. اثر والدین بر گرایشهای ذهنی و عقاید کودکان، از همان مراحل نخستین مرحله زندگی شروع میشود و از همین برداشتها، عادات ابتدایی، پیشداوری، علایق، خواستها و هدفهای کودک و نوجوان در قالب رشد شخصیت به طور زیر بنایی شکل میگیرد. نظارت اولیا و سایر بزرگسالان در چارچوب خانواده در سالیان نخست عمر حالت انحصاری دارد و همه کنش یا واکنشهای کودک در برابر عامل تحریک محیط از حوزه این نظارت مخفی نیست.
در این دوران از زندگی است که همبستگی خانواده سبب تشدید یادگیری از راه تقلید، تکرار و تلقین میشود. در این مرحله از عمر، کودک با معنای قدرت و حاکمیت آشنا میشود و به مقررات داخلی خانواده و ایفای نقشهای متفاوت پی میبرد. تجربه های ناشی از اثرگذاری خانواده بر روی کودک باعث میشود که زیربنای عواطف و احساسات پیریزی شود. هرچند نقش خانواده چون گذشته ها دیگر توانمند و یکپارچه نیست اما هنوز در رشد مهارتها، انگیزش، احساسات و تعیین هدفهای زندگی کودک نقش ایفا میکند و اثر آن به طور مستقیم یا غیرمستقیم بر رفتارهای بعدی بسیار محسوس است.
اعمال انضباط شدید و بهعکس اندک یا متناوب، بیتوجهی مادر، عدم نظارت صحیح والدین بر استفاده کودکان و نوجوانان از فناوری اطلاعات و رسانه های دیجیتال بی اشتیاقی عاطفی اولیا و بالاخره خانهای که فقط محل خوردن و خوابیدن است. [۴۳]
اثربخشی تربیتی نهاد خانواده را برای کودک به شدت تضعیف کرده و راه را برای بروز رفتارهای ناهنجار در سالهای آینده هموار میسازد. دیگر از نواحی نفوذ زندگی خانوادگی بر روی کودک امر گرایشهای مذهبی، سیاسی است که اگر در مسیر خود نباشد دچار انحراف در کودکان و نوجوانان خواهد شد.
انریکو فری: در مورد تأثیر محیط خانوادگی و اجتماعی معتقد است، نوع شغل، محل سکونت، عادات و رسوم هر یک از طبقات اجتماعی در نحوه ارتکاب جرم و نوع آن تأثیر بسیار دارد. درباره عامل اقتصادی عقیده دارد، که بیکاری، فقر و تنگدستی، حتی رفاه و آسایش در صورتیکه احتیاجات جدیدی به وجود آورد از عوامل ارتکاب جرم است. [۴۴]