محسنیتبریزی (۱۳۷۴)، در پژوهشی تحت عنوان “بررسی علل خرابکاری در شهر تهران”، میزان تخریب در اموال و متعلقات عمومی، در مناطق بیستگانۀ شهر تهران را مورد بررسی قرار داده است. یافته های این پژوهش نشان میدهد که بالاترین نرخ تخریب، مربوط به تلفنهای همگانی با ۲/۱۶% و پایینترین نرخ آن، ویرانگری پلهای عابر پیاده با ۲% بوده است. به نظر محقق، میزان رفتارهای خرابکارانه در ماههای مختلف سال متغیر بوده و در مرداد ماه به سبب گرمای شدید، تعطیلی مدارس و دانشگاهها و فقدان امکانات لازم به منظور پر کردن اوقات فراغت روند بیشتری دارد. اکثر افراد خرابکار مورد بررسی متعلق به اقشار فرودست، کم درآمد و کم سواد جامعه بودهاند. بیش از نیمی از افراد مورد مطالعه (۵۴ درصد)، انگیزۀ خود را از تخریب، انتقام قلمداد نموده، بعد از آن ۴/۱۹ درصد نیز خودنمایی، کسب قدرت و اعتبار در گروه را علّت اصلی رفتار خرابکارانه دانستهاند. سایر یافته ها نشان میدهد که بیش از ۶۰ درصد از این افراد دچار بیماری پرخاشگری و ۵۷ درصد نیز مبتلا به بیماری افسردگی بودهاند.
نوربخش و درویش (۱۳۷۵)، پژوهشی را تحت عنوان “بررسی اختلالات رفتاری کودکان و نوجوانان: خرابکاری-بزهکاری و رفتار ضد اجتماعی، در بین حاشیهنشینان راه آهن”، با روش کمّی و با بهره گرفتن از تکنیک پیمایشی به صورت پرسشنامه و مصاحبه انجام دادهاند. یافته های پژوهش فوق نشان میدهد که تقریباً ۹ درصد از پسران و ۲ درصد از دختران زیر ۱۸ سال به این اختلال مبتلا هستند. به نظر محققین، فرزندان والدینی که دارای اختلال شخصیتی و یا اعتیاد به مواد مخدر و مشروبات الکلی بوده و یا این که متارکه نمودهاند، رفتارهای خرابکارانه بیشتری داشتهاند. به نظر اینان میزان رفتار خرابکارانه تا حدودی به گروهی که نوجوان یا جوان در آن عضو است، بستگی دارد. این محققان خصوصیات عمدۀ افراد خرابکار را چنین میدانند: دارا بودن روابط عاطفی بسیار زیاد نسبت به گروه همسن خود بدون هیچگونه چشمداشتی از جانب آن ها، رفتارهای نامناسب در محیط مدرسه، دروغگویی مداوم، دزدی بدون این که با صاحب مال برخورد کنند، مقصر ندانستن دوستان و لو ندادن آن ها هنگام لورفتن. در پایان به نظر نوربخش و درویش، عمدهترین دلایل خرابکاری، دلایل بیولوژیک، محیطی (فرهنگی، اجتماعی، طبیعی) و خانوادگی میباشد. همچنین فرد خرابکار چنین احساس میکند که تنها راه به دست آوردن هویت اجتماعی، هویت یافتن در یکی از گروه های بزهکار موجود در محله است، لذا عضو چنین گروههایی شده و رفتارهای خرابکارانه انجام میدهد.
رمضانی (۱۳۷۵)، در “وندالیسم: بررسی موردی عوامل مؤثر بر پیدایش رفتارهای وندالیستی در میان برخی پسران ۸ تا ۱۶ سال ساکن مناطق حاشیۀ خطوط راه آهن در جنوب شهر تهران”، عقیده دارد که متغیرهای زیر ارتباط معناداری با رفتار خرابکارانه دارد: عدم برخورداری ارتباط مناسب با والدین، بد رفتاری خانواده، احساس فقر، تعارض و اختلاف در خانواده، تنبیه شدن نوجوانان در خانه، تنبیه شدن زیاد در مدرسه، احساس تبعیض، احساس سرخوردگی توأم با خشم فروخورده، احساس اضطراب، احساس ناکامی، عدم موفقیت تحصیلی، نسبت بالای تحرک فیزیکی، نسبت بالای وجود ارزش زرنگی و ارزش خشونت در گروه همسالان، تمایل زیاد به انجام تفریحات همراه با هیجان، نسبت بالای اعمال خرابکارانه در محله، نسبت پایین کنترلهای اجتماعی غیر رسمی در خانواده و محله، ترس از طرد شدن از گروه همسالان به دلیل عدم انجام اعمال خرابکارانه، تأثیر گروه همسالان در بروز پرخاشگری و بالأخره وجود روحیۀ پرخاشگری. رمضانی نسبتهای بالای یاد شده در عوامل مذکور را در رابطه با یک گروه کنترلی در نظر گرفته است که خرابکار نیست. محقق این معناداری را بر اساس آزمون آماری کای اسکور در نظر گرفته است. در این پژوهش دو متغیر میزان درآمد متوسط ماهیانۀ خانوادۀ نوجوانان و مدت سکونت خانوادۀ آن ها در تهران، ارتباط معناداری با خرابکاری نداشتهاند.
نیک اختر (۱۳۷۸)، در تحقیقی تحت عنوان “بررسی عوامل اقتصادی-اجتماعی مؤثر بر خرابکاری” به عنوان نوعی رفتار بزهکارانه در بین دانش آموزان دبیرستانهای شیراز، به مطالعه خرابکاری پرداخته است. جامعۀ آماری در این پژوهش، دانش آموزان دبیرستانهای شیراز بوده و اطلاعات مورد نیاز از طریق پرسشنامۀ خودگزارشی از یک نمونۀ ۵۲۷ نفری دختران و پسران دبیرستانی که در سن ۱۴تا ۱۹ سالگی قرار داشتند، جمع آوری شده است. یافته های این پژوهش نشان میدهد، جوانانی که با دوستان بزهکار معاشرت داشتند، میزان مشارکت آن ها در فعالیتهای خرابکارانه افزایش زیادی داشته است. همچنین نتایج تحقیق ارتباط معنیداری را بین متغیرهای دلبستگی و تقیدات خانوادگی جوانان، وجود خانواده های نابسامان، افت تحصیلی، و افزایش سن با رفتار خرابکارانه نشان می دهند. دیگر نتایج نشان میدهد که متغیر نحوۀ گذراندن اوقات فراغت، ارتباط نیرومندی با رفتار خرابکارانۀ جوانان دارد. بدینسان، پسران بیشتر از دختران در فعالیتهای خرابکارانه مشارکت داشتهاند. متغیر بُعد خانوار ارتباط معنیداری با رفتار خرابکارانۀ جوانان نشان نداده است. در پایان به نظر محقق، نظریۀ خرده فرهنگی و نظریۀ کنترل اجتماعی توانمندی لازم را برای تبیین رفتار خرابکارانۀ جوانان دارند.
محسنیتبریزی (۱۳۷۹)، در پژوهشی با عنوان “مبانی نظری و تجربی وندالیسم: مروری بر یافته های یک تحقیق” نشان داد که خرابکارها از حیث پایگاه اجتماعی اقتصادی والدین، گروه سنی، جنسیت، وضعیت مهاجرت، وضعیت آموزشی، مطلوبیت شرایط خانوادگی، تجارب نخستین دوران کودکی، نحوۀ جامعهپذیری و تربیت اجتماعی، نوع گروه های عضویتی، الگوی گذران اوقات فراغت، نحوۀ سرپرستی عاطفی، سیستمهای پاداش و مجازات، خلق و خو، انتظارات، موضعگیریها و رفتارها با نوجوانان و جوانان غیر خرابکار متفاوت بودند.