مشارکت مردمی، باعث ایجاد تعهد، مسئولیت پذیری، همدردی، اعتماد و وفاداری در افراد جامعه نسبت به حکومت، دولت و جامعه شده و احساس مالکیت و تلاشگری را افزایش میدهد.
مشارکت باعث تقویت بنیانهای اعتقادی و عامل بروز و شکوفایی افکار و ایده های بدیع (خلاقیت و نوآوری) در عرصه جامعه می شود.
مشارکت، تضادها، تعارض ها و تنگ نظری ها را در درون جامعه کاهش میدهد و موجب افزایش وفاق، همدلی، همگرایی، انسجام و انتقادپذیری می شود.
مشارکت انگیزش را نیرومند میسازد و با ارضای نیازهای معنوی افراد جامعه، آن ها را ترغیب میکند که بیش از پیش در راستای اهداف راهبردی و بلند مدت جامعه تلاش بکنند(نژاد ایرانی، ۱۳۷۵).
مشارکت، حاشیه نشینی را از بین میبرد. یکی از دشواری های عمده اکثر کشورهای در حال توسعه این است که اکثریت بی تفاوت در کنار اقلیتی دست اندرکار و مسئول قرار دارند، فراهم آوردن شرایط مناسب برای مشارکت مردم در سرنوشت خویش، راهکارهای برای بدر آمدن ار بی تفاوتی و مبارزه با حاشیه نشینی است.
مشارکت، فرهنگ سکوت را درهم می شکند و موجب به میدان کشیدن شدن گروهها و قشرهای محروم جامعه شده و باعث میگردد آنان نیز پای به میدان فعالیت بگذارند و علاوه بر یافتن کرامت خود دوشادوش دیگران به تولید بپردازند.
مشارکت، ناتوانان را توانمند میسازد. ناتوانی یک امر عرضی است و نا ماهوی؛ بسیاری از مزدم در زندگی به ناتوانی گرفتارند چرا که بخت پروردن تواناییهای خود را نیافته اند. مشارکت انسان را به راه توانمندی هدایت کرده و تواناییهای بالقوه آنان را به شکوفایی می رساند(طوسی، ۱۳۷۱).
۲-۲-۶- دیدگاه امام راحل (ره) درباره مشارکت در فرهنگ جهادی
پس از انقلاب اسلامی، طرح ایده همبستگی و مشارکت عمومی برای همدلی مسلمانان، وحدت و یکپارچگی آنان، از ضروریات جهان اسلام و مه مترین استراتژی برای مقابله با توطئه های استکبار جهانی است. انقلاب اسلامی که شدیداً استکبار جهانی و سکولاریسم را به چالش کشانده، برای حفظ هویت خویش نیازمند، فاصله گرفتن از آن و تثبیت موقعیت و تحقق آرما نهای خویش است. از این رو، ایده همبستگی، وحدت و مشارکت عمومی به عنوان یک استراتژی همواره موضوعی بکر و تازه م یباشد. حضرت امام (ره) با اعتقاد راسخ به آیه (امام در سخن خود از مشارکت در تمام امور از جهت سیاسی و اقتصادی و شرکت در طراحی و اجرای امور و دانشجوهای عزیز، متخصصان، مهندسان، بازاریان و کشاورزان و همه قشرهای ملت ». ساختن کشور سخن گفته است داوطلب برای این است که ایران به طور مخروبه به دست ما آمده است را بسازند. از این جهت ما به یک جهاد نیاز داریم.
در این سخن از همه نیروها درخواست مشارکت شده است و از طرفی حوزه فعالیت نیروها را فقرزدایی و ساختن نقاط دور دست و محروم میداند.
۲-۲-۷- مبانی فلسفی مشارکت
به طور کلی مبانی فلسفی مشارکت از چهار دیدگاه قابل بررسی است که خلاصه آن ها در جدول شماره۲- ۱ ارائه شده است.
جدول ۲-۱ : اهداف و نکات کلیدی در دیدگاه های فلسفی مشارکت
نظریه دموکراسی
نگرش انسانی
ابزار مدیریتی
دیدگاه ایدئولوژیکی
دموکراسی کاری
برابری قدرت
مسئولیت جمعی
جمع گرایی
حقوق بشر
رشد انسانی
نیازهای روحی و روانی
کار با معنی
بهداشت روانی
بهبود انسانی
کیفیت
رضایت
عملکرد
تعهد
بهروه وری
امور اخلاقی
اولویت سیاسی
ارزش مذهبی
تقاضای اجتماعی
لحن جهانی
(منبع: رهنورد، ۱۳۷۸)
مشارکت[۴] یکی از بهترین روش ها برای انتقال خواسته های سطح محلی به برنامه ریزان و مدیران شهری است. از دیدگاه ارنشتاین مشارکت دارای سطوح متفاوتی است. این سطح از بی قدرتی محض شهروندی تا کنترل شهروندی ادامه دارد. او مشارکت شهروند را به پلکانی توصیف کردهاست که از بی قدرتی شهروند شروع شده تا اختیار و قدرت تفویض شده شهروندی کشیده می شود.
دو پله اول ,اصلا شکلی از مشارکت مردمی را دارا نیست و فقط جنبههای فریبکاری و دستکاری مردمی را در خود دارد. سطح میانی که سه پله دارد به انتقال اطلاعات و دریافت پیشنهادات می پردازد, اما ضمانتی بر اعمال نظرات و پیشنهادات وجود ندارد و شکل یک طرفه ای دارد. اما مرحله سوم که کنترل شهروندی را شامل می شود شامل شراکت, تفویض اختیار و کنترل شهروندی است. در این مرحله شهروندان به کار مسئولین شهری نظارت و مدیریت دارند.
نکته مهم این است که ایجاد مشارکت شهروندی به صورت پله ای و سلسله مراتبی است و بودن در هر مرحله دلیلی بر حرکت رو به رشد پله های مشارکتی است.
مشارکت از مؤلفه های با اهمیت توسعه پایدار است و نتایج مطلوبی بر کارایی اجتماعی دارد. مشارکت پذیری محلی یکی از ظرفیت های با اهمیت اجتماعات انسانی است و به عنوان یکی از نتایج مطلوب سرمایه اجتماعی مورد سنجش قرار میگیرد.
از سویی مشارکت مردمی یکی از ابزار های با اهمیت مقتدر سازی است. مقتدر شدن مردم برای به عهده گرفتن مسئولیت های خود و برآمدن از آن ها به وسیله مشارکت و ورود مردم به چرخه امور محله ای و شهری ممکن خواهد شد (سعادت، ۱۳۷۲).
۲-۲-۸-پیششرطهای مشارکت[۵]
شرایط و زمینههای آماده برای مشارکت را میتوان به دو دسته تقسیم کرد، پیششرطهایملی یا کلان و پیششرطهای سازمانی خرد.
الف-پیششرطهای ملی(کلان) : در فرایند مردمی کردن نظام اداری از آنجا که هدف حساسکردن مردم نسبت به سرنوشت حکومت و از بینبردن حالت بیتفاوتی در آن ها است، باید ابتدا زمینههای مشارکت فراهم شود. افزایش ظرفیتنظام حکومتی مستلزم تامین زیرساختهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی متناسب با مشارکت است. در این راه بحرانهایی وجود دارد که پس از پشت سر گذاشتن آن ها میتوان بهمشارکت گروههای مختلف اجتماعی و اقتصادی و سیاسی امید بست. بحرانهایی مانند بحران هویت، بحران وحدت، بحران مشروعیت، بحران توزیع، بحران ارتباطات و بحران مشارکت. در این فرایند سه جریان عمده نیز باید محقق گردد که عبارتند از نهادی کردن مشارکت، جامعهپذیری و درونی کردن.
بر اساس بحرانهای فوق شرایطی را که وجود آن ها، زمینهساز تحقق مشارکت مردم در نظاماداری است به شرح زیر است:
*متشکل شدن جماعات و گروههای مختلف جامعه. در این صورت افراد و گروهها از عزلتگسیختگی و لا قیدی خارج شده و در قالب تشکلها، احزاب و انجمنهای حرفهای و غیرحرفهای هویت پیدا میکنند و از عناصری بیهویت و خودباخته به اعضایی دارای نقش و اقتدار تبدیل میشوند.
*برقراری رابطه مورد قبول بین رهبران و مردم. این شرط که میتوان از آن تحت عنوانمشروعیت و مقبولیت یاد کرد، گرچه خود تا حدودی ناشی از گسترش مشارکت واقعیمردم است اما تا حدود زیادی نیز منشاء بروز و ظهور مشارکت مردم است. این شرط بیانگر وجود رابطه بین قدرت و نظام ارزشی جامعهاست. هرچه این رابطه قویتر باشد مشروعیتمورد نیاز شرکت مردم در حکومت و مدیریت نیز قویتر است.