۶- ابو علی خیزرانی از خادمه خود که به حضرت عسگری بخشیده بود نقل میکند که : هنگام تولد امام زمان دیده است نوری از سرودی آن حضرت به آسمان می درخشید.
۷- وهم از حسن بن منذر روایت نموده که گفت: حمزه ابن ابی الفتح آمد به نزد من و مژده داد که شب گذشته در خانه امام حسن عسگری مولودی به دنیا آمده ، ولی شب گذشته در خانه امام حسن عسگری مولودی به دنیا آمد ، ولی حضرت دستور داد ولادت او را مکثوم دارند! و سیصد گوسفند برایش عقیقه کنند.گفتم : نام مولود چیست؟ گفت : نامش محمد است.
۸- در غیبت شیخ طوسی و کمال الدین شیخ صدوق بسته خود از حسن بن حسین علوی روایت میکنند که گفت : من در سامره خدمت امام حسن عسگری (ع) رسیدم و آن حضرت را به ولادت فرزندش قائم تهنیت گفتم.
زمانهای دشوار و میلاد های شگفت
میلاد مهدی (عج) بی شباهت به میلاد موسی و ابراهیم خلیل نیست. همان گونه که حمل ولادت دو پیامبر بزرگ الهی به دور از چشم فرعونیان و نمرودیان، صورت پذیرفت؛ درباره امام مهدی (عج) نیز می توان بر این باور بود که تا لحظه میلاد، هیچ اثری از این رویداد بزرگ تاریخ ، مشاهده نشد چرا که خداوند چنین اراده کرده بود تا زمین بی حجت نماید و زمان بی صاحب و ستمدیدگان چشم به راه نجات و آزادی امام و پیشوای خویش را بشناسند و به یاری وی بشتابند وبدین سان به حاکمیت موعود مستعضفان بر مستکبران که همانا پیروزی حق بر باطل و باطل اندیشان است، دست یابند از این رو، پنهان ماندن نشانه های حمل و ولادت امام موعود ، به این معنا نیست که وجود مبارک او، بر مردمان پوشیده باشد و کسی را امکان دسترسی به دیدار و معرفت و همچنین تبعیت از آن حضرت نباشد امام صادق (ع) می فرماید: ( هو خفی المولد والمنشا، غیر خفی فی نفسه.)« میلاد او مخفی و پوشیده است، اما خودش مخفی نیست))
قرآن کریم از داستان شگفت انگیز نجات بخش بزرگ اسرائیل – حضرت موسی – پس از ولادت پنین یاد میکند:
« و اوحینا الی ام موسی ان ارضعیه فاز اخفت علیه فالقیه فی الیم ولا نخا فی ولا تخزنی انا را دوه الیک و جا علوه من المرسلین. فالتقطه آل فرعون لیکون لهم عدواً و حزناً…))
« و به مادر موسی و میکردیم که: او را شیرده ، چون بر او بیمناک شدی او را در نیل بینداز ، و مترس و اندوه مدار که ما او را به تو باز می گردانیم و از پیغمبرانش قرار میدهیم.))
پس خاندان فرعون، او را از آب بر گرفتند تا سرانجام دشمن جان آنان و مایه اندوهشان باشد.
از آیات بر میآید که وجود موسی، ناشناخته بود؛ اما بر کسی، حتی دشمن سر سخت وکینه توز او ، فرعون پوشیده نیود یعنی او را می دیدند و صدای او را می شنیدند و گاه داد وستد میکردند، چنان که در سرگذشت یوسف پیامبر در قرآن آمده است:
« قالو یا ایها الغزیان اباً شیخاً کبیراً فخذانا مکانه انا نریک من المحسنین))
« گفتند: ای عزیز ! او پدری پیر و سالخورده دارد بنابرین یکی از ما را به جای او بگیر، که ما تو را از نیکوکاران می بینیم.))
آیه شریفه، مربوط به سفر دوم برادران یوسف به مصر است ، که باز او را نمی شناسند و به عنوان عزیز و بزرگ شهر، از او یاد میکنند، و یوسف ، پرده از این ماجرا بر نمی گیرد، چرا زمان آن فرا نرسیده است تا بگوید: من یوسف هستم.
می بینیم که مشاهده ، و معاشرت و معامله در احوال پیامبران – موسی و یوسف – بنابر عرف زندگی اجتماعی انسان هاست و تماس نزدیک و رعایت آداب و گفت و گوها ، هر گونه تفاوت و بیگانگی با مردمان را از میان بر میدارد.
بدین سان ، مسئله ناشناخته بودن حضرت مهدی(عج) در کنار مردم ، در بازارها و در ایام حج، امری عجیب و غریب نیست. خواست و اراده خداوند، بر این تعلق گرفته که تا هنگام ظهور ، در میان مردم ، ناشناس باقی بماند، چنان که بر حضرت یوسف گذشت .
شمایل مهدی (عج)
اینک اشارتی به شمایل حضرت مهدی (عج) نموده و این میلاد نامه را به پایان می بریم: مهدی (عج) در روز گذشت پدرش { امام حسن عسگری (ع)} که مردم او را در حال نماز گزاردن بر پیکر پدر دیدند ، کودکی بود گندمگون ، بامدیی مجعد و دندان هایی گشاده . سپس کسانی که او را در فرصت هایی دیگر، در غیبت ضغری دیده اند، چنین توصیف کردهاند: جوانی خوشروی و خوشبوی وبا ابهت و در ابهت داشتن صمیمی با مردم .
دوران شیر خوارگی
امام مهدی (عج) بعد از تولد مبارک خویش ، از سینه مادر گرامی شان شیر میخورد و با شیر پاک آن بانوی عزیز رشد و نمو می کرد پدر نیز طبق سنت ، در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه خواند و او را محمد نامید؛ و تولد او را از مردم مخفی می داشت و جز عده بسیار اندکی از تولد آن مولد مبارک خبر دار نشدند.
یکی از اصحابی که از تولد وجود نازنین امام علی ( ع) خبر داده است ، ابو بصیر خادم است که میگوید: خدمت آن جناب در حالی که درون گهواره بود رفتم و سلام کردم.
حضرت فرمود : مرا می شناسی ؟ گفتم : آری ؛ تو بزرگ و سید من و فرزند من هستی .
حضرت فرمود: من خاتم او صبا هستم ، و خداوند به وسیله من بلا را از دوستان و شیعیان من دور خواهد کرد.
حکیمه خاتون ضمن این که ماجرای ولادت حضرت را بیان میکند میگوید:
من به اتاق محمد حسن عسگری رفتم. دیدم نوزاد پیش روی آن حضرت است. جامه ای زرد پوشیده و هاله ای از درخشندگی و نور او را در میان گرفته است ، آن چنان که مهر کودک در دلم نشست.
عرض کردم: سرورم ! آیا درباره این نوزاد مبارک، چیزی میدانی تا بگویی؟
فرمود: آری ؛ عمه جان ! این منتظر است ، این است آن که نویدش به ما داده شده است.
حکیمه خاتون میگوید: به شکرانه این نعمت به سجده افتادم. هم او میگوید: وقتی روز هفتم ، خدمت امام عسگری (ع) رسیدیم ، آن حضرت فرزندش را از من خواست ؛ من نیز او را در پارچه ای پیچیده نزد حضرتش بردم.
امام (ع) فرمود: پسرم! با من حرف بزن ! در این هنگام شنیدم که او آیه « ونریدان نمن علی الذّین استضعفوا فی الارض …))را خواند.
دوران کودکی
دوران کودکی امام (ع) دورانی خاص با شرایط و ویژگی های منحصر به فرد بود. از طرفی باید تولد آن حضرت از عموم مردم و دستگاه خلافت مخفی نگه داشته می شد؛ از یک سو ، در سن ۵ سالگی به امامت رسید ؛ و از سوی دگیر در همان سنین دوران غیبت را آغاز کرد.
روزی جمعی از شیعیان – چهل تن – نزد امام یازدهم آمدند ، از آن امام تقاضا کردند تا حجت پس از خویش را به آنان معرفی کند.
امام نیز چنان کرد. آنان پسری را دیدند که مانند پاره ماه ، شبیه به پدرش بود. امام فرمود: پس از من ، این پسر امام شما است.
یکی از حوادث مهم در دوران کودکی حضرت مهدی (عج) این است که در سال ۲۶۰ بعد از شهادت پدر در حالی که پنج سال بیش نداشت خورشید وجودش را به مردم نشان داد و بر پیکر پدر بزرگوار خود نماز خواند ؛ به این وسیله امامت خود را بعد از پدر به مردم و شیعیان اعلام داشت.
دوران نوجوانی و جوانی
دوران نوجوانی و جوانی امام مهدی(ع) در پرده غیبت سپری شد و از آن دوران و قایع زیادی در دسترس نیست هر چند بخشی از وقایعی را که در عصر غیبت رخ داده است ، می توان جزء این دوران دانست.