تراسبی در ادامه به اشتراکات میان سرمایۀ فرهنگی و طبیعی اشاره میکند: سرمایۀ فرهنگی مادی به ارث رسیده از گذشته را می توان دارای وجه اشتراکی با منابع طبیعی دانست که آن ها نیز به عنوان نعمتی در اختیار ما هستند؛ منابع طبیعی حاصل بخشش طبیعت اند، سرمایۀ فرهنگی نیز حاصل فعالیت های خلاقانۀ بشر است. هر دوی آن ها وظیفه مراقبت را به نسل حاضر تفویض میکنند. افزون بر این می توان میان کارکرد زیست بوم های طبیعی در پشتیبانی و حفاظت توازن طبیعی و کارکرد به اصطلاح زیست بوم های فرهنگی در پشتیبانی و حفظ حیات فرهنگی و بقای تمدن بشری شباهتی یافت. سرانجام می توان گفت مفهوم تکثر، که در جهان طبیعی بسیار مهم است، شاید حتی نقش مهم تری در نظام های فرهنگی بازی میکند.یکی از مشخصه های اکثر کالاهای فرهنگی منحصر به فرد بودن آن ها است؛ برای مثال، همۀ آثار اصیل هنری را می توان از یکدیگر تمایز داد و همه بناهای تاریخی را می توان متمایز از یکدیگر دانست. بنابرین تکثر فرهنگی شاید گسترده تر از حتی تکثر در طبیعت باشد )همان،۷۷۵)
علاوه بر این در نظر وی سرمایۀ فرهنگی و سرمایۀ طبیعی در دو زمینه با هم مناسبت دارند:۱) ارزش گذاری: دین معنی که در نظریۀ سرمایۀ طبیعی، درباره مسئلۀ ارزش گذاری اختلاف نظر های زیادی وجود داشته است و کوشش جدیدی که برای کمی سازی سرمایۀ طبیعی جهانی صورت گرفت موجب انتقادهای زیاد مفسران شد. مفسرانی که به شمارش مضاعف و به قیمت ظاهراًً نامحدود نسبت داده شده به برخی اقلام اعتراض کردند. به همین ترتیب کوشش های انجام شده برای ارزش گذاری موجودی سرمایۀ فرهنگی احتمالاً آکنده از خطر است و این امر بر اساس این واقعیت تشدید می شود که نه فقط شرایط اقتصادی در این امر دخیل اند بلکه به نوعی ارزش گذاری فرهنگی نیز نیاز داریم )همان، ۷۶)
۲ ) حدود و ثغور سرمایه های مختلف: این مسئله بیشتر به رابطۀ میان شکل های متفاوت سرمایه و حدود و ثغور جایگزینی آن ها به جای یکدیگر مربوط می شود. بخش عمده ای از مباحث مربوط به سرمایۀ طبیعی راجع به جایگزینی سرمایۀ مادی به جای سرمایۀ طبیعی است. در اصل این استدلال میگوید که اگر سرمایۀ انسان ساز بتواند برخی کالاها و خدمات را به عنوان سرمایۀ طبیعی تولید کند، در این صورت نباید چندان نگران حفظ سطوح سرمایۀ طبیعی در آینده بود )مثل محافظت از ذخایر منابع تمام شدنی(، زیرا سرمایۀ مادی میتواند جایگزین آن شود. لکن در این باره توافق عمومی وجود دارد که می توان برخی جنبههای خدمات فراهم شده به وسیله سرمایۀ طبیعی را با سرمایۀ تولید شده جایگزین کرد ولی جنبههای دیگری وجود دارد که چنین کاری در مورد آن ها ممکن نیست. در مورد سرمایۀ فرهنگی نیز، تأمین بسیاری از کارکردهای دارایی های فرهنگی به راحتی از طریق جایگزینی سرمایۀ مادی قابل تصور است: خدمات مربوط به سرپناه، تسهیلات رفاهی و مانند آن ها را که به وسیلۀ یک بنای تاریخی فراهم می شود، می توان به وسیلۀ ساختار دیگری تأمین کرد که فاقد محتوای فرهنگی است. با وجود این چون بنا به تعریف، سرمایۀ فرهنگی به وسیلۀ متجسم ساختن و تولید ارزش فرهنگی از سرمایۀ مادی متمایز میگردد، بنابرین انتظار می رود که با توجه به ستاندۀ فرهنگی، جایگزینی پذیری سرمایۀ فرهنگی و مادی صفر باشد ( همان؛ ۷۷۶)
تراسبی در ادامه به رابطۀ بین پایداری و سرمایۀ فرهنگی و بررسی این که چگونه مفهوم پایداری میتواند درک موجود از سرمایۀ فرهنگی را وسیع تر سازد می پردازد و شش اصل، بُعد یا ضابطه را مشخص میکند که پایداری را در کاربست آن ها برای سرمایۀ فرهنگی میداند:۱) خیر مادی و خیر غیرمادی: ضابطۀ اول برای داوری دربارۀ پایداری عبارت است از تولید منافع مادی به شکل مطلوبیت مستقیم برای مصرف کنندگان که از این منبع ارزش فرهنگی و اقتصادی به دست میآید. علاوه بر این؛ ممکن است منافع کلی تری از منافع غیر مادی وجود داشته باشد که از سرمایۀ فرهنگی جریان مییابد، یعنی منافع گسترده تر مربوط به کالای عمومی که در نتیجۀ سرمایۀ فرهنگی نصیب یک جمع می شود و می توان آن ها را در قالب بهبود کیفیت زندگی برآمده از فرهنگ خلاصه کرد.۲) انصاف بین نسلی و کارایی پویا: واژۀ انصاف بین نسلی یا عدالت توزیعی بین زمانی برای اشاره به عدالت در توزیع رفاه، مطلوبیت یا منابع میان نسل ها به کار می رود. در علم اقتصاد، انصاف بین نسلی با اشاره به حفظ سطح برابری از رفاه یا مطلوبیت میان نسل ها تعریف می شود که در قالب مصرف سرانه یا موهبت بهره مندی از منابع یا موجودی سرمایه بیان می شود. به انصاف بین نسلی می توان در رابطه با سرمایۀ فرهنگی نیز توجه کرد، زیرا موجودی سرمایۀ فرهنگی چیزی است که از پیشینیان خود به ارث برده ایم و به نسل های آتی تحویل میدهیم. مسئلۀ انصاف بین نسلی در بار ۀ سرمایۀ فرهنگی با تعهد اخلاقی یا وجدانی سر و کار دارد که ممکن است نسل کنونی آن را به خاطر نسل آتی قبول کند. این امر، برحسب شرایط فرهنگی به معنی تضمین آن است که نسل های آتی از دستیابی به منافع فرهنگی منع نمی شوند و از شالوده های فرهنگی زندگی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود در نتیجه فعالیت های کوتا ه بینانه و خودبینانه نسل حاضر محروم نمی گردند. ۳) انصاف درون نسلی : این نسل بر حقوق نسل کنونی برای بهره مندی از انصاف در دستیابی به منابع طبیعی و منافع حاصل از سرمایۀ فرهنگی، از منظر طبقات اجتماعی، گروههای درآمدی، طبقه بندی های محلی و نظایر آن تأکید دارد.
۴) حفظ تکثر: تکثر یک صفت مهم سرمایۀ فرهنگی است و درست همان طورکه تکثر زیستی در جهان طبیعی مهم شمرده می شود، تکثر فرهنگی هم در حفظ نظام های فرهنگی مهم است. تکثر ایده ها، عقاید، سنت ها و ارزش ها جریانی از خدمات فرهنگی را ایجاد میکند که کاملاً متمایز از خدماتی است که به وسیلۀ افراد مؤلفه های جداگانه فراهم می شود۵) اصل احتیاطی: اصل احتیاطی به عنوان یک حکم بیان میدارد به تصمیم هایی که ممکن است منجر به تغییرات برگشت ناپذیر شوند باید با احتیاط شدید و از موضعی به شدت مخالف احتمال خطر نزدیک شد، زیرا پیامدهای چنین تصمیم هایی پیشبینی ناپذیر است. ۶) حفظ نظام فرهنگی و به رسمیت شناختن وابستگی متقابل:مطابق این اصل، هیچ بخشی از هیچ نظامی از دیگر بخش ها مستقل نیست و همان گونه که در مورد سرمایۀ طبیعی، زیست بوم های طبیعی برای پشتیبانی از اقتصاد ضروری اند و غفلت از سرمایۀ طبیعی به دلیل استفادۀ بیش از حد از منابع تمام شدنی یا استعمال ناپایدار ذخایر سرمایه ای تجدید شونده ممکن است منجر به فروپاشی چنین نظام هایی شود، در مورد سرمایۀ فرهنگی نیز می توان حکم مشابهی را صادر کرد، به عبارت دیگر، روز به روز آشکار می شود که زیست بو م های فرهنگی شالودۀ فعالیت های اقتصادی واقعی را تشکیل میدهند و بر نحوۀ رفتار مردم و انتخاب شان تأثیر میگذارند؛ غفلت از سرمایۀ فرهنگی موجب به خطر افتادن نظام های فرهنگی خواهد شد و ممکن است به فروپاشی آن ها بینجامد و متعاقباً به رفاه و ستانۀ اقتصادی لطمه بزند.( همان، ۸۷۶)