کوهن و کورکین[۱۰۰] (۱۹۸۱) نشان دادند که H. M قادر به یادگیری معمای پیچیده برج هانوی[۱۰۱] بدون آشنایی قبلی بود. شمار زیادی از مطالعات نشان دادهاند که بیماران مبتلا به یادزدودگی میتوانند تکالیف خاص ازجمله معمای چیدمان[۱۰۲] (بروکس[۱۰۳] و بدلی، ۱۹۷۶) شرطیسازی پلک زدن[۱۰۴] (ویسکرونتز[۱۰۵] و وارینگتون، ۱۹۷۹) و وارونه خوانی لغات در آینه[۱۰۶] (کوهن و کورکین، ۱۹۸۱) را یاد بگیرند.
یادگیری بهنجار یا نزدیک به بهنجار در توانبخشی بسیار مهم است زیرا ما میتوانیم روی این توانایی نسبتاً دست نخورده در آموزش ماشین نویسی و استفاده از رایانه و همچنین استفاده از وسایل کمک حافظه، سرمایهگذاری نماییم. به هر حال در اکثر مطالعات در بیماران مبتلا به اختلالات حافظه، یادگیری رویه ای، دست نخورده یافت شده است، برای مثال سووینن، پوت مانز و لاموت[۱۰۷] (۲۰۰۵) دریافتند که بیماران مبتلا به نشانگان کورساکوف، نقصهای در تکالیف یادگیری رویه ای نشان میدهد. در مقابل کاواکو، اندرسون، آلن، کاسترو- کالداز و داماسیو[۱۰۸] (۲۰۰۴) گزارش دادهاند که یادگیری باقی مانده مهارتهای ادراکی حرکتی پیچیده در بیماران مبتلا به یادزدودگی، یک پدیده قدرتمند است و این موضوع را میتوان در شرایط مختلف و با درخواست انجام تکالیف ادراکی حرکتی، اثبات کرد (ص ۱۸۵۳).
مشخص شده است که برخی از بیماران، مخصوصاً آنهایی که با بیماری هانتینگتون[۱۰۹] و پارکینسون[۱۱۰] مواجه هستند، در یادگیری رویه ای اختلال نشان میدهند (وکیل، هریشانو- نامن[۱۱۱]، ۱۹۹۸؛ عثمان، ویلکینسون، بیجی، کاستاندا و جهانشانی[۱۱۲]، ۲۰۰۸) افراد مبتلا به آلزایمر ممکن است این نقص را نشان دهند (میتچل و اشمیت[۱۱۳]، ۲۰۰۶) یا نشان ندهند (هیرونو[۱۱۴] و همکاران، ۱۹۹۷). ویکاری[۱۱۵] و همکاران (۲۰۰۵) و نیکولسون و فاوست[۱۱۶] (۲۰۰۷) بیان کردند که کودکان مبتلا به نارساخوانی تحولی، یادگیری رویه ای آسیب دیده دارند در حالی که سیگارت، ویسرال و بل[۱۱۷] (۲۰۰۸) یک اختلال خفیف در افراد مبتلا به اسکیزوفرنی یافتند.
تقسیمبندی حافظه بر اساس حس خاص
ممکن است به یادآوری اطلاعات و اتفاقات به شکلهای متعدد ازجمله وقتیکه میبینیم، میشنویم استشمام میکنیم، لمس میکنیم و میچشیم نیاز داشته باشیم. با این وجود در توانبخشی حافظه، حوزه اصلی نگرانی در مورد حافظه برای اطلاعات کلامی و دیداری است. واضح است که میتوانیم چیزهایی را که میتوانیم طبقهبندی کنیم و یا بخوانیم، به یادآوریم اما ما همچنین میتوانیم چیزهایی را به یادآوریم که بهآسانی نمیتوانیم بیان شان کنیم مثل چهرهی یک شخص.
به دلیل وجود بخشهای متعدد مغز که مسئول فرایندهای شنیداری و دیداری هستند. این موارد میتوانند به طور مستقل بر برخی از افراد که با حافظه دیداری و بر برخی دیگر که با حافظه کلامی مشکل اولیه دارند، تأثیر گذار باشند. سالها پیش، میلنر (۱۹۶۵،۱۹۶۸،۱۹۷۱) نواقص ویژه دروندادهای حسی را طی جراحی لوب اکتومی یکطرفه گیجگاهی[۱۱۸] نشان داد. برداشت قسمت چپ گیجگاه منجر به اختلال حافظه دیداری شد و برداشت قسمت راست لوب گیجگاهی منجر به ضعف بیشتر در یادآوری مواد غیرکلامی مثل صورتها، الگوها و مازها شد.
اگر حافظه برای یک نوع درونداد حسی، کمتر تحت تأثیر قرار گیرد. این احتمال وجود دارد که از نظام کمتر آسیب دیده به منظور جبران نقص نظامهای آسیب دیده دیگر استفاده شود. برای مثال، فردی با تواناییهای کلامی ضعیف اما حافظه دیداری خوب ممکن است مواد کلامی را به اطلاعات دیداری تبدیل کند و از تکنیکهای تصویرسازی دیداری بهره ببرد. در حالی که افراد دارای الگوهای معکوس ممکن است قادر به کلامی کردن اطلاعات دیداری فضایی مثل اطلاعات یک مسیر، باشند.
ویلسون (۱۹۸۷) درمان موفقیتآمیزی برای بیماران مبتلا به اختلال هر دو حافظه دیداری و کلامی، توصیف کردهاست. البته برخی از افراد هم اختلال حافظه کلامی و هم اختلال حافظه دیداری دارند. این به این معنی نیست که آن ها نمیتوانند از تکنیکهای یادیار[۱۱۹] و دیگر راهبردهای حافظه بهره ببرند (ویلسون، ۱۹۸۷).
مراحل فرایند یادآوری: رمزگذاری، اندوزش، بازیابی
در آغاز این فصل، حافظه به عنوان توانایی دریافت، اندوزش و بازیابی اطلاعات تعریف شد. این سه مرحله برای کارکرد نظام حافظه لازم میباشند. دریافت اطلاعات مرحله رمزگذاری است و حفظ اطلاعات مرحله اندوزش میباشد و دسترسی به اطلاعات در صورت لزوم، مرحله بازیابی است. هرچند میتوان بین این مراحل تمایز قائل شد و بیماران با نقص در فقط یک بخش از این نظام قابل تشخیص هستند. در زندگی واقعی این مراحل در تعامل با یکدیگر عمل میکنند به عنوان مثال افراد دارای مشکلات رمزگذاری، مشکلاتی در توجه، نشان میدهند. علیرغم این واقعیت که در برخی شرایط یادآوری غیرارادی است میتوانیم چیزهایی را به یادآوریم که زمان وقوع، توجه خیلی خاص به آن ها نکردهایم؛ معمولاً زمانی که در حال یادگیری چیزی جدیدی هستیم یا زمانی که یادآوری برایمان بسیار مهم است، لازم است توجه بیشتری کنیم. افراد مبتلا به نشانگان یادزدودگی کلاسیک، مشکلات رمزگذاری ندارند، هرچند آنهایی که نقص اجرایی دارند (مثلاً به دنبال TBI و دمانس) ممکن است این مشکل را داشته باشند (ویلسون، ۱۹۸۹).
وقتی اطلاعات در ذهن ثبت میشوند تا زمانی که نیاز باشد در آنجا ذخیره میشوند. بیشتر مردم اطلاعات جدید را با سرعت بیشتر در روزهای اول فراموش میکند و سپس میزان یادزدودگی کاهش مییابد این موضوع در مورد افرادی که با مشکل حافظه روبرو هستند، البته با در نظر گرفتن اینکه در چنین مواردی اطلاعات نسبتاً کمی ذخیره میشود، نیز درست است. باوجود این، وقتی اطلاعات به صورت مناسب رمزگذاری میشوند و به حافظه درازمدت وارد میشوند، امتحان، مرور ذهنی و یا تمرین میتواند کمک کند تا این اطلاعات در آنجا حفظ شود. بهترین راه برای انجام این کار، این است که شخص را سریعاً بعد از دیدن یا شنیدن اطلاعات جدید، پس از یک تأخیر کوتاه و پس از یک تأخیر کمی طولانیتر، آزمون کنیم. این فرایند با فواصلی که بهتدریج طولانیتر میگردند، ادامه مییابد. چنین تمرینها و تکرارها معمولاً به حفظ بهتر اطلاعات منجر میشود. این اصل یادآوری بافاصله (لانداور و بیورک[۱۲۰]، ۱۹۸۷) است؛ بنابرین، این اصل میتواند هم به رمزگذاری و هم به اندوزش کمک کند. دیگر راهبردهای تکرار و تمرین نظیر PQRST[121] (پیش مشاهده، سؤال، خواندن، بیان و آزمون) ممکن است به بهبود حفظ کردن کمک کند.