سازمانها، باید در محیطی کاملا رقابتی با تحولات زیاد و شگفتآور اداره شوند. در این زمینه سازمانهایی موفقترند که حاضر به خطر کردن بوده، تصمیم گیری را به پایینترین سطح سازمانی ممکن ارجاع دهند. این عمل بر مبنای قدرت بخشیدن به فرد بنا شده است( قوچانی، حیدری و یزدانی،۱۳۹۱). در این راستا، سازمانها به گونه ای طراحی شدهاند تا از انرژی و توانایی افراد برای انجام کار و تحقق هدفهای خود استفاده کنند(گازولی و پارک[۱]، ۲۰۱۰) از آنجایی که مدیران بیشترین وقت خود را صرف شناسایی محیط خارجی و داخلی سازمان میکنند، میبایست سایر وظایف روزمره را بر عهده کارکنان بگذارند. کارکنان زمانی می توانند به خوبی از عهده وظایف محوله برآیند که از مهارت، دانش و توانایی لازم برخوردار بوده و اهداف سازمان را به خوبی بشناسند. ابزاری که در این زمینه به مدیران کمک مؤثری می کند، فرایند توانمندسازی است(آقایار، ۱۳۸۵). توانمندسازی یکی از مفاهیمی است که در راستای بالندگی منابع انسانی مطرح گردیده است و استفاده از آن به عنوان شیوه نوین ایجاد انگیزش به یکی از داغترین مباحث مدیریت مبدل شده است. وجود تغییرات سریع، پیشرفتهای تکنولوژیک و رقابتهای آشکار و پنهان در دنیا، اهمیت و ضرورت توانمندسازی را بیش از پیش آشکار ساخته است(هشنوا، رجینا، آلمپی و فرانکو[۲]، ۲۰۰۶).
توانمندسازی روانشناختی منابع انسانی، به عنوان یک رویکرد نوین انگیزش درونی شغل، به معنی آزاد کردن نیروهای درونی کارکنان و فراهم کردن بسترها و به وجود آوردن فرصتها برای شکوفایی استعدادها، توانایی ها و شایستگیهای افراد است. توانمندسازی روانشناختی با تغییر در باورها، افکار و طرز تلقی های کارکنان شروع می شود. بدین معنی که آن ها باید به این باور برسند که توانایی و شایستگی لازم را برای انجام وظایف، به طور موفقیتآمیز داشته و احساس کنند توانایی تاثیرگذاری و کنترل بر نتایج شغلی را دارند؛ احساس کنند که اهداف شغلی معنادار و ارزشمند را دنبال میکنند و باور داشته باشند که با آن ها صادقانه و منصفانه رفتار می شود(عبداللهی و نوهابراهیم، ۱۳۸۵). امروزه توانمندسازی روانشناختی کارکنان به عنوان استراتژی افزایش عملکرد و تامین بقای سازمان باید به عنوان مهمترین مسئله سازمان در نظرگرفته شود. در این شرایط بسیاری از سازمانها، راه حل را اجرای برنامه های توانمندسازی تشخیص داده و کوشش کرده اند با به کارگیری این گونه برنامه ها بر احساس کارکنان با بهره گرفتن از توانمندسازی افراد، بر موانع درونی و بیرونی چیره شوند و زمینه مساعد را برای پرورش کارکنان توانمند فراهم سازند(تیمورنژاد و صریحی،۱۳۸۹). با توجه به موارد فوق و با عنایت به اینکه منابع انسانی کارآمد و توانمند مهمترین عامل رسیدن به بهره وری است، برنامه ریزی در راستای توانمند کردن کارکنان برای رسیدن به بهره وری جز برنامه های راهبردی محسوب می شود و برنامه ریزی در این زمینه از اهمیت بالایی برخوردار است.
بیان مسله
تغییر شرایط سازمانها منجر به تغییر در نگرش آن ها به منابع انسانی شده است. در این شرایط کارکنان سازمان، به عنوان سرمایه های سازمان به گردانندگان اصلی جریان کار و شرکای سازمان تبدیل شدهاند. بنابرین داشتن مهارت های رهبری برای مدیران کافی نیست و کارکنان نیز به روشهای خودراهبردی نیازمندند(چووآ و لینگر[۳]، ۲۰۰۶)برای دستیابی به این ویژگیها سازمان باید مهمترین منبع و عامل رقابتی خود، یعنی منابع انسانی را توانمند کند(ارگنلی، آری و متین[۴]، ۲۰۰۷).
مهمترین عامل بهره وری در سازمان و در نهایت کل جامعه، منابع انسانی است. سیستم توسعه منابع انسانی در هر سازمانی باید راههای جدیدی را برای اصلاح و ارتقای مدیریت نیروی کار، که تاثیر مثبتی برعملکرد و بهره وری کارکنان دارد به وجود آورد)چن، لیو و لی[۵]، ۲۰۰۳). درعصر حاضرسازمانها در محیطی قرار گرفتهاند که با شتاب غیر قابل تصوری در حال تغیر و تحول هستند. در این شرایط عدم اطمینان، چنانچه توانمندیهای روانشناختی همه اعضای سازمان تقویت نگردد، قدرت تحمل، رقابت و انطباق با تغییرات کاهش یافته، سازمان به سوی عدم بهره وری و فرسودگی پیش خواهد رفت. از این رو توانمندسازی کارکنان ایجاب می کند که همواره به عنوان یکی از کلیدهای مدیریت منابع انسانی مورد توجه سازمانها قرار گیرد(نادری، رجاییپور و جمشیدیان، ۱۳۸۸).
بی گمان رشد جوامع در گرو رشد بهره وری آنان است. پایین بودن سطح بهره وری که از ویژگیهای غالب کشورهای کمتر توسعه یافته است، ناشی از عوامل مختلف تاثیرگذار بر بهره وری است که تعدادی از این عوامل خارج از کنترل این جوامع و پارهای قابل کنترل هستند. از اینرو امروزه بیشتر کشورهای جهان در پی دستآوردن پیشرفتهایی در زمینه بهره وری هستند(الماسی، رستمی و فتاحی، ۱۳۹۴).
منابع انسانی مهمترین و با ارزشترین دارایی هایی است که هر سازمان در اختیار دارد. موثرترین راه به دست آوردن مزیت رقابتی در شرایط فعلی، کارآمدترکردن کارکنان سازمانها است(میرسپاسی، ۱۳۸۵). میتوان اذعان نمود که بدون افراد کارامد دستیابی به اهداف سازمانی غیرممکن میباشد. منابع انسانی نقش اساسی در رشد، پویایی، بالندگی یا شکست و نابودی سازمانها دارد(شپیرا و زمک[۶]، ۲۰۱۴). اطلاع مدیران منابع انسانی از توانمندسازی به عنوان ابزاری برای افزایش رضایتمندی کارکنان، اهمیت حیاتی داشته و بهره وری و اثربخشی بیشتری را سبب می شود(استاورو کاستی[۷]، ۲۰۰۵).