ما البته میدانیم که شاطبی از این سطحی نگری کاملاً فراتر است اما واضح است که در بینش اقلی معیارهایی هم مطرح می شود که لزومی ندارد الزاماًً شرعی باشد.
امروزه درک مشترک مسلمانان نو اندیش این است که قطعاً مساوات وعدالت،رحمت و معنویت در رابطه با وجود انسان در جهان،از اهداف و مقاصد اصلی شارع است. با این وجود تئوری مقاصد هم امری عصری می شود و البته این درست که در آغاز اسلام اگر آیه ای می آمدکه فلان جا فلان کار رابکنید یا فلان عمل حلال است و فلان عمل حرام است هرگز فکر نمی کردند که این ها مثلاً بیان نظام خانوادگی است بلکه مسئله در واقع تعیین رابطه انسان با خدا تلقی می شود که اگر انسان در هر رابطه مثلاً در ارتباط با همسر و فرزند بخواهد خداپسندانه عمل کند چگونه باید عمل کند؟ پس مسئله اصلی ایمان بوده و مسئله قانون و نظامات اجتماعی کم کم جدی شد؛ لذا غزالی در نظام خانوادگی،مسافرت،سیاست،از آداب و ادب سخن میگوید.(مجتهدی شبستری، ۱۳۸۱،ص ۴۱۸)
پس به مرور زمان در عالم اسلام و بر اساس تحولات تاریخی و اجتماعی علم فقه تدوین شد و اگر چه شاطبی و غزالی در داخل این سمت مقاصد پیش رفتند اما میخواهیم بگوییم: اساساً اوامر و نواهی مربوط به معاملات مثل نکاح،طلاق،عقود و ایقاعات،اموری عقلائی هستند نه اموری رازوار گونه.سیاست هم مثل بیع بناست یک گام جلوتر از نظریه مقاصد باشیم،چه مفاهیمی ماقبل دینی داریم به خصوص در غیر عبادات نظیر عدالت و آزادی که خارج از دین هستند،دین را برای این ها می پذیریم،مفهوم عدالت را اگر پیامبران هم ازآن سخن نمی گفتند،وجود داشت و مورد توجه عقلا قرار می گرفت.دین میتواند عادلانه باشد اما لزوماًً عدل این طور نیست.(عربی زنجانی،ص۳۱)
نظریه های مصلحت گرا در نحوه مواجهه با کتاب وسنت،مجدداً به حاکمیت سنت تن در میدهد و عبور از نصوص و ظواهر،تنها در مواقه ضرورت ممکن می شود و انتظارشان از متن شرعی کماکان همان انتظار حداکثری خواهد بود و احکام اولیه را ثابت و احکام ثانویه را متغییر می پندارد. نظریه مصلحت گرا که در مواقع ضرورت به کار میآید و تاوضعیت جامعه به حالت اضطرار در نیاید به کار نمی افتد نمی تواند بفهمد: قرار نبوده مرد برای همیشه بتواند به عقد دائم،چهار زن داشته باشد،بلکه در حقیقت متن شرعی با توجه به این مردمی توانددرجاهلیت بیش از این زنان را به نکاح خود درآورد،درجهت عدالت حرکت کرده تعدد زوجات راکه حقارت زن وفرزنداست به سمت مساوات وعدل کشانیده است.(حامدابوزید،۱۹۹۹م،ص ۲۲۲)
۲-۶ – تعمیم نظریه مقاصد
درعصرکنونی تنها حفظ دین،جان ،عقل نسل و مال دغدغه شارع و هدف شریعت نیست بلکه عدالت،برابری و مساوات،رئفت و معنویت و از این قبیل اهداف،مقاصد و غایت اصلی شارع در رابطه با انسان نسل امروزی است.و مطالعه نظریات امام خمینی ما را به این باور می رساند که ایشان از جمله این مجتهدان است.
۲-۷-اهداف حقوق
هدف قواعد حقوقی در سه مورد خلاصه شده است:
الف)امنیت حقوقی و نظم
ب)عدالت
ج)ترقی اجتماع و مدنیت
- از نگاه پیروان مکتب تحققی دولتی،حفظ نظم در جامعه مهمترین مصلحت بشمار می رود.قواعد حقوق،مقرراتی است که از طرف قوای صالح دولت تضمین شده است و هدف آن استقرار صلح و نظم در جامعه است.در این مکتب قانون مهمترین منبع حقوق است.
عقیده پیروان این مکتب،هماهنگ منطقی بین قواعد حقوقی،آرمانی است که باید در وضع قوانین مورد توجه قرار گیرد و به هنگام تفسیر نیز الهام بخش دادرسان است.
در کتب حقوق فردی نیز چون آزاد زیستن در زندگی اجتماعی یک هدف اصلی به شمار می رود و حد این آزادی را حقوق معین میکند.امنیت مهمترین ارزش اجتماعی است و بدین اعتبار است که می بینیم. (کاتوزیان ،۱۳۸۵،ص۵۰۶ و ۵۰۵/۱)
اما واقعیت این است که عوامل کلیدی و مهم دیگری نیز در عرصه حیات حقوقی و اجتماعی در حال زیستن هستند.یکی از دشواری های افراط در قانون گرائی این است که باید نظمی ساکن را بر موضوعی در حال حرکت تحمل کرد.امروزه ماشین قانون گذاری گاه از جامعه پیشی میگیرد و خود باعث تحول می شود.ولی قاعده این است نظم ساکن قانون پس از چندی از همگامی با جامعه باز می ماند،بیماری عقب ماندگی ابتدا در روابط زنده اجتماعی احساس می شود و مایه های تکوین عرفی مخالف را ایجاد میکند،سپس دادگاه در تماس مستقیم با عدالت آن را در مییابد و تا درمان پذیر نشود به گوش قانون گذار نمی رسد.(همان،ص۴۰ و ۳۹/۲)
- برعکس مکاتب گفته شده،مکاتبی که برای حقوق،مبنای آرمانی و برتر از اراده حکومت می شناسد، هدف حقوق را تامین و تحقق عدالت می دانند.به اعتقاد پیروان این مکتب مهمترین منبع حقوق،اندیشههای علما و دانشمندان است،زیرا در میان این افکار که می توان با اصول کلی حقوق و قواعد حقوق طبیعی و عدالت برخورد کرد.
به عقیده هوریو،حقوق زمانی آغاز می شود که رو به سوی عدالت داشته و برای فعلیت بخشیدن به احکام آن تلاش کند.ویلی،استاد حقوق فرانسوی، نیز حقوق را هنر میداند،هنری که مشخص میکند که حق هر کسی چیست.پس اجرای عدالت داخل در جوهر حقوق است و توابع درست و صحیح اموال و تعهدات را به عهده دارد.(همان،ص ۵۰۷/۱)
دل وکیو میگوید: بگذار عدالت اجرا شود حتی اگر دنیا نابود شود. میگوید: این اصل دقیقاً باید این گونه فهمیده شود،که عدالت،طبیعتاً ارزشی برتر از هر چیز و به خصوص ارزشی بیش از خود خواهی دارد، به نحوی که هر کس به آن متوسل شود باید،قبل از هر چیز،خود از آن تبعیت کند. اساتید و نویسندگان فراوانی دیگری نیز بر اهمیت والای عدالت و تقدم آن بر حقوق و نظم تأکید کردهاند.( آبادیان،۹۰-۱۳۸۹،ص۷۱)
- نظریه های تحققی اجتماعی،منبع اصلی حقوق را عرف و عادت می دانند.در این نظریه ها،هدف حقوق پیشرفت تمدن و فرهنگ ملتها به شمار می رود،اجرای عدالت یا اداره حکومت را نمی توان به عنوان مبنا و هدف حقوق به شمار آورد.پیروان مکتب تاریخی که از پیشروان این تفکر هستند، تحول تاریخی را پیشرفت حقوق می دانند و تکامل تدریجی را در علوم اجتماعی و عادات و رسوم توجیه میکنند.
۲-۸- عدالت
۲-۸-۱- عدالت در لغت
عدل دارای معانای متعددی است،بیش از ده معنا برای آن ذکر شده است.
یکی از معانی عدل،ضد جور است.گفته شده که عدل قصد در امور خلاف جور است.عدل به معنی انصاف آمده وعبارت است ازاینکه آن چه حق انسان است به او بدهندو آن چه براوست از او بگیرند.(آبادیان، ۹۰-۱۳۸۹ ،ص ۶)
در کتاب مفردات آمده:عدل،عدالت ومعدله الفاظی هستندبه معنای مساوات درمکافات،که اگرخیر باشد، مکافات آن خیر و اگر شر باشد،مکافات آن شر است.(راغب اصفهانی،ص۶۵۱/۱)ابن منظورمی گوید عدل چیزی است که به سبب آن،به هوای نفس متمایل نمی شوند،تا این که درحکم جوروستم روادارد بنابرین عدل به معنای حکم به حق است وگفته می شود:به حق قضاوت وعدالت نمود.(ابن منظور،۱۴۱۴،ص ۸۳/۹)
همچنین گفته شده عدل عملی است که مردم آن راراست و می شمارند.(فیروزآبادی،۱۴۱۵ه.ق،ص ۱۳/۴)
ابن منظور میگوید عدالت گاهی معنای وصفی دارد،که در این صورت به معنای دارای عدل است. عدل در این معنا در موضوع عادل وضع شده است و بلیغ تر از آن است.(ابن منظور،۱۴۱۴: ۸۳/۹)
بنابرین عدل،به معنای فرد عالی است که شهادت او مورد قبول است.(سیاح،ص ۹۶/۳)