دومین قید مسئولیت از نظر دراکر، قید شایستگی و اهلیت است. او میگوید پذیرفتن مسئولیتهایی که شایستگی انجام آن را نداریم «عین مسئولیت ناشناسی» است زیرا هم سطح توقع را بالا میبرد و هم در نهایت زمینهساز سرخوردگی و یأس متوقعان میشود. بنگاهها باید شایستگی، مهارت و اهلیت لازم را برای ایفای رسالت اصلی خود کسب کنند. موارد اهلیت بنگاهها، عینی و مشهودند و بنگاهها در غیر از این موارد، اهلیت ندارند. قوت هر بنگاه باید در سنجشپذیری، نقدپذیری و پاسخگویی آن باشد «مثل بهرهوری، سودآوری، کیفیت و غیره» اگر بنگاه به این اصول بیتوجه باشد. ضعیف و بیمار است. همچنین اگر در امور ناملموس- سیاست، امور عاطفی و حسی، تصدیق و تکذیب اجتماعی، ایجاد ساختارهای مربوط به روابط و مناسبات قدرت- دخالت کند و نیرو و توان خود را در این امور صرف کند، احساس راحتی و آسایش نخواهد کرد.
از نظر دراکر، مهمترین قید مسئولیت اجتماعی، قید مشروعیت و اقتدار است. مسئولیت بدون اقتدار معنا ندارد، لذا مسئولیت همواره با اقتدار همراه است. به همین دلیل، هر کس که دعوی مسئولیت میکند، در واقع دعوی اقتدار دارد. در واقع، هر کس اقتدار دارد، مسئول است. او به طنز میگوید فقط نظامهای خودکامه و شهامتخواه هستند که در عین اقتدار کامل، خود را در برابر هیچ کس و هیچ چیز، مسئول نمیدانند! بنابرین، از نظر دراکر وقتی از بنگاهی خواسته میشود مسئولیت حل یکی از گرفتاریها و معضلات جامعه را بپذیرد، باید با دقت بیندیشد و ببیند آیا اقتدار مستتر در این مسئولیت، مشروع است یا خیر. اگر این اقتدار مشروع و موجه نباشد، پذیرش مسئولیت مشکلگشایی، در واقع غضب مسئولیت است. آشکار است که حتی اگر سازمان یا بنگاه دارای اقتدار انجام کاری باشد، باید در منشأ اقتدار خود دقت کرده و از مشروعیت آن اطمینان یابد. با توجه به این قیود و محدودیتها، براستی بنگاهها چه مسئولیتهایی دارند؟ از نظر دراکر، مسئولیتهای اجتماعی بنگاهها را میتوان به شرح زیر برشمرد:
۱٫ پرداختن تمام و کمال به مسئولیت، وظیفه و رسالت اصلی بنگاه: مثلاً اگر وظیفه و رسالت آن تولید خودرو است، این کار را به بهترین وجه ممکن انجام دهد و در مسیر تکامل و بهبود مستمر آن بکوشد.
۲٫ مسئولیت فرآوردهها و خدمات: بنگاه و مدیران آن در برابر پیامدها و عوارض محصولات خود مسئولند و باید در برابر پیامدها، مسئول نگاه داشته شوند.
۳٫ مسئولیت فرایندها: بنگاه و مدیران آن نسبت به فرایندهای تولید مسئول هستند. فرایندهای تولید نباید هزینه اجتماعی تولید کند و اگر به ضرورت شرایط، چنین وضعی رخ دهد میزان آن باید در کمترین حد ممکن باشد. مثلاً، اگر بنگاه مورد نظر، تولیدکننده انواع نئوپان باشد، نظر به اینکه ماده اولیه آن از جنگل تأمین میشود، این کار نباید با ویران کردن منابع جنگلی همراه باشد. بهرهبرداری از جنگل باید به شیوهای باشد که آسیبی به آن نرساند. از سوی دیگر، در فرایند تولید باید دقت شود به طوری که ضایعات آن «بویژه چسب و مواد شیمیایی» محیط زیست را آلوده نکند. ذرات معلق و غبار را مهار کند و در موارد ناگزیر نظیر آلودگی صوتی، آسیب را به کمترین میزان ممکن برساند.
۴٫ مسئولیت اخلاقی: بنگاه و مدیران آن باید در دادوستد و کسب و کار، به اصول اخلاقی متعارف جامعه احترام گذاشته و خود را به اصول آن مقید و پایبند بداند. دراکر میگوید در جامعه پلورالیست، مسئولیت ارتقا و بهبود اجتماع، معضل و مقولهای دائمی است که هیچگاه حل نمیشود. بخشی از این مسئولیت، در چارچوب آنچه گفته شد متوجه بنگاه و بخشی از آن متوجه نهادهای ذیصلاح- دولت و سازمانهای وابسته به آن- است. در هر حال، بنگاههای بزرگ و مدیران آن ها باید باید به معضلات و گرفتاریهای جامعه بیندیشند. آن ها باید امکان تبدیل پروژه «حل یک معضل و نابسامانی اجتماعی» به «فرصت کار و کاسبی» را بررسی کنند. به نظر دراکر، مدیران هرگز از این نگرانیها و مسئولیتها فارغ نیستند. نکته اساسی در نظریات دراکر این است که هر کس باید به کاری بپردازد که اهلیت، اقتدار و مشروعیت انجام آن را داشته باشد. (امینی، ۱۳۷۸، ص ۹۷)
۵-۲ مسئولیت اجتماعی مدیران
امروزه کمتر کتابی درباره مدیریت میتوان یافت که به بحث در زمینه مسئولیتهای اجتماعی بنگاهها و مدیران آن ها نپرداخته باشد. در این میان، کتابهای مدیریتی مرتبط با مباحث راهبردی، تأکید بیشتری در زمینه مسئولیتهای اجتماعی دارند. مقوله مسئولیتهای اجتماعی، پیشینهای بیش از ۱۰۰ سال دارد. خاستگاه بحث مسئولیتهای اجتماعی و کشورهای صنعتی غربی است. در مراحل اولیه صنعتی شدن این کشورها، نظارت عمومی بر روند شتابان فعالیت بنگاههای تولیدی و خدماتی، اندک بود. نحوه عمل پارهای از بنگاهها در این دوران، نگرانیهایی را بین مردم برانگیخت و بحثهایی در مجامع عمومی و مطبوعات بالا گرفت. ماده اصلی مباحث این بود که انگیزه بیشینه کردن سود بنگاهها و توجه مطلق به منافع سهامداران، آسیبهایی به منافع عمومی و جامعه میرساند. بنابرین، مدیران بنگاهها وظیفه دارند علاوه بر منافع محدود بنگاه خود، به منافع و مصالح عامتر جامعه نیز بیندیشند. مسئولیت اجتماعی، به نوعی محدود کننده و ساماندهنده انگیزه سودآوری و سودسازی مدیران تلقی شد. از اینرو، به تناسب دیدگاههای صاحبنظران درباره مسئولیتهای اجتماعی بنگاهها و مدیران، موافقان و مخالفان ایجاد محدودیت برای بنگاهها، نظرات گوناگونی را بیان کردند. (میلتون، ۱۹۷۰، ص ۳۸)
مسئولیت اجتماعی مفهوم جدیدی در جامعه نیست اما به طور فزایندهای در طول مفاهیم دیگر گسترش یافته است. مسئولیت اجتماعی هنوز متناقض است. مسئولیت اجتماعی با تعداد زیادی از مطالعات که در ایالات متحده و اروپا در اوایل دهه ۱۹۶۰ مورد مطالعه واقع شد شروع و گسترش یافت. در این زمان مسئولیت اجتماعی، موضوع مهمی در تجارت جهانی و جامعه بود و مباحث آن همزمان با رشد آن بیاندازه گسترش پیدا کرد. (میرفضلی[۳۳]، ۲۰۰۸)
۶-۲ مدلهای مسئولیت اجتماعی:
۱- مدل کلاسیک
این ایده در قرن ۱۹ از مفهوم رقابت کامل شروع شد، جایی که به عنوان بخشی جدا از دیگر موضوعات و اشکال رفتاری بود. پیشنهادات شرکت برای حداکثرسازی سود بود، معیار کارایی به وسیله قدرت و رشد سودمندی اندازهگیری میشد بر اساس این ایده تلاش شرکت باری انجام تقاضای بازار و تجاریسازی نمایندگی برای صاحب سرمایه بود.
میلتون فریدمن بیان میکند که: یک مشخص وجود دارد و تنها مسئولیت شرکت، مالکیت اموال برای افزایش سود پا به پای قوانین بازی بود که بر آن ها در یک سیستم محاسبه آزاد بودن نیرنگ و عدم صمیمت اثر بگذارد. شرکت بر اساس این ایده، هیچ فکر و نیازی و کوششی برای مسئولیت بیماریهای اجتماعی ندارد.
۲- مدل مدیریتی