“
پ.مدیران اجرایی، طراحان و معماران استراتژی در این مکتب هستند.
-
- این مکتب در محیط های پویا قابلیت کاربرد دارد.
-
- در این مکتب عامل خلاقیت از اهمیت بسزایی برخوردار است.
-
- استراتژی در این مکتب، چشم انداز ونگرش سازمان به آینده را منعکس میسازد.
-
- مکتب کارآفرینی همانند مکتب موقعیت یابی گرایش به رشد اقتصادی دارد.
-
- پدیده رایج در این مکتب رهبری است و ضامن موفقیت سازمان، رهبری آن است.
-
- تمرکز بیشتر بر فرصت های پیشرواست.
-
- تمرکز مکتب کارآفرینی بر مالکیت خصوصی توسط مدیران قدرتمند است.
- مکتب کارآفرینی نشان دهنده ی یک بصیرت منحصر به فرد در آینده است.(مینتزبرگ[۹۹] ۲۰۰۱)
نایت[۱۰۰](۱۹۶۷) کارآفرینی را هم معنی ریسک زیاد و اداره کردن عدم قطعیت می پنداشت. پیتر دراکر نیز از این موضوع نیز فراتر رفت و کارآفرینی را با خود مدیریت برابر پنداشت. از نظر او، عمل کارآفرینانه یعنی عمل ریسک پذیری اقتصادی مهم ترین بخش از کار مؤسسه تجاری است و یک مؤسسه ی تجاری یک مؤسسه ی کارآفرینانه است. ( دراکر[۱۰۱]، ۱۳۷۷)
۴٫۴٫۲ مکتب شناختی (ادراکی)
بر مبنای این مکتب، استراتژی فرایندی اقتضایی است. لذا به استناد به این مکتب می توان آن چه را که در ذهن افراد می گذرد را همن گونه که ایشان می اندیشند، مطرح ساخت. در این مکتب شناخت به عنوان یک فرایند ذهنی به منظور ساخت و توسعه استراتژی همانند تفسیری خلاق، جهت به تصویر کشیدن واقع بینانه واقعیت ها صورت میگیرد.(مینتزبرگ، ۱۹۹۸)
از جمله ی ویژگیهای این مکتب می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
الف. در این مکتب استراتژی به عنوان یک نگرش مطرح می شود.
ب. تنظیم استراتژی بر اساس این مکتب یک فرایند اقتضایی است.
پ.دستیابی به استراتژی به عنوان یک مفهوم تلقی می شود.
ت. راهبرد در این مکتب به عنوان شناخت و تفسیر از جهان تلقی می شود. (علی احمدی، فتح الله، تاج الدین، ۱۳۸۴)
۵٫۴٫۲ مکتب یادگیری:
در این مکتب، فرایند تنظیم استراتژی یک فرایند توام با یادگیری عمومی است.بنابرین نیازی به اعمال قدرت ویا تحمیل استراتژی در کل سازمان نخواهد داشت.
مکتب یادگیری به دنبال پاسخی به ان چه که سازمان ها را برای تحقق اهدافشان ترغیب میکنند، نیست.بلکه واقعیت هایی را که سازمان ها درشرایط پیچیده و پویا با ان مواجه هستند را دنبال میکند. لیند بلوم[۱۰۲]، هام[۱۰۳] و مارچ[۱۰۴] در میان سال های ۱۹۶۳ تا ۱۹۹۰ در این خصوص به نظریه پردازی پرداختند.
ویژکی های این مکتب را می توان موارد زیر دانست:
الف. دیدگاه این مکتب مبتنی بر استراتژی های نوظهور است.
- رویکرد های علمی معمولا این مکتب را توصیه میکنند.
پ.در مکتب یادگیری، مدیریت استراتژیک به عنوان مدیریت تغییر مطرح نمی شود، بلکه به عنوان مدیریت به وسیله ی تعییر مطرح می شود. ( مینتزبرگ[۱۰۵]، آلساراند[۱۰۶]، لمپل[۱۰۷]،۱۳۸۴)
۶٫۴٫۲ مکتب قدرت گرایی:
مکتب قدرت گرایی نگرشی است که بر اساس ان شکل دهی استراتژی در قالب فرایند نقد و بررسی حاصل می شود. بر اساس این مکتب استراتژی به عنوان یک فرایند آشکار تاثیر گذار، با تأکید بر کاربرد قدرت و سیاست، جهت نقد استراتژی ها تعریف میشوند. هدف از کاربرد کلمه ی قدرت در این مکتب، توضیح و تشریح مراتب تاثیر و نفوذ است که از دوحوزه ی داخلی و خارجی نشأت میگیرد. ( همان ماخذ، ۱۳۸۴)
این مکتب اعتقاد دارد که قدرت و سیاست،فرایند تدوین استراتژی را شکل میدهند.این فرایند میتواند در داخل سازمان باشد و یا به شکل رفتار خود سازمان در محیط خارجی اش جلوه کند. استراتژی هایی که زاده ی چنین مکتبی هستند، معمولا ناگهانی و پیشبینی نشده اند و بیشتر شکل موقعیت یا ترفند به خود می گیرند تا چشم انداز. (علی احمدی، فتح الله، تاج الدین، ۱۳۸۴)
این مکتب از دو دیدگاه خرد و کلان بررسی می شود، دیدگاه خرد استراتژی سازی را تعامل از طریق متقاعد سازی و چانه زنی میداند. از سویی دیگر قدرت کلان، سازمان را به عنوان واحدی در نظر میگیرد که با کنترل سایر سازمان ها یا همکاری با آن ها و یا با بهره گرفتن از مانور استراتژی های جمعی در انواع مختلف شبکه ها وائتلاف ها، رفاه خود را افزایش میدهند. (میتزنبرگ، آلستراند، لمپل ، ۱۳۸۴)
۷٫۴٫۲ مکتب فرهنگی:
به دنبال توسعه و گسترش فرهنگ در مدیریت که طی سال های ۱۹۸۰ مطرح شد، توجه استراتژیست هایی نظیر رنمان[۱۰۸] و نورمن[۱۰۹] به این عامل معطوف شد و مفاهیم آن در قالب مکتب فرهنگی گسترش یافت. برای شناخت مفهوم مکتب فرهنگی در ابتدا به تفسیر مفهوم فرهنگ می پردازیم. تلفیق فرهنگ و سازمان، ذهن سازمان[۱۱۰] را تشکیل میدهد، یعنی عقاید مشترکی که در سنن و عادات و بروز رفتار های ملموس تر مثل داستان ها، متل ها و محصولات منعکس می شود. پتی گرو[۱۱۱] (۱۹۸۵) فرهنگ سازمانی را بافت اجتماعی معنی داری میداند.این بافت شباهت زیادی به بافت بدن انسان دارد و ساختار ضعیف سازمانی را به فرایند های قوی سازمانی بدل میکند. به بیان دیگر فرهنگ بیان گر قدرت زندگی سازمان یعنی روح کالبد فیزیکی آن است. ( بتیس و پراهالاد، ۱۹۸۶)[۱۱۲]
ویژگی های این مکتب به شرح زیر است:
الف. بر مبنای مکتب فرهنگی، ساخت استراتژی به مثابه فرآیندی ریشه در نیرو های اجتماعی دارد.
- مکتب فرهنگی مبتنی بر شناخت جمعی و گروهی است و استراتژی ها حاصل آرمان مشترک سازمان است.
پ.بر اساس این مکتب ساخت استراتژی حاصل تعامل اجتماعی است که بر پایه ی عقاید و درک مشترک اعضای سازمان بنا شده است. (مینتزبرگ، آلساراند، لمپل،۱۳۸۴)
۸٫۴٫۲ مکتب محیطی:
تمرکز نیرو های محیطی بیشتر بر نیروهایی است که در بیرون سازمان، مجموعه را تحت تاثیر خود قرار میدهند. برخلاف مکاتب دیگر که از این نیروها به عنوان نیرو های تاثیر گذار یاد میکنند، در مکتب محیطی، عوامل خارجی بازیگران و نقش آفرینان اصلی صحنه هستند.
این مکتب روابط میان عوامل تاثیر گذار محیطی و صفت های مشخص سازمان را توصیف میکند. به عبارت دیگر بر مبنای این مکتب تغییرات و تحولات محیطی است که شکل گیری استراتژی را امکان پذیر میکند. پیروان این مکتب براین باورند که سازمان ها نمی توانند هیچ گونه تاثیری بر محیط داشته باشند.
ویژگی های این مکاتب بدین شرح است:
الف. تمرکز محیط بر عوامل خارجی و محیطی است.
- تغییرات و تحولات محیطی، فرایند های شکل گیری استراتژی را تسهیل میکنند.
پ.رهبری یک عنصر گذرا با هدف مطالعه ی محیط و تضمین انطباق آن با سازمان است. (همان ماخذ، ۱۳۸۴(
-
- ماهیت استراتژی:
راهبرد و تصمیم های استراتژیک معمولا دارای ویژگی هایی هستند که آن ها را از سایرتصمیم های سازمانی مجزا میکند. برخی از این ویژگی ها به شرح ذیل است: (رحمان سرشت، ۱۳۸۴)
“