این کار باعث شد که تحقیقات بعدی زوج درمانگران به سمت شناسایی اهمیت مداخله عوامل شناختی و الگوهای تعامل رفتار سوق دادهشود(داتیلیو و بیرشک، ۱۳۸۵).
قبل از ارائه نظریه های اصلی خانواده درمانی، اینگونه مطرح شدهبود که شناختارها را میتوان به عنوان بخش فرعی درمان رفتاری مورد استفاده قرار داد، اما در دهه ۱۹۸۰ عوامل شناختی در کانون اصلی توسعه منابع پژوهشی و درمانی زوجها قرار گرفتند و مستقیم تر و ساختارمندتر از آنچه در سایر رویکردهای نظری زوج درمانی وجود داشت، وارد درمان شدند. با مطرح شدن تحریفهای شناختی و ادراکات نادرست در درمان زوجها، توجه درمانگران به استنباطها و باورهای طرفین نسبت به هم معطوف گشت و استفاده احتمالی از این باورها برای پیداکردن راهی برای رهایی از بنبستهای رابطهای، مورد توجه قرار گرفت(اپشتاین و باکوم،۱۹۸۹).
ارزیابی شناختی و روشهای مداخلهای، از درمان انفرادی به عاریه گرفتهشد و برای استفاده در مورد زوجها مطابقت دادهشد. همانند درمان انفرادی، برای تقویت قابلیت زوجین در ارزیابی و تغییر شناختارهای مشکلساز، مداخلات ارتباطی و حل مشکل نیز میگردند(اپشتاین و باکوم، ۲۰۰۲).
روشهای ارزیابی بالینی در زوجدرمانی شناختی– رفتاری مصاحبه های انفرادی و مشترک با زوجها، پرسشنامههایی که خود افراد پر میکنند و مشاهده تعامل زوجها توسط درمانگران، سه روش اصلی ارزیابی بالینی هستند.
اهداف ارزیابی نیز به قرار زیر است:
الف) شناخت نقاط قوت و خصوصیات مشکلدار فرد، زوج و محیط
ب) مشخص کردن عملکرد فعلی افراد در طول مراحل و تغییرات رشدی آن ها
ج)شناخت جنبههای شناختی و عاطفی تعامل زوجها که میتواند صرف مداخلات درمانی باشد(اپشتاین و باکوم، ۲۰۰۲).
۲-۵- فرایند درمان در زوجدرمانی شناختی- رفتاری
هنگام به کارگیری مدل شناختی-رفتاری، آموزش زوجها در این زمینه بسیار مهم است و ساختار مشارکتی این رویکرد موجب میگردد که زوجها به وضوح اصول و روشهای آن را بفهمد.
در ابتدا درمانگر آموزش مختصر، مدل را مرور کرده و به صورت دورهای، در حین درمان، مفاهیم مشخصشده را گوشزد میکند. علاوه بر ارائه این سخنرانیهای کوچک، درمانگر اغلب از همسران میخواهندتا با مطالعه بخشهایی از کتابهای مرتبط، کتابدرمانی انجام دهند. در ادامه، زوجها باید آگاه باشند که تکالیف کار در خانه بخش مهمی از درمان است. کتاب درمانی یکی از روشهایی است که به آن ها کمک خواهدکرد، با متد درمان آشنا شوند. بنابرین طرفین با مراحل درمان همگام شده و احساس مسئولیتپذیری در قبال افکار و رفتارشان تقویت میشود. درمانگر به زوجین اطلاع میدهد که جلسات طوری طراحی میشود که درمان در جهت دستیابی به اهدافی خواهد بود که در حین مرحله ارزیابی در مورد آن به توافق رسیدهاند. بخشی از فرایند این روش این است که درمانگر و زوج یک دستور جلسه ویژه در ابتدای هر جلسه تعیین کنند. مسئله دیگر وضع کردن قوانین زمینهای برای رفتار کردن مراجعان درون و بیرون از جلسات است(داتیلیو و بیرشک، ۱۳۸۵).
۲-۶- مداخلات درمانی در زوج درمانی شناختی- رفتاری
مجموعه مداخلات درمانی در زوج درمانی شناختی- رفتاری شامل مداخلات شناختی، مداخلات رفتاری، مداخلات ارتباطی و آموزش حل مسئله میباشد که در ادامه به تفصیل به هر یک از این موارد پرداخته میشود.
مداخلات درمانی جهت تغییرات شناختی
شناخت درمانی ثابت کرده زن و شوهر میتوانند با اتخاذ رفتاری متواضعتر و با تجدید نظر در ذهنخوانی بیمورد و لاجرم اجتناب از نتایج منفی حاصل از آن و با بررسی بیشتر برداشتها و با در نظر گرفتن توضیحات و تبینات دیگری برای آنچه شریک زندگیشان انجام میدهد، رفتار منطقیتری داشتهباشند. جوهر شناخت درمانی در زندگی زناشویی را بررسی انتظارات غیرواقعبینانه و طرز تلقیهای مخرب و توجیهات منفی بیمورد و نتیجهگیریهای غیرمنطقی تشکیل میدهد، شناخت درمانی با تأکید به ارتباط صحیح میان زن و شوهر و با اصلاح طرز نتیجهگیری آن ها در تبادل یکدیگر، با کاستن از شدت خصومتها روابط منطقیتری میان خانواده ها ایجاد کردهاست(بک، ۱۳۸۵). درمانگران پیشنهاد میکنند شناخت درمانی زوجین باید عقاید درباره روابط را به طور کلی و عقاید یا شناخت درباره روابط را به طور اختصاصی ارزیابی کند. درمانگران شناختی تلاش خواهند کرد تا به افراد برای زیر سوال بردن الگوهای عمومیتر کمک کنند. درمانگران به زوجها کمک میکنند تا افکار سازندهشان را کشف کنند و آن ها را جانشین افکار و الگوهایی کنند که موجب تخریب روابط میگردد. درمانگرها زوجها را ترغیب میکنند تا بتوانند ارزیابی جدیدی از افکار منطقی یا غیر منطقی خود به دست آورند. این روش با درخواست از مراجعین برای گزارش افکار اتوماتیکی که وقتی فرد در حال صمیمیت کردن است، اتفاق میافتد، انجام میدهند(یانگ و لانگ، ۱۹۹۸). در واقع شرط لازم برای به تعادل رساندن شناختهای تحریفشده و افراطی همسران افزایش سطح قابلیت شناخت افکار خودآیندشان میباشد.
درمانگر با طرح مفهوم افکار خودآیند یعنی افکاری که خود به خود به ذهن فرد هجوم میآورند در طی جلسات متعدد با هدایت فرد میتواند، الگوهای فکری که با پاسخهای احساسی و منفی همراه است را به وی نمایان سازد. درمانگران در این مرحله از درمانجو میخواهند که در بین جلسات با همراه داشتن دفتر یادداشت کوچکی هنگام احساس پریشانی و یا تعارضات، دریافتهای خود را در همان لحظه در دفتر خود یاداشت کنند. این یاداشتها شامل توصیف افکار خودآیند همراه با پاسخهای احساسی و رفتاری ناشی از آن و نیز پاسخهای افراد خانواده میباشد. در آغاز کار ثبت روزانه افکار ناکارآمد، برای شناسایی و تعدیل افکار خودآیند در شناخت درمان انفرادی استفاده میشود. به اتکای آن درمانگر میتواند به مراجع نشان دهد که چگونه افکار خودآیند با پاسخهای احساسی و رفتاری مرتبط است.
در ادامه به این نتیجه خواهندرسید که این پاسخها با بررسی اصولی شناختارهای وابسته به پاسخها، قابل کنترل است. به این ترتیب درمانگر زوجها را به مسئولیتپذیری در مقابل پاسخهای خود ترغیب مینمایند. تمرین ضروری برای هر یک از زوجها مرور و مطالعه دفتر یادداشت میباشد، تا رابطه ویژه بین افکار، احساسات و رفتار را شناسایی کنند.
در این مرحله درمانگر از زوجها میخواهد تا دنبال شناختارهای جایگزینی بگردد که بتواند پاسخهای احساسی و رفتاری متداول را نسبت به موقعیت به وجود آورند(اعتمادی، ۱۳۸۴).
تکنیکهای درمانشناختی
الف) تعیین خطاهای شناختی و نامگذاری آن ها: به خاطر اینکه خطاهای شناختی یک قسمت اساسی فرایند درمان و آموزش زوجها است، ضروری است که زوجها یاد بگیرند نه تنها این خطاها را تشخیص دهند، بلکه این خطاها را تبیین کنند.
هدف از این تمرینهای شناختی هدایتشده، دریافت این نکته است که افکار زوجها میتواند مخرب باشد و منجر به اطلاعات ناصحیح شد و جهت اصلاح این افکار به آن ها کمک میشود. این تعبیر آگاهانه میتواند اثرات افکار نسبت به همسران را برای خر یک از زوجها روشنتر سازد.