کشور ما به رغم دورنمای روشن تاریخی و تمدنی و میراث زرین فرهنگی و دینی در افق کنونی نسبت به کشورهای صنعتی غرب و حتی برخی جوامع شرقی پیشرو با وضعیتی مناسب شأن تاریخی خود در توسعه اخلاق حرفهای فاصله دارد. این در حالی است که تاریخ فرهنگی و دینی این سرزمین همان طور که به اجمال اشاره گردید حامل گنجهای گرانباری در این مورد است. نکته مهم اینکه باید توجه داشت رویکرد غرب به اخلاق حرفهای در بخش مدیریت یک رویکرد ابزارگرایانه به نظر میرسد نه غایتگرایانه. اخلاق حرفهای در کشور اسلامی، باید اسلامی و علمی باشد. غربیها به اصول اخلاقی تکیه میکنند که در متون دینی ماآمده است ولی جامعه ما هنوز شناخت کافی از این گنجینه معارف ندارد(قراملکی،۱۳۸۸) .
درحوزه تحقیقات مقایسه کمی و اجمالی بین تحقیقاتی که درکشورهای صنعتی در این خصوص انجام میشود و مطالعات منتشرشده به وسیله محققان جامعه ما حکایت از فقر معرفتی نسبت به اخلاق حرفهای دارد. در سازمانهای آموزشی ما به منشور اخلاقی ارزش و بهای لازم داده نشده است. هر چند معدود همایشهایی با محوریت اخلاق در مدیریت نشاندهنده اقبال به موضوع می باشد اما همچنان جای پرداختن به تنگناهای اخلاقی خاص مدیران آموزشی خالی است پژوهشهای انجام شده در این مورد نیز به ابعاد نظری موضوع پرداختهاند. عابدی جعفری و حسینزاده(۱۳۹۱) درپژوهشی نقشه دانش اخلاق مدیریت وسازمان در ایران را ترسیم نمودهاند. نتایج حاکی از آن است که عمدهترین محتوای موجود درادبیات اخلاق مدیریت وسازمان مباحث عمومی علم اخلاق است واخلاق کار رتبه دوم را دارا میباشد و بدین معنا است که اخلاق حرفهای هنوز نتوانسته جایگاه خود را به عنوان حلقه تکمیل کننده و تئوری مکمل اخلاق کار پیداکند. همچنین در این پژوهش به جای خالی فلسفه اسلامی دراندیشههای اخلاق سازمان و مدیریت اشاره شده است. بنابرین با توجه به جایگاه اخلاق درمدیریت و موقعیت خطیر مدیران در سازمانهای آموزشی فقرپژوهشی قابل ملاحظهای در زمینه اخلاق درمدیریت آموزشی وجود دارد و خلا نبود الگوی مناسب اخلاق حرفهای مدیران آموزشی توجه عموم دستاندرکاران تربیتی را به خود جلب میکند و همچنان این سوال مطرح است که الگوی مناسب اخلاق حرفهای مدیران آموزشی منطبق با تعالیم اسلامی و اقتضائات بومی چگونه است؟ تاکنون کسانی هم که به این مباحث پرداختهاند، فلاسفه، دانشگاهیان و منتقدان اجتماعی بودهاند و نه مدیران. در نتیجه بسیاری ازمطالب که درباره اخلاق کسب وکار نوشته شده مطابق با نیازهای عملی مدیران نیست(سلطانی،۱۳۸۲). بنابرین انجام این پژوهش گامی است درراستای توسعه ادبیات مدیریتی مشخص در این حوزه وکمک به مدیران علاقمند به داشتن عملکرد اخلاقی .
۱-۳- اهمیت وضرورت پژوهش
امروزه به دلیل گسترش انواع فعالیتهای شغلی و صنایع متنوع و نیز روابط تجاری و ارتباطات، ضرورت وجود اصول اخلاقی برای هر حرفهای از هر زمان دیگری بیشتر احساس میشود. چرا که یکی از لوازم پیشرفت در کار و حرفه در محیط رقابتی، داشتن ویژگیهایی است که سازمانها و مشاغل مختلف، خود را بدان مجهز می کنند تا در مقابل رقبای خود توان عملکردی بیشتری داشته باشند (رضایی، ۱۳۸۹). بنابرین در تجزیه و تحلیل رفتار سازمانها، پرداختن به اخلاق و ارزشهای اخلاقی یکی از الزامات است. نقش اخلاق در عملکردها، تصمیمگیریها و ارتباطات تعیینکننده است از این روست که امروزه بحث اخلاقیات یکی از مباحث عمده رشته مدیریت گردیده است. موضوعات اخلاقی به طور مستمر با فعالیتهای سازمانی، حرفهای وزندگی روزمره افراد مرتبط اند. درمباحث مربوط به تصمیمگیری، خط مشیگذاری، منابع انسـانی و غیره موضوعات اخلاقی حائز اهمیت اند (گباداموسی،۲۰۰۴). بیشترین نمود پیشرفت در مباحث اخلاق حرفهای تشکیل انجمنهای مختلف در مشاغل میباشد که هر کدام از آن ها به تعریف اساسنامهها و کدهای اخلاقی مربوط به حیطه خود در قبال جامعه دست زدهاند، اما برخی صاحب نظران اخلاق کسب و کار، آییننامههای اخلاقی را دارای ارزش نمیدانند. آن ها معمولا معتقدند که تأکید بیش از حد بر آییننامههای اخلاقی ظاهرسازی است و این آیین نامهها فی نفسه در مدیریت اخلاق در محیط کار تأثیر چندانی ندارد (مکنامارا[۲۰]،۱۳۸۵).
اخلاق برای مدیر همچون مشاوری آگاه و معاونی آشناست که مشکلات را میگشاید و مدیریت با استمداد از روشهای آمیخته به اخلاق انسانی میتواند بسیاری از نابسامانیها را سامان بخشد و شور و انگیزه را بالا ببرد. چه بسیارند مدیرانی که با داشتن خصوصیاتی همانند قاطعیت، تخصص، قدرت و آگاهیهای لازم در سطحی بالا به دلیل رعایت نکردن مسائل اخلاقی در حوزه مدیریت، موفقیت مطلوب را کسب نکردهاند و در نتیجه با ناکامی روبرو شدهاند (عباسزاده، ۱۳۸۸).
ماکسول(۱۳۸۸) هم در این باره میگوید به گمان من، مشکلات پیش آمده برای بعضی از مدیران عامل که منجر به نابودی شرکتها و از دست دادن مشاغلشان شده، ناشی از همین مسئله است. آنان قبل از دستیابی به قدرت، زمینههای اخلاقی را در خود تقویت نکرده بودند. با دارا بودن شخصیتی ضعیف، تصمیماتی نادرست اتخاذ میکرده و بر مشکلات خود میافزودند. در سالهای اخیر، محققان و اندیشمندان در پی شناخت دلایل موفقیت و شکست منسجمترین اجتماعات بشری یعنی سازمانها هستند. سازمانهای آموزشی هم به عنوان یکی از اساسیترین و حیاتی ترین سازمانهای هر جامعه جایگاه خاصی دارند. موفقیت چشمگیر سازمانهایی با حداقل امکانات مادی و انسانی از یکسو و شکست و فروپاشی سازمانهایی با بهترین امکانات و تواناییها از سوی دیگر بیانگر تصمیمگیریهای صحیح یا غلط مدیران می باشد (بهرامزاده و مراتی،۱۳۸۳).