۲-۹-۱) رشد ارزشها:
دوره کودکی به واسطه روح مستعد و آماده فراگیر برای آموختن، زمینهای را ایجاد میکند که هر فعالیتی مانند نقشی بر سنگ ماندگار باقی بماند. تحویل گرفتن روحهای مستعد دانش آموزان در مدارس ابتدایی این فرصت طلایی را به معلمان و مدیران این مدارس می دهد تا بهترین بهره را برای ظهور و تجلی ارزشها در کودکان بگیرند. اساس آموزش و پرورش، مقطع ابتدایی است، لذا کیفیت بخشی به آموزش ابتدایی از مهمترین و تعیین کننده ترین اقدامات است.اگر تحول در دوره ابتدایی انجام شود در دوره راهنمایی و متوسطه، این تحول قطعی است( حاجی بابایی، ۱۳۹۰).
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
بر همین اساس است که بنیان گذار انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) فرموده اند« ابتدایی را دریابید که دانشگاه دیر است.» و در جایی دیگر نیز اهمیت این دوره را در فرمایش معروف« امید من به شما دبستانی هاست» یادآور شده اند. همچنین مقام معظم رهبری نیز بر اهمیت این مقطع صحه گذاشته و ایشان نیز فرموده اند:« برای این که بتوانیم رشد علمی کشور را به معنای واقعی کلمه تأمین کنیم، از دبستان باید شروع کرد.»
قربان(۱۳۹۰)، ویژگی اساسی دوره ابتدایی را در این می داند که تعلیم وتربیت دانش آموزان در آن مبتنی بر فطرت است. دوره ابتدایی از دورههای بسیار حساس در نظام آموزش و پرورش است، زیرا این دوره زمینه ساز تعلیم و تربیت برای دورههای بعدی است. در دوره ابتدایی خمیرمایه اصلی شخصیت کودک در ابعاد شناختی، عاطفی، اجتماعی، جسمانی وخلاقیت شکل میگیرد و او را برای زندگی بزرگسالی آماده میکند. لذا ضروری است در تحقق ویژگی اساسی مذکورملاحظات ذیل صورت گیرند:
توجه به فطرت وتوانمندیهای ذاتی کودکان در فرایند یادگیری.
– توجه به علاقه کودکان و آموختن راه یادگیری به آنها.
– تقویت حس کنجکاوی وروحیه پرسشگری در کودکان.
– پرورش تفکر کودکان ازطریق مشاهده وتوجه به محیط اطراف.
– فراهم کردن مقدمات شناخت علمی محیط برای کودکان.
- مهیا کردن زمینه برای شکوفایی علایق و استعدادهای کودکان.
– پرورش استعداد و ذوق هنری کودکان.
– ایجاد زمینه جهت کسب نگرش های مثبت نسبت به ارزش علم ، یادگیری ، مدرسه و تحصیل.
۲-۹-۲) رشد اجتماعی:
جایگاه رشد اجتماعی در خصوصیات رفتاری قابل مشاهده است. هر رفتاری برمبنای ارزشهای آموخته شده و شکل جسمانی خاص خود در کودک ظاهر می شود. ورود کودک به دبستان آمیخته با رفتار خاصی است و این وظیفه مدرسه است که این رفتار را تعدیل یا الگوسازی کند و از این طریق است که تطابق رفتارها با ارزش های انسانی و الهی امکان پذیر می شود. از بعد اجتماعی گذراندن دوره ی مذکور نیز به تولید بیشتر، مشارکت بیشتر در امور مدنی، کاهش رشد جمعیت و جرائم اجتماعی (یونسکو۲۰۰۵) و در کل به توسعه یافتگی بیشتر جامعه منجر می شود(برنامه عمران ملل متحد۲۰۰۶) به همین خاطر است که تقاضای اجتماعی فراوان برای این سطح از آموزش وجود داشته است. تأکید بر برخورداری همگانی از تحصیلات آموزش ابتدایی در قانون اساسی کلیه ی کشورهای جهان خود دلیلی بر این ادعاست.
۲-۹-۳) رشد عقلانی:
ذهن آماده دانش آموز در ارتباط با روح و جسمش زمینهای را ایجاد می کند که پایه اولیه آموزش در این دوره تحصیلی می شود. شاید بتوان مهم ترین نقش مدارس ابتدایی را در عقلانی کردن و ظهور تفکر در دانش آموزان به حساب آورد. فعالیتی که اگر دقیق شناخته شود، زیربنای بسیاری از فعالیتهای دیگر خواهد بود. در این بررسی نمی توان از کوششها و تلاشهای بسیاری از مدارس موفق در دوره ابتدایی که مرهون مدیران و معلمان موفق هستند چشم پوشی کرد، اگر چه این قبیل فعالیتها جای، تأمل دارند (رضایی، ۱۳۹۰).
مقطع آموزش ابتدایی از منظر صاحب نظران، سیاست گذاران به جهت تأثیرات عمیقی که بر افراد دارد از اهمیت خاصی برخوردار است. حتی سازمان جهانی یونسکو- که آموزش و یادگیری سواد را در جوامع انسانی دنیا از اصلی ترین دغدغه های خود می داند- افراد ی که این مقطع را گذرانده اند، باسواد تلقی میکند(یونسکو۲۰۰۷). که به تبع آن کسب شغل و درآمد بهتر، رعایت بهداشت بیشتر و خلاصه برخورداری از توسعه ی انسانی بالاتر نسبت به فرد بی سواد راموجب می شود.
آموزش ابتدایی در سند تحول بنیادی:
در ۲۹۰ اقدام انجام شده برای تحول بنیادین درمقطع ابتدایی آموزش و پرورش بند۱۲۵اهمیت پرداختن به این مقطع را این چنین بیان می کند:
نظر به اهمیت دوره ابتدایی در شکل گیری شخصیت و تکوین باورها، اعتقادات، نگرش ها و خودپندارهی دانش آموزان از یک سو و حضور قریب نیمی از جمعیت دانش آموزی کشور در دوره ی ابتدایی، از سوی دیگر می طلبید تا نظارت بر عملکرد مدارس ابتدایی کشور توسط حوزه مشخصی در ساختار وزارت آموزش و پرورش مدیریت شود. بررسی ساختار اداری وزارت آموزش و پرورش طی سال های بعد از انقلاب اسلامی نشان می دهد که بارها مدیریت حوزه آموزش ابتدایی با دوره ی راهنمایی و سایر بخشها ادغام و جدا شده است که در دولت دهم، با عنایت به اهمیت این دوره سرنوشت ساز برای اولین بار در تاریخ آموزش و پرورش ایران، معاونت مستقلی با عنوان معاونت آموزش ابتدایی با سه دفتر( آموزش دبستانی، آموزش پیش دبستانی و مناطق کمتر توسعه یافته و عشایر) آغاز به کار کرد(وزارت آموزش و پرورش ۱۳۹۱).
اهداف آموزش ابتدایی:
کار اصلی مدارسی که با اطفال سنین دبستانی سروکار دارند این است که در رفع هر گونه احتیاج تربیتی دوران طفولیت بکوشند، درست به همان نحو که وظیفه مهد کودک ها و کودکستان هاست که به احتیاجات دوران کودکی و دوران بعد از دبستان توجه نموده به مسائل و احتیاجات دوران بلوغ آگاهی داشته باشند. دقت مخصوص ما باید متوجه آن باشد که برای کودکان بین۷ تا ۱۱ ساله آن چه برای رشد منظم آن ها از لحاظ جسمی، فکری و اخلاقی اساسی و حیاتی است ودر این مرحله مخصوص پیشرفت و تکامل بدان نیازمندند برایشان فراهم سازیم. این اصلی که به آن در این جا اشاره شد هرگز با این که معتقد باشیم زندگی یک رشد تدریجی است و در آن مراحل متنوعی به چشم می خورد که هر کدام احتیاجات مخصوص به خود دارند معارضه ندارد، با وجود این نمی توان منکر شد که در دستگاه فرهنگی بعضی از کشورها (انگلستان) مواردی دیده می شود که برنامه ها ناقص بوده و تدریس از روش صحیح خود دور افتاده است چون به غلط تصور می شودکه احتیاجات تربیتی یک مرحله بالای تحول و رشد باید در دوره ای زودتر و قبل از موعد خود ارضاء گردد. از این رو باید در اعتقاد به این اصل راسخ بود و تأکید کرد که یاد دادن چیزهایی که ارزش فوری و فایده مستقیم برای اطفال نداشته باشند بیهوده است، هرچند کودکان استعداد های عالی بالقوه برای آن ها را داشته باشند. برای این که به واقع نزدیک تر گردد یادآور می شویم که چیز های بی فایده ای که به زور تکرار در خاطر اطفال می مانند خطرناکند. پرفسور وایت هد[۲۹] این نوع مطالب را که عارض ذهن شده اند، تصورات بی جان می نامد یعنی تصوراتی که موقع رسیدن به ذهن هیچ گونه اثری روی فعالیت های طبیعی بدن و ذهن کودک ندارند و نمی توانند تجربه ی شخصی کودک را راهنمایی کرده و یا مدلل سازند»( بازرسان سلطنتی انگلستان، ۱۳۸۳).
تعلیم وتربیت باید کودکان را مستقیماً در جهت نیرو بخشیدن و رشد دادن میل طبیعی و غرائز شان برای سازش با اوضاع و احوال زندگی کمک کند. این کمک به وسیله رشد دادن، روشن گردانیدن و راهنمایی کردن کودکان در تجارب تازه شان صورت می گیرد.
برنامه ی تحصیلات حتماً باید بر اساس فعالیت و تجربه ی خود طفل تعیین گردد نه این که معلوماتی مجرد و حقایقی وارسی نشده در ذهن طفل انباشته گردند. هدف های برنامه در دبستان باید توسعه دادن علاقه های اساسی زندگی متمدنانه امروزی در طفل باشد. کودک را باید طوری پرورش داد تا به تدریج که این کشش ها و علائق در دوره ی طفولیت بروز و ظهور می کنند کودک را برانگیزند تا تدریجاً به کنترل و اداره کردن نیروها، محرکات و عواطف خود که اساس انضباط اخلاقی و فکری او هستند نائل آمده، وی را در کشف این که وظیفه چیست و نتایج اخلاقی آن کدام است کمک کنند. هم چنین دبستان باید تخیل و همدردی را در کودک چنان بپروراند که او را آماده گرداند تا برای سال های آینده ای که در پیش دارد نمونههای عالی را در زندگی عمومی و رفتار خصوصی سرمشق خود قرار دهد.
در دبستان ها نظر به این که معلمان همهی دروس یک کلاس را تدریس می نمایند و از جهات مختلف مسئول آموزش و پرورش اطفال هستند، کیفیت تربیت هر معلم در درجه ی اول اهمیت قرار دارد. جمعیت کم دانش آموز در هر کلاس، ساختمان مدرسه( نور و فضا، دسترسی به هوای آزاد، تسهیلات و سازمانهای بهداشتی مطبوع، میز و نیمکت وسایل قابل حرکت و فضای کافی برای انبار کردن وسایل باغچه و گل کاری و زینت های دلکش) همه طرح هایی هستند که به عنوان چهره های مدارس بسیار جدید پذیرفته شدهاند. هر چند آموزش و پرورش خوب در مدارس قدیمی و نامناسب هم می تواند ادامه یابد ولی جای هیچ گونه شکی نیست که ساختمانی که به خاطر احتیاجات تربیتی اطفال طرح و بنا شده اند بسیار مفیدتر و مناسبتر برای فرصت های پرورشی و بهداشتی بوده و موهبتی بزرگ برای کارکنان مدرسه و اطفال به شمار می آیند.
یکی از خصایص درخشان آموزش و پرورش ابتدایی امروز، علاقه ی عمیق به آن دسته کودکانی است که به تدریج از دوره های مهد کودک ها و کودکستان ها گذشته و به دبستان ها راه یافته اند.
امروزه آگاهی از رشد کلی اطفال و ارتباط آن در زمینه های روحی، عاطفی، هوشی، جسمی و احتیاجات مربوط به آنها وجود دارد و اطلاعاتی که از درک و فهم استعدادها، تواناییها و روحیات گوناگونی که هر دسته از اطفال آشکار می سازند همه مبین توجه و علاقه ای است که نسبت به آموزش و پرورش کودکان مبذول می شود.
یکی دیگر از چهره های آموزش و پرورش ابتدایی که اهمیتش از آن چه ذکر شد کمتر نیست، توجه روز افزونی است که معلمان به ارزرشیابی کیفیت آن چه که تدریس می شود و آن چه که اطفال یاد میگیرند دارند. به همین نحو، این طرز فکر که استعدادهای تمام اطفال کند ذهن و باهوش مثل یکدیگر باید به نحو اکمل پرورش یابد تدریجاً طرفدارانی پیدا می کند و برای رسیدن به این هدف پسندیده لازم است که برای کودکان کار جالب توجه تدارک شود و احساس یگانگی و اتحاد شکل بین آن ها حکم فرما گردد.
نظامهای آموزشی در جهان:
امروزه کشورهای مختلف جهان از ساختارهای آموزشی متفاوتی برخوردار هستند که طبیعتا این ساختارها در هرکشوری بنا بر سیاستها، برنامهها و اهداف مورد نظر آن کشور متفاوت است. در این میان، تلاش براین است که نظام آموزشی هر یک از کشورها با تحولات اجتماعی و پیشرفت های فرهنگی متناسب با قرن بیست و یکم همگام گردد و از سویی دیگر، هماهنگی های لازم بین برنامه های آموزشی و بازار کار در حوزه های مختلف خدماتی، صنایع، کشاورزی، بازرگانی، و غیره برقرار گردد.
در طی سالهای اخیر، کشور ایران نیز با توجه به ناکارآمدی نظام های آموزشی گذشته در تحقق اهدافی نظیر تناسب تولیدات نظام آموزشی با بازار کار، برخورداری از راهبردها و روی کردهای نوین آموزشی، برخورداری و بهره وری از فن آوری روز در ابعاد مختلف آن و… دستخوش تحولاتی نه چندان گسترده و بعضاً موردی بوده است. اما از آن جا که اعمال تغییرات مذکور هنوز ازشکل آرمانی برخوردار نگردیده است، آشنایی و بررسی ساختار نظام به عنوان سرآغاز مطالعات جامع درخصوص تجارب آموزشی کشورهای مختلف به ویژه کشورهایی که از شرایط و امکانات مشابه کشور ایران برخوردار هستند مطرح است( آقازاده، ۱۳۸۳).
الف. قاره آسیا:
در قاره پهناور آسیا با مجموعه متنوعی از نظامهای آموزشی مواجهه هستیم که از یکسو برخی به دلیل تطابق بیشتر وضعیت نظام با اهداف از پیش تعیین شده وبرخورداری از امکانات، تجهیزات و نیروی انسانی آموزش دیده از وضعیت مطلوب تری برخوردار بوده و از سوی دیگر برخی نیز با ادامه حاکمیت روشهای سنتی برنظام آموزشی مدارس از بازدهی لازم برخوردار نبوده و به دلایل عدم تامین منابع مالی مورد نیاز، عدم برخورداری از امکانات، فرصتها، تجهیزات وشرایط لازم از آموزشی پویا محروم هستند. در این جا تجزیه و تحلیل نظام آموزشی کشورهای جهان مد نظر نبوده، بلکه به نگاهی توصیفی به اطلاعات موجود اکتفا می گردد.
ب. قاره آفریقا:
درقاره آفریقا به دلیل وجود کشورهای متعدد شاهد تنوع زیادی در نظامهای آموزشی هستیم. به طور مسلم اکثریت کشورهای قاره آفریقا در زمره کشورهای توسعه نیافته قرار گرفته و برخی در زمره کشورهای در حال توسعه محسوب میگردند. تبعات چنین وضعیتی در مجموع شرایطی را پدید میآورد که به جز درمواردی معدود، نظامهای آموزشی این قاره بهدلیل عدم برخورداری از امکانات وتجهیزات لازم، نیروی انسانی متخصص و عدم سرمایهگذاری و پشتیبانیهای مالی لازم از کیفیت قابل توجهی برخوردار نباشد. با این وجود تمام این موارد مانع از این نمیگردد که جنبههای مثبت به صورت موردی وجود نداشته یا در برخی نمونههای معدود نظامهای موفق، تجارب قابل استفادهای وجودنداشته باشد. به طور کلی از نکات برجسته در مطالعات نظامهای آموزشی قاره افریقا میتوان به اجرای طرحها و برنامههای جهانی آموزش بری همه اشاره نمود که درجهت رفع محرومیت، افزایش پوشش تحصیلی، ارتقای کیفیت آموزشی و… به اجرادرآمده است. طی تحقیقات بهعمل آمده مشخص گردیده است که مطالعه و بررسی راهبردهای فوق تا حدود زیادی راهگشا و اثر بخش بوده است.
ج) قاره امریکا:
قاره آمریکا خود از دو بخش آمریکای شمالی و جنوبی تشکیل شده است که به طورنسبی میتوان چنین تقسیم بندی را به نوعی به بعد آموزشی آن قاره نیز تعمیم داد، چرا که در آمریکای شمالی کیفیت آموزشی دو کشور بزرگ و توسعه یافته کانادا و ایالات متحده آمریکا که قسمت اعظم این قاره را تشکیل دادهاند، در مقایسه با دیگر کشورها از مطلوبیت چشم گیری برخوردار میباشد و دلایل این مطلوبیت را میتوان در بسیاری از عوامل از جمله توجه سرمایهگذاری همه جانبه در حوزه آموزش و پرورش بهعنوان یکی از مهمترین عوامل توسعه جامعه، مطالعه و تحقیق مستمر برای بهبود روند کیفی و کمی آموزش، برخورداری ازوسایل کمک آموزشی و فناوری روز، شیوههای نوین تربیت معلم و روشهای آموزشی و… جستوجو کرد. عامل موثر دیگری که نقشی انکارناپذیر بر کیفیت آموزشی دارد برخورداری کشورهای مذکور از نظام آموزشی غیرمتمرکز است، به نحوی که هریک از ایالتها دارای وزارت آموزش و پرورش مجزا بوده و آن وزارت میتواند در محدوده ایالت خود از استقلال و قدرت تصمیم گیری لازم برای اداره امور برخوردار باشد. همین موضوع سبب رقابتی سازنده بین ایالتهای مختلف شده و در نهایت به مدد دیگرعوامل در مقایسه با کشورهای آمریکای جنوبی چهره مطلوبتری از نظام آموزشی را ترسیم می کند. البته توضیح این نکته ضرورت دارد که برشمردن امتیازات فوق به منزله نامناسب بودن وضعیت آموزش در کشورهای آمریکای جنوبی نیست، چراکه اصلاحات آموزشی انجام شده یکی دو دهه اخیر در برخی از کشورها تحولات فراوانی در ارتقاء سطح آموزش آن کشورها به وجود آورده است. مطالعه وبررسی هر کدام از آن موارد میتواند راه گشای کارشناسان و برنامه ریزان آموزشی گردد.
د. قاره اروپا:
در میان قارههای جهان قاره اروپا را میتوان به عنوان جایگاهی قلمداد کرد که مجموعهای از پیشرفتهترین و متنوع ترین نظامهای آموزشی را در خود جای داده است. دلایل پیشرفت این نظامها را میتوان در عوامل ذیل جست و جو نمود:
۱) استقرار و اجتماع اکثر کشورهای توسعه یافته در این قاره
۲) قدمت فرهنگی و سوابق ممتد و طولانی علمی و آموزشی در هر یک از کشورهای این قاره
۳) وقوف بر اهمیت و نقش آموزش و پرورش در توسعه جامعه و سرمایهگذاریهای لازم در این کشورها