پایداری کمتر، ولی از نظر آماری معنا داری را برای عوامل برون گرایی و عصبیت پیدا کرد (کارمیشل و مک گیو[۴۲]۱ ، ۲۰۰۴).
۲-۲-۳-هوش هیجانی:
تعریف هوش هیجانی: در سالهای اخیر، مفهوم سازیهای مختلفی از هوش هیجانی ارائه شده است که برخی از آن ها نسبتا محدود و برخی در الگوی مایر، سالووی و کاروسو[۴۳]۲ ، نسبتا گسترده هستند. اولین بار در سال ۱۹۹۰، روان شناسی به نام سالووی، اصطلاح هوش هیجانی را برای بیان کیفیت و درک احساسات افراد، همدردی با احساسات دیگران و توانایی اداره مطلوب خلق و خو به کار برد. در حقیقت، این هوش، مشتمل بر شناخت احساسات خویش و دیگران و استفاده از آن برای اتخاذ تصمیمات مناسب در زندگی است به عبارتی، عاملی است که به هنگام شکست، در شخص ایجاد انگیزه میکند و به واسطه داشتن مهارت های اجتماعی بالا، منجر به برقراری رابطه خوب با مردم می شود(حسن زاده و ساداتی، ۱۳۸۸).
هوش هیجانی توانایی پردازش اطلاعات درباره هیجانات خود و هیجانات دیگران است. در این الگو ۴ شاخه در نظر گرفته شده است: شناسایی هیجانها، تسهیل هیجانى تفکر، فهم هیجانها و مدیریت هیجانها. هوش هیجانی طبق تعریف بار– ان[۴۴]۳(۲۰۰۰)، عبارت است از مجموعه ای از دانش ها و تواناییهای هیجانی و اجتماعی که قابلیت کلی ما را در پاسخ به نیازهای محیطی به طور مؤثری تحت تأثیر قرار میدهد. این مجموعه شامل موارد زیر است:
۱٫ توانایی آگاه بودن از خود، درک و فهم خود و قدرت بیان خویشتن
۲٫ توانایی آگاه بودن از دیگران، درک و فهم دیگران و قدرت بیان آن ها
۳٫ توانایی مواجهه با هیجان های شدید و کنترل تکانه ها در خویشتن
۴٫ توانایی انطباق با تغییرات و حل مسایلی با ماهیت اجتماعی و یا فردی.
در الگوی مورد نظر بار- ان، هوش هیجانی به عنوان مجموعه ای از مهارت ها، صلاحیتها و تواناییهای غیر شناختی در نظر گرفته می شود. الگوی وی شامل ۵ گروه از تواناییها است: توانایى درون فردی، توانایى بین فردی، مدیریت استرس، سازش یافتگی، خلق عمومی. الگوی گلمن[۴۵]۱ شامل جای دادن ۲۵ عامل در پنج خوشه است که شامل: خودآگاهی، خود تنظیمی انگیزش، همدلى و مهارتهای اجتماعی میباشد. با وجود هم پوشانیهای نظری که در این مفهوم سازیها وجود دارد الگوهای هوش هیجانی را می توان به دو گروه الگوهای ترکیبی و الگوهای توانایی طبقه بندی کرد.
یک وجه کاملا متفاوت این دو الگو، تفاوت مفهوم “صفت” هوش هیجانی یا خودکارآمدی هیجانی و مفهوم “توانایی” هوش هیجانی یا توانایی شناختی – هیجانی میباشد. تمایز فوق منجر به دو سازه متفاوت می شود چرا که روش های مورد استفاده در عملیاتی کردن آن ها اساسا با هم متفاوت است. بدین معنا که در الگوهای ترکیبی صفت هوش هیجانی از طریق خود گزارش دهى و در الگوهاى توانایى هوش هیجانى از طریق تستهای عملکردی ارزیابی می شود.
در تعریف جدیدی که گلمن از هوش هیجانی به عمل آورده، تفاوت ناچیزی بین هوش هیجانی و سازههای شخصیتی دیده می شود. تعریف او از هوش هیجانی بدین صورت است که او دو شیوه متفاوت از آگاهی و دانستن را بیان میکند: شیوه عقلانی و شیوه هیجانی. او زندگی روانی انسان را ناشی از تعامل کارکرد هر دو عامل میداند و معتقد است که به جای نادیده گرفتن هیجانات، شخص باید به طور هوشمندانه ای با آن ها مواجه شود؛ تنها با هوش هیجانی می توان خود را برای پایداری در مقابله با ناکامی برانگیخت، حالات روحی و خلق خود را تنظیم کرد، ارضای نیاز را به تعویق انداخت، از غرق شدن تفکر در مسایل ناراحت کننده، اجتناب کرد و با دیگران همدلی نمود. در تعریف بار- ان از هوش هیجانی، این هوش با سازه هایی که قبلا به عنوان جنبه هایی از شخصیت معرفی می شدند، ارتباط دارد. در تعریفی که مایر و سالووی از هوش هیجانی به عمل آورده اند، هیچ گونه ارتباطی بین هوش هیجانی و ویژگیهای شخصیتی افراد دیده نمی شود(گلمن، ۱۳۸۴).
از نظر جلالی (۱۳۸۱)، هوش هیجانی یک مهارت اجتماعی است که به معنای سهولت برقرار کردن ارتباط با مردم و کنترل هیجان های خویش در رابطه با دیگران و توانایی تشویق و هدایت آنان است. مایر، سالووی و کاروسو[۴۶]۱ (۲۰۰۶) هوش هیجانی را چنین تعریف می نمایند: ظرفیت شخص درباره هیجان ها، افزایش تفکر هیجانی میباشد که این شامل تواناییهای درک درست هیجان ها، دستیابی به گسترش هیجان ها برای کمک به تفکر، فهم هیجان ها و دانش هیجانی و تنظیم فکورانه هیجان ها برای ارتقای عقلانی و هیجانی است. گاردنر[۴۷]۲(۲۰۱۰)، هوش هیجانی را توانایی فرد در شناسایی و ابراز هیجان ها در خود و دیگران میداند. هوش هیجانی، مجموعه ای از توانایی هایی است که کمک میکند در زندگی شخصی یا شغلی، با دیگران رابطه ای دوستانه و مداراگرایانه برقرار کنیم.
فهم هوش هیجانی به عنوان بخشی از نظام گسترده تر شخصیت میتواند محققان را نسبت به این مسئله حساس کند که چه بخشهایی از شخصیت میتواند هوش هیجانی را تحت تاثیر قرار دهد، اثرات آن را افزایش و یا کاهش دهد.
تاریخچه هوش هیجانی:
اگرچه در سال ها ی اخیر مفهوم هوش هیجانی به شدت مورد توجه قرار گرفته است ، اما آن گونه نیست که بدون مقدمه به وجود آمده باشد. در دهه ی ۱۹۲۰ روان شناس مشهور، ثرندایک ، برای نخستین بار از هوش اجتماعی نام برد و آن را توانایی ادراک و فهم دیگران و انجام دادن اعمال مناسب در برقراری روابط میان شخصی تعریف کرد(هاشمی، ۱۳۹۱).
در دهه های قبل از ۱۹۹۰ انسانهای موفق، انسانهای با هوش تلقی می شدند و آینده کسی که ضریب هوشی[۴۸]۱ بالایی داشت، موفق پیشبینی می شد. اما تجربه نشان داده که میزان هوش افراد ، ضامن موفقیت آن ها در کل زندگی نیست بلکه ویژگی های دیگری برای برقراری ارتباطات انسانی و موفقیت در زندگی لازم است. البته این عقیده که در کنار تواناییهای با ارزش آموزشی- علمی، تواناییهای مختلفی وجود دارند، مطلب جدیدی نیست.
محققان اولیه نظیر توراندایک پیشنهاد کردند که توانایی اجتماعی، عنصر مهمی از هوش میباشد، هوش اجتماعی از نظر تورندایک توانایی درک دیگران ، عمل و رفتار هوشمند انه و در رابطه با دیگران است، وکسلر در گزارش خود درباره هوش می نویسد: کوشیده ام نشان دهم که علاوه بر عوامل هوشی، عوامل غیر هوشی ویژه ای نیز وجود دارد که میتواند رفتار هوشمندانه را مشخص کند. نمی توانیم هوش عمومی را موردسنجش قرار دهیم مگر اینکه آزمون ها و معیارهایی نیز برای سنجش عوامل غیر هوشی در اختیار داشته باشیم. ماور[۴۹]۲ و همکاران(۲۰۰۹) در نتیجه گیری معروف خود میگویند: هیجانها را به هیچ عنوان نباید در مقابل هوش قرار داد… به نظر میرسد آن ها خود یکی از مراتب بالای هوش باشند.