د – تأثیر رسانه بر رسیدن به سطوح بالای تفکر : وب سایتهای زیادی وجود دارند که تفکر در سطح بالا ( مانند خلاقیت ، حل مسئله ، مقایسه و مقابله و ارزشیابی ) را آموزش میدهند و تشویق میکنند و اگر ما آن ها را به دانش آموزانمان معرفی نکنیم در حق آن ها ظلم کرده ایم . استفاده از رسانه ، کلیدی است که دانش آموزان را به سوی تفکر در سطح بالا هدایت میکند . معلمان و شاگردان باید با نحوه استفاده از اینترنت و بسیاری از نرم افزارهایی که آن ها را به سوی دست یافتن به مهارتهای تفکر در سطوح بالا هدایت میکند ، آشنا شوند . ما به هدایت شاگردان به سوی تلاش بیشتر در استفاده از رسانه و فراهم کردن بازخورد نسبت به کارهایشان نیاز داریم. استفاده از رسانه ها در دنیای خارج از کلاس درس دانش آموزان را به سوی حل مسئله و تصمیم گیری هدایت میکند . هارولد . ون . گلینکی در مطالعه ای که درباره تأثیر رسانه بر یادگیری دانش آموزان انجام داد نتیجه گرفت زمانی که از رایانه برای حل تکالیفی که مفاهیم سطح بالای ریاضی در آن به کار رفته است همراه با معلمانی که در هدایت دانش آموزان برای کسب نتیجه از مهارت لازم برخوردارند ، استفاده کنیم ، استفاده از رایانه با یادگیری مفید و معنی دار مرتبط می شود .(حلت آبادی-عذرا-۱۳۸۴-ص۲۱و۲۲).
۶-۱-۲ نقش وسایل آموزشی در فرایند آموزشی – یادگیری:
نقش وسایل آموزشی ، بیشتر در چگونگی انتقال مفاهیم به شاگردان نهفته است اگر چه انتخاب متن و محتوای آموزشی بسیار مهم است ، انتقال بهتر و مؤثر مفاهیم نیز از مسایلی است که باید مورد توجه قرار گیرد تحقیقات نشان میدهد که وسایل آموزشی مناسب در انتقال و تفهیم و تأثیر مفاهیم نقش مؤثری دارند که مهم ترین آن ها عبارتند از :
۱ – اساس قابل لمسی برای تفکر و ساختن مفاهیم فراهم میکنند و در نتیجه ، سبب میشوند شاگردان کمتر به مفاهیم انتزاعی متوسل شوند .
۲ – سبب ایجاد علاقه در امر یادگیری شاگردان می شود و توجه آن ها را به موضوع آموزشی معطوف میسازند
۳ – پایه های لازم را برای یادگیری تدریجی و تکمیلی فراهم میسازند و آن را دائمی میکنند .
۴ – تجارب واقعی و حقیقی را در اختیار شاگردان قرار میدهند و در نتیجه موجب فعالیت بیشتر میشوند
۵ – پیوستگی افکار را در فرایند یادگیری فراهم میکنند .
۶ – در توسعه و رشد معنا ، در ذهن شاگردان موثرند و به گسترش دامنه لغات کمک میکنند .
۷ – معنا و مفهوم آموزش را سریعتر و صریح تر منتقل میکنند .
۸ – تجاربی را در اختیار شاگردان قرار میدهند که کسب آن ها از راه های دیگر چندان امکان پذیر نیست و در نتیجه ، به تکامل و افزایش عمق و میزان یادگیری می انجامد (دهشیری،۱۳۸۸).
۷-۱-۲ رسانه و فرهنگ در عصر جهانی سازی
چهره جهان به سبب سرعت رشد فناوری وسایل ارتباطات جمعی، در حال دگرگونی و تغییر روزافزون است چنان که به نظر میرسد این پیشرفت سریع دوره جدیدی را در حیات انسانها پدید آورده است. وسایل ارتباط جمعی که از آن ها به عنوان حاملان پیام و اطلاعات نام برده میشود، به کمک فناوری پیشرفته خود، تمام سطوح سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی را در سراسر جهان تحت سیطره درآوردهاند (آمادو۲۰۱۲). این گونه وسایل، همانند سلسله اعصاب بدن که اندامهای مختلف را به یکدیگر متصل میکنند، میلیونها انسان را نه تنها در داخل یک کشور، بلکه در دهکده جهانی مارشال مکلوهان به هم مرتبط میسازند. اما نکته قابل ملاحظه درمورد رابطه وسایل ارتباط جمعی و افراد جامعه این است که هر دو، مرتبط به یک نظام اجتماعیاند و برای ادامه حیات باید قدرت شناخت و رویارویی با مسایل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و غیره را داشته باشند.جوامعی که نتوانند مسایل و مشکلات خود را بشناسند و در صدد یافتن راه حل برای آن برآیند، نمیتوانند به حیات خود ادامه دهند و در نتیجه فناپذیرند(شیرمحمدی،۱۳۹۰). تاریخ، گواه این امر است که در قرون گذشته استفاده از وسایل ارتباط جمعی محدود به برگزیدگان و نخبگان جوامع بوده است اما امروزه فناوری پیشرفته اینگونه وسایل، این امکان را برای تمامی انسانها به وجود آورده که بدون واسطه با دیگران ارتباط برقرار کنند، از افکار و دیدگاههای یکدیگر آگاه شوند و بر یکدیگر تاثیر بگذارند. بنابرین، شاید به جرات بتوان گفت که امروزه وسایل ارتباط جمعی از جمله نیازهای اساسی و روزمره مردم سراسر جهان به شمار میروند. بر این اساس، میتوان گفت همین قدرت جادویی وسایل ارتباطی است که آن را به یک سلاح مؤثر فرهنگی مبدل کردهاست (کروبر،۲۰۰۸).
برخی اندیشمندان سده نوزدهم، به ویژه فلاسفه و جامعهشناسانی مانند کانت و مارکس بر این باور بودند که با گذشت زمان و تحول جوامع بشری، نقش و تاثیر فرهنگهای مختلفی مانند قومیت و ملیت در زندگی اجتماعی کمرنگتر خواهد شد و جامعهای جهانی بدون تمایزات و شکافهای اجتماعی و فرهنگی شکل خواهد گرفت. این در حالی است که مارکسیستهای قرن بیستم نیز فرهنگ را تابعی از طبقه و روابط طبقاتی پرتنش میدانستند و به همین دلیل، تردیدی نداشتند که در جامعه و جهانی بیطبقه، نژاد، ملیت و قومیت، محلی از اعراب نخواهد داشت. حتی لیبرالها و نظریهپردازان نوسازی نیز اینگونه مصادیق فرهنگ را پدیدههای تاریخی قلمداد میکردند که در پایان تاریخ و پس از تکمیل مراحل نوسازی و توسعه، کمکم ناپدید خواهند شد. به هر حال، اعضای جامعه آرمانی که این گونه اندیشمندان و نظریهپردازان، شکلگیری آن را گریزناپذیر میدانستند، انسانهایی بودند که در درجه نخست به واسطه انسان بودن و داشتن علایق و مسایل مشترک جهانی و نه بر پایه علایق و تعلقات فرهنگی، هویت مییافتند(لاو،۲۰۰۹).
در نهایت میتوان گفت که فرهنگ برای جامعه، همچون حافظه برای انسان است. برخی فرهنگها پیچیدهتر از فرهنگهای دیگر هستند و برخی تجربه اجتماعی را حول افراد خود سازمان میدهند. برخی فرهنگ ذهنی خود را حول یک یا چند جمع همچون خانواده، قبیله، گروه مذهبی یا کشور سازماندهی میکنند و برخی هنجارها، قواعد و محدودیتهای بسیاری را بر رفتار اجتماعی تحمیل میکنند، حال آن که برخی دیگر، از تحمیل چنین رفتارهایی مبرا هستند(کروبر۲۰۰۸).
امروز جهانی شدن، چالشهای زیادی را فراروی فرهنگهای گوناگون سراسر جهان قرار داده است و مسئله هویت فرهنگی و ملی در عصر جهانیسازی به یکی از پیچیدهترین مسایل اجتماعی ـ سیاسی تبدیل شده است. رشد فناوریهای رسانهای موجب شده است امواج رسانهای مرزهای متعارف جغرافیایی و فرهنگی را درنوردند و مخاطبان سراسر جهان را همواره در معرض پیامهای فرهنگی متعارض قرار دهند. این مسئله مباحث بسیاری را در بین صاحبنظران و کارشناسان حوزه فرهنگ و رسانه برانگیخته و به زمینهای برای پیریزی نظریه های مختلف در این حوزه تبدیل شده است. نظریه های موجود درباره فرهنگ و رسانه رشد روابط فرهنگی جوامع به سبب گسترش وسایل ارتباط جمعی، اختلاف در روند سرعت توسعه میان کشورها را ژرف تر و آشکارتر کرد چنان که امروزه با مقولات رشد پوششهای حفاظتی فرهنگی در جوامع در حال توسعه روبهرو شدهایم که به نظر میرسد، چندان ثمربخش نباشد. «جریان ایجاد چنین مقاومتی در حقیقت موجب ایجاد یک سلول سنتی قدیمی در میان جریان پرجوش تحولات فرهنگی خواهد شد و آن را بیدفاعتر خواهد کرد (پوپر۲۰۱۲).