جدول ۴-۳۰٫ آماره آزمودنیها برحسب سابقه خدمت با توجه به مؤلفههای پژوهش ۹۴
جدول ۴-۳۱٫ مقایسه زوجی اختلاف میانگین نمره مؤلفه توزیع بهینه قدرت با توجه به سابقه خدمت ۹۵
جدول ۴-۳۲٫ آماره آزمودنیها برحسب میزان تحصیلات با توجه به مؤلفههای پژوهش ۹۵
جدول ۴-۳۳٫ آماره آزمودنیها برحسب نوع کار با توجه به مؤلفههای پژوهش ۹۷
جدول ۴- ۳۴٫ نتایج آزمون t تک متغیره، مقایسه میانگین با میانگین فرضی (۳X=) 98
فصل اول
کلیات تحقیق
مقدمه
سازمانها به عنوان موجود زندهای که دارای هویتی مستقل از اعضای خود بوده، تصور شده به گونهای که با این هویت جدید میتوانند، رفتار کارکنان را تحت تاثیر قرار دهند. این شخصیت و هویت میتواند دارای بیماری و یا سلامت سازمانی باشد (ساعتچی، ۱۳۸۵).
انتخاب نامناسب، استفاده نامطلوب از مهارتها، عدم جو مناسب برای شکوفایی خلاقیتها میتواند سلامت و ارتقاء سازمان را به خطر بیاندازد. وقتی که به افراد مقام یا پستی داده می شود که متناسب با شأن آن ها نبوده منجر به نافرمانی، غیبت از کار، تأخیر و استعفا می شود. چنانچه در سازمان جریان ارتباطات در تمام سطوح به صورت چند جانبه و باز بر قرار نشود و اعتماد کامل بین بخشهای مختلف وجود نداشته باشد، سوء تفاهم و ناهماهنگی ایجاد می شود. زمانی که اهداف مشخص نباشد، ابهام در هدفها ایجاد شده و در نتیجه تلاش و هماهنگی از طرف کارکنان در جهت تحقق اهداف انجام می پذیرد. مدیریت در نظام اداری، رکن اساسی توسعه و پیشرفت است و حرفه کتابداری و کتابخانه در هیچ دورهای فاقد این ارکان نبوده است (رحیمی، ۱۳۹۰، ص۵۷).
لذا در این پژوهش به بررسی سلامت سازمانی در کتابخانههای شهرداری اصفهان بر اساس مؤلفه های مایلز به عنوان مکانیزمی که امور مربوط به مدیریت را برای پیشبرد و پیشرفت سازمان و کتابخانه ها به عنوان سازمان هدایت میکند، پرداخته می شود. در این بخش به شرح و بیان مسئله پژوهش پرداخته شده است. سپس به ذکر اهداف، ارزش و کاربرد نتایج آن مبادرت می شود. در ادامه سوالات پژوهش مطرح و در نهایت تعریفهای مفهومی و عملیاتی اجزای مسئله تبیین شده است.
-
- شرح و بیان مسئله پژوهش
توسعه و تکامل اشکال مختلف زندگی در جوامع انسانی، سازمانهای متنوع و متعددی را به وجود آورده است. توسعه نیازمندیهای متعددی که منشا آن تکامل و تغییر شکل زندگی انسان در جوامع مختلف میباشد، بر اهمیت سازمان افزوده است. تنوع و تعدد وظایف سازمان ایجاب میکند که بر طبق اصول و موازینی تشکیل گردد.
آنچه در کلیه سازمانهای انسانی مشاهده میشود، و به اصطلاح وجه مشترک جمیع آن ها محسوب شده، اجتماع گروهی از افراد است که به طور دسته جمعی تحت رهبری سلسله مراتب سازمانی با امکانات محدود به منظور تحقق مقاصد خاصی همکاری میکنند. بدین ترتیب، سازمان عبارت است از یک رشته روابط منظم و عقلایی که بین افرادی که وظایف پیچیده و متعددی را انجام میدهند، و کثرت تعداد آنان به قدری است که نمیتوانند با هم در تماس نزدیک باشند، به منظور تامین هدفهای مشترک خاصی برقرار میگردد (اقتداری، ۱۳۷۰، ص ۱۰۴).
مدیران در متن سازمانها عمل کرده و تمام سازمانها متشکل از افراد و اشیاء هستند. چستر برنارد[۱]، پنج عنصر اصلی را که سازمان از آن تشکیل میشود، شناسایی کردهاست: ۱٫ بدنه؛ ۲٫ وابستگی متقابل؛ ۳٫ منابع؛ ۴٫ توان عمل؛ و ۵٫ محصول. با بهره گرفتن از این مفاهیم، وی هر دو نفر یا بیش از دو نفر (بدنه) را که به این نتیجه برسند که میتوانند با همکاری (وابستگی متقابل) به اهداف مشترک برسند و منابعی نظیر پول، مواد اولیه، کار و وقت خود (منابع) را در اختیار گیرند و از آن برای انجام فعالیتها (توان عمل) استفاده کنند تا به نتیجه دلخواه (محصول) برسند، یک سازمان میداند. کتابخانهها تمام این مشخصات را دارند، افراد در آن ها برای فراهم آوری اطلاعات کار کرده و منابع مختلف را که برای فراهم آوری دسترسی به اطلاعات سازمان داده، به کار میگیرند.
سازمانها واحدهای اجتماعی هستند که برای دستیابی به اهداف معین شکل گرفتهاند. انسانها از آن جهت به سازمان پیوسته که اهداف آن را تا حدی با اهداف شخصی و یا حرفهای خود یکی میدانند. سازمان رشد و تغییر کرده و اهداف آن نیز تغییر میکنند. اهداف سازمان ممکن است چنان تغییر کند که بنیانگذاران آن به زحمت بتوانند آن را بازشناسند (اونز، ۱۳۸۸، ص ۷۰).
چالش محوری مدیریت در قرن جاری این است که سازمان، نقش پیشگام در امر دگرگونی داشته باشد. باید توجه داشت که تغییرات و تحولات سازمانی دارای پیامدهایی است و هر سازمانی که با تغییر و تحول مواجه میشود باید با این پیامدها به روش مناسبی برخورد نماید. شاید تغییرات ژرف مؤثر بر افراد، دگرگونیهایی نظیر تغییر در باورها، ارزشها و مفروضات باشد که نتیجه آن تاثیرگذاری بر عملکرد افراد و در نتیجه، تاثیرگذاری بر سلامت سازمانی است. تغییرات میتوانند انگیزه و شوق و نگرش کارکنان را تحت تاثیر قرار داده و بر عملکرد آنان تاثیر گذاشته و سلامت سازمان را دستخوش تغییر نمایند (توفیقی و همکاران، ۱۳۸۹).
با گستردگی مفهوم سازمانها، سازمان به عنوان ” سیستم باز ” در نظر گرفته شده و به یک موجود زنده که دارای یک سیستم هماهنگ میباشد، تشبیه شده است (اسپکتور[۲] ۲۰۰۳). این سیر پیشرونده در مفهوم سازمان باعث شده سازمانها به عنوان موجود زندهای که دارای هویتی مستقل از اعضاء خود بوده، تصور شوند(سید جوادین، ۱۳۸۴) به گونهای که حتی میتوانند با هویت جدید و به خاطر شرایط و اصول حاکم بر خود، رفتار کارکنان را نیز تحت تاثیر قرار دهند. وقتی هویتی منسجم و مستقل به سازمان نسبت داده شد، سیر تفکر به سمت و سویی رفت که این شخصیت و هویت میتواند دارای سلامت سازمانی[۳] و یا بیماری سازمانی[۴] باشد. یک سازمان سالم قادر است مانند فردی سالم، به حیات خود ادامه دهد، به مقاصد خود برسد، موانع موجود در سر راه خود را بشناسد، برنامهریزی کند، اجرا کند (ساعتچی، ۱۳۸۳) و به عنوان یک سازمان یادگیرنده[۵] عمل نماید.