ج- قدرت جذب دیگران:
تصور بیشتر افراد از قابلیت جذب دیگران، خصوصیتی اسرارآمیز و تقریبا غیرقابل توصیف است. آنها فکر میکنند این قابلیت خصوصیتی است که یا فرد با آن به دنیا میآید یا نه. اما این فکر حقیقت ندارد. کاریزما یعنی آنکه مدیر بتواند دیگران را به سوی خود جذب کند و قابلیتی است که میتوان آن را پرورش داد. برای دستیابی به این ویژگی باید مظهر چند خصوصیت بود: عشق به زندگی، تأیید ویژگیهای مثبت افراد، امید دادن به دیگران، مشارکت دادن دیگران و …. و
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت nefo.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
ویژگیهایی که موجب عدمم تحقق کاریزما در یک مدیر میشود نیز عبارتند از: غرور، عدم اعتماد به نفس، خلق و خوی متغیّر، کمالگرایی مطلق و بدبینی.
د- تعهد
هرگز مدیر بزرگ در جهان وجود نداشته که دارای تعهد نبوده باشد. تعهد واقعی موجب تشویق و جذب دیگران شده و نشان میدهد که یک مدیر به کار خود اعتقاد دارد: مردم ابتدا رهبر را قبول
میکنند سپس آرمان او را.
ه- قابلیت ایجاد ارتباط
ایجاد و توسعۀ روش های مناسب برقراری ارتباط با دیگران برای رهبریِ مؤثر بسیار اساسی است. رهبر باید بتواند آگاهی و ایدههای خود را در اختیار دیگران بگذارد تا احساسی از فوریت و علاقه را به آنان منتقل کند. اگر رهبری قادر به انتقال صحیح پیام به دیگران و ایجاد انگیزه برای عمل در آنان نباشد داشتن پیام هیچ فایدهای نخواهد داشت.
و – شایستگی
شایستگی بیش از تنها حرف زدن است. شایستگی یعنی قابلیت رهبر در اظهار، برنامه ریزی و اجرا. افراد مسئول در زمانی که «باید» حاضر میشوند اما افراد شایسته یک قدم هم بیشتر بر
میدارند. فرد شایسته همواره در صدد رشد و تکامل خود است و راههایی برای یادگیری، رشد و بهینه سازی خود میجوید. مدیر شایسته همواره کارهای خود را در سطحی بالا به اجرا میگذارد. افراد شایسته همواره بیش از اندازۀ لازم تلاش میکنند. برای آنها «خوب» هیچگاه «کافی» نیست.
ز – شهامت
به درستی شهامت یکی از والاترین خصوصیات انسانی محسوب شده است زیرا خصوصیتی است که وجود بقیۀ صفات را تضمین میکند. متمایزترین وجه رهبران با نفوذ آن است که وجوه اشتراک بسیار کمی با دیگران دارند. اما یک ویژگی مشخص در آنها وجود دارد: آمادگی رسیک کردن.
-
- قدرت تشخیص
رهبران زیرک تنها نیمی از آنچه که میشنوند را باور میکنند، رهبران دارای قوۀ تشخیص میدانند کدام نیمه را باور کنند. قدرت تشخیص خصوصیتی ضروری برای رهبری است که مایل به موفقیت بیشتر خود است. این ویژگی به اجرای چند امر مهم کمک میکند از جمله: یافتن ریشه و قلب مسائل از میان درهم ریختگیها و پیچیدگیها، تقویت قابلیت خود برای حل مشکلات، بازبینی گزینه های خود برای حداکثر تأثیر و چند برابر کردن فرصتها.
-
- تمرکز
تمرکز از جمله نکاتی اشت که رهبری مؤثر و بانفوذ را تقویت میکند. رهبری که از
اولویتهای خود آگاه بوده ولی تمرکز ندارد از آنچه باید انجام شود آگاه است اما هیچگاه آن را به انجام نمیرساند. اگر دارای تمرکز بوده ولی اولویتها را نشناسد کار عالی ولی بدون پیشرفت انجام میدهد. اما زمانی که هر دو را داشته باشد قابلیت انجام کارهای خطیر را خواهد داشت.
ی- گوش شنوا داشتن
رهبر شایسته سخنگویی خوب اما شنوندۀ بهتری است. او پیروان خود را تشویق میکند آنچه را او باید بداند به او بگویند نه آنچه او تمایل دارد بداند. عدم تمایل به گوش دادن در رهبران ضعیف امری عادی است. اکثر مشکلات ارتباطی در مدیران در نتیجۀ «گوش ندادن» پیش میآید. گوش دادن به دو دلیل ایجاد ارتباط با دیگران و یادگیری برای مدیر شرطی اساسی محسوب میشود. (ماکسول: ۱۳۸۹: ۹-۹۱).
ک- درک واقعیت
مدیر عالی موفق از حوادثی که در حال وقوع است و اهمیت آنها برداشت مطمئن قابل توجهی دارد. توان کسب اطلاعاتی به طور مستمر و انتخاب آنچه مناسب است مهارتی است ضروری. مدیر شایسته مانند یک پردازشگر اطلاعات عمل میکند البته این عمل پردازش، یک عمل مکانیکی نیست زیرا لحظاتی وجود دارد که «احساس» به اندازۀ «آگاهی» اهمیت دارد. هم احساس و هم آگاهی در درک واقعیتی روشن مشارکت دارند. شایستگی مدیر عالی برای کسب تعادل میان کشش هیجانات و کنترل آنها امری است که با درجۀ درک مدیرشایسته سر و کار دارد.
-
- مهارتهای گروهسازی
مدیر شایسته توانایی تنهایی را در مقام بالا ندارد. مدیر عالی موفق باید توانایی درک نقاط قوت و ضعف خود را داشته باشد و با آن دسته افرادی که مهارتهای تکاملی دارند در ارتباط نزدیک باشد. مهارتها و روش و رفتاری که برای گروه سازی مؤثر است عبارتند از: توان فوقالعادل قضاوت و استعداد، توجه مثبت به اعضای گروه، ظرفیت برقراری ارتباطات داخلی و خارجی در شمول سازمان، تمایل به تشویق ارتباطات صحیح و صدیق، تمایل به تعویض افرادی که عدم کارایی آنها به ثبوت رسیده و انجام دادن این کار با صراحت و انسانیت. مدیر هم رهبر است و هم عضوی از گروه و باید با بازی در هر دو نقش سازش پیدا کند. ( هورتون، ۱۳۷۴، ۶۰-۵۴).
۳-۲ شایستگیهای مدیریتی از منظر مبانی مدیریت اسلامی
بیان شایستگیهای مدیریتی در سیرۀ نبی مکرم اسلام (ص) و ائمۀ اطهار (ع) در متعالیترین شکل آن تجلی یافته است که مدیریت الهی و بر مبنای شناخت حقیقت وجود انسان است. این مدیریت، مدیریتی است که با حکومت بر قلبها محقق میشود و هدف آن شکوفا نمودن تمامی استعدادهای انسان در جهت رشد کمال و وارد کردن او در نور به اذن خداوند است.
مدیریتی که از دیدگاه اسلام مورد بحث قرار میگیرد مدیریتی عمومی است. یعنی مدیریتی که در همۀ مؤسسات و رشته ها مفید است. مدیریت اسلامی به عنوان یک سیاست عمومی از نظر علمی میدان سیاست و مدیریت عامه را میدانی میداند که دربارۀ اسلوب و روش صحیح فکر کردن به بحث میپردازد، در واقع از این نظر دارای پیوند محکمی است که با جوانب مادی غیرقابل انکاری سنجیده میشود و نه بر عکس آن زیرا تحرک و تلاش رفتار بسته به جوانب مادی آن است. (اسماعیلی، ۱۳۹۱: ۵۸).
خداوند متعال در سورۀ مبارکۀ نسا آیۀ ۵۸ خداوند میفرماید «خداوند فرمان میدهد که امانتها را به صاحبانشان برگردانید و وقتی که میان مردم حکم میکنید به عدالت حکم کنید.» بر طبق این آیه، حاکم و سرپرست و مدیر جامعه، امین و نگهبان جامعه است و حکومت عادلانه هم نوعی امانت است که به وی سپرده شده و باید آن را ادا کند. همچنین در سورۀ مبارکۀ بقره آیۀ ۲۴۷ خداوند در مورد انتخاب جالوت برای فرماندهی دو خصوصیت را بیان میکند: یکی داشتن علم و دیگری جسمی نیرومند. «… او را خداوند برگزیده و در دانش و قوت جسمی فزونی بخشیده …» زیرا برای حکومت و مدیریتی که هر فرد در آن باید به کمال شایستۀ خود برسد نباید کسی و چیزی مانع این کمال شود و برای چنین نحکومت و مدیریتی داشتن دو سرمایه، اول علم به تمامی مصالح و مفاسد حیات جامعه و دوم داشتن توانایی جسمی برای آنچه که صلاح جامعه است لازم است. (مشتاقی، ۱۳۸۵: ۲۱-۲۵).
۴-۲ دورنمایی از تاریخ مدیریت اسلامی
شیوه های عملی در هر دورهای از ادوار تاریخ در حال تطور و دگرگونی بوده است. در این جهت، مدیریت به طور عمده تحت تأثیر پیشرفتهای علمی و صنعتی میباشد. اگر نظری به زمان های دور بیافکنیم ملاحظه میکنیم که مدیریت با زمان و شرایط آن دوره ها معنا میشده است.
مسلمین در قرون متمادی مدیریت قسمتی از سرزمینهای اسلامی را در دست داشتهاند و به خوبی توانسته بودند آن را اداره کنند. اگر به تاریخ اسلام بازگردیم خواهیم دید که مسلمانان جامعۀ خود را به صورت مطلوبی اداره کردهاند و فرماندهان جنگ در صدر اسلام نیروهای تحت امر خود را رهبری نمودهاند. خصوصا در قرون اولیۀ اسلامی که خلق و خوی اسلامی بیشتر مراعات میشده است. در آن زمان مدینه شهری سه قطبی بود، یعنی در آن یهود، مهاجر و انصار میزیست و انصار نیز دو قطب بودند: اوس و خزرج که خلفای بعد از رسول اکرم(ص) آن مرمان را اداره میکردند.
مدیریت حضرت علی(ع) که پس از عثمان روی کار آمد علی رغم محدود بودن زمان حکومتش و محاصره شدنش در آتش جنگ مارقین، ناکثین و قاسطین چشمگیر و موفقیت آمیز بوده و توانستهاند جامعۀ آن روز را به خوبی اداره و از نظر روح معنوی آنان را به اوج کمال انسانی برسانند. شیوۀ حکومت آن حضرت علاوه بر سخنان حکیمانهاش، سرمش مدیران و حاکمان جامعۀ اسلامی است.
بنابراین نوع حکومت در قرون نخستین اسلامی بر اساس آگاهی از اسلام و سنت پیامبر بوده و توان کاری و تجربۀ آنان در شیوۀ اداره، متأثر از تعالیم اسلام بوده است. البته در هر زمانی با بهره گرفتن از شیوه های موجود و تجربۀ گذشتگان و استمداد از هدایت قرآن کریم و سنت میتوان مدیریت اسلامی داشت و آن را به نحو احسن به انجام رساند. (ابراهیمی، ۱۳۷۵: ۱۴۸-۱۵۰).
۵-۲ ویژگیهای مدیر شایسته از منظر مدیریت اسلامی
در قاموس و چارچوب چنین مدیریتی انتظار میرود که مدیران اسلامی از چنین شایستگیهایی برخوردار باشند:
۱-۵-۲ داشتن ایمان و ارتباط با خداوند
در این مدیریت، اصل بر اصلاح رابطۀ مدیر با خداوند، رابطهای از حق به سوی خلق، استوار است و مدیر همه چیز را از این منظر مینگرد و بر مبنای آن به ادارۀ امور میپردازد. سنت الهی
اینگونه است که هر اندازه رابطۀ میان انسان با خداوند اصلاح شود به همان اندازه رابطۀ میان انسان و عالم اصلاح میشود و انسان به هر مرحلهای که در رابطۀ میان خود و خداوند دست یابد به تناسب همان مرحله به توان ادارۀ عالم میرسد و به اندازۀ تقوای الهیش توان مدیریت مییابد. امام صادق(ع) میفرماید: «بندگی حقیقی جوهرهای است که اساس و ذات آن ربوبیت است پس آنچه از مقام عبودیت کم و ناپیدا شود در مقام ربوبیت پیدا و هویدا میشود و هر مقداری که از مراتب صفات ربوبیت مخفی و پوشیده گردد در مراحل عبودیت جلوه گر و آشکار میگردد. (مصطفوی، ۱۳۶۳: ۴۵۳-۴۵۴).
این اصل به معنای توحید افعالی انسان را در جایگاهی قرار میدهد که برای انجام هر کاری خداوند را بر کار خود ناظر میبیند و قبل از آنکه فعلی را به مرحلۀ عمل برساند آن را مورد سنجش قرار داده که مخالف دستور خدا و رسول نباشد.
این اصل این باور را در مدیران به وجود میآورد که همواره در سختترین شرایط راه خود را با اتکا به خداوند از بیراهه بازجویند و بتوانند تصمیمی منطقی و نه احساسی اتخاذ نمایند. همچنین بینش مدیران را در زمینۀ مسائل روابط انسانی بازتر مینماید. که خداوند ناظر بر اعمال آنهاست و این تصمیم نباید مخالف با خواست خدا و رسولش باشد. همچنین مدیران قدرت را امانتی میدانند که از جانب خداوند اعطاء شده و تکلیف را افزون نموده است بنابراین مسئولیت آنها در قبال آن قدرت بیشتر میشود و این احساس مسئولیت در برابر زیردستان، خود را بیشتر نشان میدهد. بنابراین اعتقاد به این اصل تأثرات زیادی در مدیریت یک مجموعه میگذارد که اهم آنها عبارتند از:
-
- دیدگاه مدیر را نسبت به منابع قدرت عوض میکند
- ایجاد حس مسئولیت در مقابل زیردستان