*توزیع مناسب و عادلانه منابع، خدمات و ارزشها و بهرهمندی مردم از فعالیتهای دولت. یکی از علل عدم تحقق مشارکت واقعی، تجمعمنابع قدرت و ثروت در دست گروه یا افرادیخاص است. برای برانگیختن حس مشارکتمردم در مدیریت و سازمان، توزیع مجدد قدرتو ثروت از ضروریترین کارهایی است که باید تحقق یابد.
*برقراری جریان صحیح و منطقی تبادلاطلاعات و گفتگو میان اقشار و گروههایمختلف جامعه. در طی این جریان است که مردماز انرژی، اطلاعات و خلاقیتهای یکدیگر آگاهیمییابند و ضمن تصحیح رفتار یکدیگر حسرقابت و بهتر شدن را برمیانگیزند.
*علاوه بر موارد فوق ایجاد سازمان مناسب، ارائه آموزشهای لازم و تعریف دقیق و عملیاتیمشارکت ضروری است تا سه جریان نهادیکردن، جامعهپذیری و درونی کردن محقق شود.
ب-پیششرطهای سازمانی(خرد):علاوه بر وجود زمینههای ملی و کشوری، برای تحققمشارکت، شرایطی در سطح سازمانها و شرکتها نیز بایستی فراهم شود تا بتواند در سازمانها و مؤسسات توجه افراد و کارکنان را به شرکت در تصمیمگیریها و برنامهریزیها جلب کرد. این شرایط ۶ عبارتند از:
*وجود اهداف سازمانی کاملا مشخص و روشن. ابهام در اهداف و روشن نبودن تلاشها و فعالیتها برای کارکنان زمینه بروز مشارکت آنان را فراهم نمیکند.
*مشخص بودن میزان کار و فعالیتی که هرفرد در سازمان باید انجام دهد. تعریف حدود وظیفهای کارکنان و به عبارت بهتر تقسیم کار به طوری که عدم تداخل امور در یکدیگر را به دنبال داشته باشد، ضمن اینکه فرد را به سمت تخصصی کردن کارها سوق میدهد، او را تشویقبه بهتر کردن کیفیت کار از طریق ارائه پیشنهاداتو… وامیدارد. البته این خود مشروط به وجود مهارتهای لازم برای انجام وظایف در افراد است.
* افراد بدانند که سازمان همواره از طرف عواملمحیطی خارجی مورد تهدید است. در اینصورت میزان همبستگی و یکپارچگی کارکنان، بهویژه اگر این تهدید متوجه اصول بنیادیسازمان باشد، به طور چشمگیری افزایش مییابد.
* افراد و کارکنان از بلوغ سازمانی نسبتا بالاییبرخوردار باشند. در این زمینه در قسمتهای بعدیتوضیح مشروحی آمده است.
*کارکنان دارای تجربه قبلی تصمیمگیریمتمرکز باشند. مشخصه بارز تصمیمگیری متمرکز یا غیرمشارکتی عدم دخالت کارکنان در اخذ تصمیمات است و در آن مدیریت سازمان، اعضاء را واجد مشارکت در تصمیمگیری نمیداند. بههمین دلیل کارکنان در شرایط مشارکتی احساسبلوغ و اهمیت پیدا میکنند.
*شرایط سازمان در عمل، مشوق و پشتیبان عملکرد خوب و مؤثر کارکنان باشد. افراد باید مطمئن شوند که تلاش و کوشش بیشتر، از حقوق و مزایای بیشتر، ارتقاء و احترام برخوردار است(قوام، ۱۳۶۸).
۲-۲-۹- الگوهای سازمانی مشارکت شهری
– الگوی سازمانی مشارکت شهری خود جوش
– الگوی سازمانی مشارکت شهری سازمان یافته
در جامعه امروز ما نظام مدیریت شهری و ارکان آن (شهرداری ها و شوراهای شهر) وزن بیشتری به الگوی سازمانی مشارکت شهری سازمان یافته (رسمی، برنامه ریزی شده و نهادی) دادهاند. دلیل اصلی این است که مشارکت خودجوش، داوطلبانه و سازمان نیافته هنگامی شکل میگیرد که « فرهنگ مشارکتی» قوی شکل گرفته باشد و مشارکت توانسته باشد تبدیل به « هنجار فرهنگی[۶]» شود.
از آنجا که در جامعه شهری جهان سوم، بویژه بخش توسعه نیافته آن، فرهنگ مشارکتی شهری هنجارهای فرهنگی شهری مربوط به مشارکت هنوز به طور شایسته شکل نگرفته است، نقش الگوی سازمانی مشارکت شهری رسمی و سازمان یافته اهمیت بیشتری دارد.
الگوی خودجوش مشارکت به عنوان سیستم مؤثر مسئولیت پذیری و مشارکت شهروندی در مقابل الگوی سازماندهی شده مشارکت، مانند شوراهای شهر یا محله می توان در راستای فرهنگ سازی برای مشارکت خودجوش و مردمی تلاش کرد. مشارکت مردمی در اداره امور شهری باعث بهبود کارایی، تخصیص هزینه به سوی اولویت های اجتماعی و پروژه های زیربنایی میگردد. مشارکت مردمی که نوعی تمرکززدایی در اداره امور میباشد باعث افزایش توسعه انسانی و عامل برابری و تحقق عدالت اجتماعی- سیاسی میگردد (قاسمی، ۱۳۹۳).
۲-۲-۱۰- مشارکت اجتماعی
قرن بیست و یکم را قرن همیاری و مشارکت نام نهاده اند و با هدف شناخت عمیق تر این مفهوم، طبقه بندی های مختلفی از آن ارائه شده است که رایجترین آن مشارکت اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی م یباشد.
مشارکت اجتماعی از انواع مهم مشارکت محسوب می شود. اگرچه تمامی اشکال مشارکت دارای نوعی رابطه اجتماعی هستند و بحثی جامعه شناختی به شمار میآیند، اما عرصههایی که به عمل متقابل افراد و گروههای اجتماعی با محیط پیرامونشان مربوط است موضوع مشارکت اجتماعی است. مشارکتهای محلی، روستایی، شهری، انواع انجمنها، اجتماعات، گروهها، سازمانهای داوطلبانه و غیر دولتی، حقوق شهروندی در وجوه اجتماعی آن و… از مظاهر مهم مشارکت اجتماعی به شمار میرود. مشارکت اجتماعی فرایندی است که از طریق آن، اجتماع، جماعت یا گروه، به هم می پیوندند تا عملکردهای مورد انتظار یا مورد نیاز را به اجرا درآورند. همچنین فرایندی است که از طریق آن شخصیت انسانی شکل میگیرد و فرد برای زندگی گروهی آماده می شود (دری نوگورانی، ۱۳۶۹: ۳۵).
۲-۲-۱۱- مختصری از تبیین نظری مشارکت اجتماعی از منظر جامعه شناختی
نظریه ها و تئوریهای متعددی در باب تبیین موضوع مشارکت اجتماعی وجود دارد که با رهیافتهای مختلف و مبتنی بر بینش و متدلوژی خاص خود به شرح و تفسیر موضوع پرداختهاند. نظریه های اختیار عاقلانه، عمل جمعی، تفسیرگرایی، ساختارگرایی و کارکرد گرایی، نظریه همراه ساختن، نظریه مشورتی نظریه درمان، آموزشی، نظریه قدرت جامعه و… هرکدام از منظری به کالبد شکافی مشارکت پرداختهاند.
کنش مشارکتی افراد را محصول اغراض، معتقدات و انتخاب عاقلانه آن ها میداند و بر این اعتقاد اختیار عاقلانه نظریه است که بروز اعمال دسته جمعی، وجود نهادهای با دوام اجتماعی و شرکت در فعالیتها و برنامه های اجتماعی، حاصل جمع محاسبات عقلانی افراد میباشد (سعیدی، ۱۳۸۱: ۲۰).
طرفداران تئوری عمل جمعی قائل به نوعی تناقض میان عقلانیت فردی و عمل جمعی هستند. آنان محصول عمل جمعی را از کالاهای همگانی( کالاهایی که غیر قابل قسمت کردن است و کسی را نمی توان از استفاده کردن از نوع آن محروم کرد مثل آب و هوا( میدانند و معتقدند که انسانهای عاقل و نفع طلب به دنبال منافع عمومی گروه خود نیستند. آن ها از جمله مکنون اولوسن بر این باور هستند که در رفتار گروهی و مشارکتی، انگیز های عقلانی برای طفیلی گری و سربار دیگران شدن وجود دارد. بدین صورت که هریک از مشارکت کنندگان که میتوانند در تامین نفع مشترک سهیم شوند ترجیح میدهند که خودشان سربار دیگران شوند اما دیگران چنین تصمیمی نگیرند.
تفسیرگرایان هنجارها، ارزشها، مبانی فرهنگی، باورها و رویکردهای مذهبی، دینی را مبنای تصمیمگیریهای افراد برای مشارکت، همکاری و همیاری در فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی می دانند. بنابرین برای فهم افعال و رفتارهای مشارکتی یا غیر مشارکتی به فهم معانی و ارزشهایی که رفتارکنندگان به آن ها استناد میکنند نیازمندیم.