تاریخچه سلامت روان
در اوایل قرن نوزدهم، ویلیام سویتزر[۲۶] اولین کسی بود که به طور واضح مفهوم «بهداشت روان»[۲۷] را مطرح کرد که می توان آن را به عنوان منادی روش های معاصر برای کار بر روی سلامت روان مثبت دانست. ایساک ری[۲۸] که یکی از سیزده بنیانگذار انجمن روان پزشکی آمریکاست، بهداشت روان را به عنوان هنری برای محافظت از ذهن در برابر حوادث و اثراتی دانست که انرژی، کیفیت یا توسعه آن را مورد ممانعت قرار میدهند یا متوقف میکنند(لورا و اورسا[۲۹]، ۲۰۱۲).
یک شخصیت تأثیرگذار در حوزه بهداشت روان بدون شک دوروتا دیکس[۳۰] است که یک معلم مدرسه بود و کل زندگیش را صرف کمک به افراد مبتلا به بیماری های روانی و یافتن روش های بهبودی از این بیماری ها کرد. این دوره تحت عنوان جنبش بهداشت روان لقب گرفت. قبل از این جنبش، افراد مبتلا به بیماری های روانی به میزان زیادی مورد بی اعتنایی دیگران قرار می گرفتند و تنها می ماندند. تلاش های دیکس آنقدر زیاد بود که تعداد متقاضیان مراجعه به مراکز مراقبت روانی زیاد شده بود که با کمبود امکانات مواجه شدند در ابتدای قرن بیستم، کلیفورد بیرس[۳۱] کمیته ملّی بهداشت روان[۳۲] را بنیان نهاد و اولین کلینیک سلامت روان سرپایی را در آمریکا باز کرد جنبش بهداشت روان که همچنین تحت عنوان جنبش بهداشت اجتماعی نیز شناخته می شود گاهی اوقات مربوط به افرادی دانسته می شد که اصلاح نژاد و سترون سازی افراد با کمبودهای ذهنی را حمایت میکردند تا به کار پربازده و زندگی خانوادگی پرمحتوا کمک کنند(لورا و اورسا،۲۰۱۲).
اهمیت سلامت روان
شواهد و مدارک حاصل از سازمان بهداشت جهانی پیشنهاد میکنند که تقریبا نیمی از جمعیت جهان تحت تأثیر بیماری های روانی با تأثیر بر روی عزت نفس، روابط و توانایی عملکرد مناسب در طول زندگی خود هستند. سلامت روانی یک فرد همچنین میتواند بر روی سلامت فیزیکی او نیز تأثیر بگذارد و سلامت روانی ضعیف منجر به بروز سوء مصرف مواد می شود (لورا و اورسا، ۲۰۱۲).
اهمیت حفظ سلامت روان خوب برای داشتن یک زندگی طولانی وسالم بسیار حیاتی میباشد. سلامت روانی خوب میتواند زندگی فرد را ارتقا دهد، در حالی که سلامت روانی بد میتواند از داشتن زندگی نرمال برای فرد ممانعت نماید. بر اساس ریچاردز، کمپانیا و میوسبرک[۳۳]: «شواهد فزاینده ای هستند که نشان میدهند که تواناییهای عاطفی در ارتباط با رفتارهای اجتماعی مطلوب[۳۴] مثل مدیریت استرس و سلامت فیزیکی هستند». آن ها این گونه از تحقیق خود نتیجه گیری کردند که افرادی که فاقد جلوه هیجانی[۳۵] هستند رفتارهای نامناسبی را بروز میدهند. این رفتارها یک بازتاب مستقیمی از سلامت روانی آن ها میباشد. عمل های خودتخریب گر[۳۶] ممکن است برای متوقف کردن احساسات رخ دهند. برخی از این عمل ها شامل سوء مصرف الکل و مواد مخدر، جنگ های فیزیکی و بزهکاری میباشد(لورا و اورسا، ۲۰۱۲).
جنبههای مختلف سلامت روان
- بهزیستی روانی
سلامت روان را می توان به عنوان یک سلسله ناپایدار در نظر گرفت که در آن، سلامت روانی یک فرد ممکن است نمرات مختلفی داشته باشد. سلامت روان معمولا به عنوان یک مؤلفه مثبت دیه می شود طوری که فرد میتواند با سطوح بالایی از سلامت روانی برسد حتّی اگر فرد هیچ گونه وضعیت روانی تشخیص داده شده ای نداشته باشد. این جنبه از سلامت روان بر روی بهزیستی عاطفی، ظرفیت داشتن یک زندگی خلاقانه و انعطاف پذیری برای مواجهه با چالش های اجتناب ناپذیر زندگی تأکید میکند. بسیاری از سیستم های درمانی و کتاب های خودکمکی، روش هایی را ارائه میدهند که از استراتژی ها و تکنیک های مؤثّر برای بهبود بیشتر سلامت روان حمایت میکنند. روان شناسی مثبت به طور فزاینده ای در سلامت روان دیده می شود (هافمن[۳۷]، ۲۰۰۳).
یک مدل کل گرا از سلامت روان معمولا دربرگیرنده مفاهیم مبتنی بر جنبههای انسان شناختی، آموزشی، روان شناختی، مذهبی و جامعه شناختی و همچنین جنبههای تئوریکی از سلامت شخصیت، اجتماعی، بالینی، سلامتی و روان شناسی نمو میباشد یک مثال از یک مدل سلامت شامل مدل ارائه شده توسط میرس، سوینی و ویتمر[۳۸] میباشد. این مدل دربرگیرنده پنج وظیفه مربوط به زندگی است که شامل موارد زیر میباشد:
-
- جوهره یا معنویت[۳۹]
-
- کار و تفریح
-
- دوستی
- خودفرمانی[۴۰]
همچنین دارای دوازده زیروظیفه میباشد که به شرح زیر میباشند:
-
- حس ارزش
-
- حس کنترل
-
- اعتقادات واقع گرایانه
-
- هوشیاری عاطفی و مواجهه
-
- حل مشکل و خلاقیت
-
- حس شوخ طبعی
-
- تغذیه
-
- ورزش
-
- مراقبت از خویشتن
-
- مدیریت استرس
-
- هویت جنسی
- هویت فرهنگی
این وظایف به عنوان مشخصات عملکرد سالم و به عنوان بخش مهمی از سلامت و بهزیستی تلقی میشوند. این اجزا وسیله ای را برای واکنش دهی به روندهای زندگی به یک شیوه ای فراهم می آورند که عملکرد سالم را ارتقا میدهد (لورا و اورسا، ۲۰۱۲) .
- فقدان یک اختلال روانی
سلامت روان را همچنین می توان به عنوان عدم حضور یک وضعیت و اختلال عمده سلامت روان بیان کرد. با این حال، مدارک و شواهد اخیر از روان شناسی مثبت پیشنهاد میکنند که سلامت روان چیزی بیشتر از صرفا عدم حضور یک اختلال یا بیماری روانی است. کاملا به طور ساده، سلامت روان به سلامت ذهن فرد برمی گردد. بنابرین، اثر فرهنگ، جامعه، وضعیت جسمی و آموزش همگی میتوانند بر روی سلامت روان فرد تأثیر بگذارند (ریچموند، ۲۰۱۱).
- ملاحظات فرهنگی و مذهبی
سلامت روان یک مفهوم با پایه و اساس اجتماعی میباشد؛ این بدین معنا است که جوامع، گروه ها، فرهنگ ها، مؤسسات و حرفه های مختلف روش های بسایر متفاوتی برای متصور شدن ذات و عوامل آن دارند که تعیین میکند که چه چیزی از لحاظ روانی سالم است و تصمیم میگیرد که چه روش های درمانی مفید هستند. بنابرین، متخصصین مختلف ممکن است سوابق فرهنگی، طبقاتی، سیاسی و مذهبی متفاوتی داشته باشند که بر روی روش مورد استفاده طی درمان تأثیر میگذارد (ریچموند، ۲۰۱۱).
مؤلفه های مثبت در سلامت روانی
از دیرباز سلامت روانی به عنوان یک هیجان یا عاطفه مثبت مثل احساس شادی و نشاط و همراه با صفات شخصیتی مثبتی چون منابع و توانمندیهای روانشناختی عزت نفس، قدرت تسلط و چیرگی بر محیط و شرایط ، تاب آوری ( توانایی شکیبایی و سالم بیرون آمدن از سختی ها و شداید) تلقی شده است. روانشناسان شش مقوله را به عنوان جنبههای مثبت سلامت روانی برشمرده اند: نگرش نسبت به خود(شناخت خویشتن)، تلاش برای خودشکوفایی، خودجوشی و استقلال ، درک صحیح واقعیت، یکپارچگی کارکردهای روانشناختی و تسلط بر محیط (جاهودا،۱۹۵۸).
سلامت روان از دیدگاه روان شناسان
فروید [۴۱]
فروید سلامت روانی را از یک طرف نتیجه تعادل بین سه عنصر نهاد ، من و من برتر و از طرفی دیگر نتیجه تعادل بین سطوح خودآگاه و ناخودآگاه میداند ( حسینی ، ۱۳۶۰) به نظر فروید ویژگی خاصی که برای سلامت روان شناختی ضروری است ، خودآگاهی میباشد . یعنی هر آنچه که ممکن است در ناخودآگاه موجب مشکل شود ، بایستی خودآگاه شود. شخص سالم از مکانیزم