۴-۱۵ سلامت روان:
تاکنون تعاریف متعددی از «سلامت روان» ارائه شده که همگی بر اهمیت تمامیت و یکپارچگی شخصیت تأکید ورزیده اند. گلدشتاین، سلامت روانی را تعادل بین اعضا و محیط در رسیدن به خود شکوفایی میداند.(چاهن،۱۹۹۱)، نیز سلامت روانی را وضعیتی از بلوغ روان شناختی تعبیر میکند که عبارت است از حداکثر اثربخشی و رضایت به دست آمده از تقابل فردی و اجتماعی که شامل احساسات و بازخوردهای مثبت نسبت به خود و دیگران می شود.
۵-۱۵ سلامت جسم:
معمول ترین بعد سلامتی، سلامت جسمی است که نسبت به ابعاد دیگر سلامتی ساده تر میتوان آن را ارزیابی کرد. سلامت جسمی در حقیقت ناشی از عملکرد درست اعضاء بدن است. از نظر بیولوژیکی عمل مناسب سلول ها و اعضاء بدن و هماهنگی آن ها با هم نشانه سلامت جسمی است.
به عنوان نمونه بعضی از نشانه های سلامت جسمی عبارت است از : ظاهر خوب و طبیعی، وزن مناسب، اشتهای کافی، خواب راحت و منظم، اجابت مزاج منظم، جلب توجه نکردن اعضاء بدن توسط خود فرد، اندام مناسب، حرکات بدنی هماهنگ، طبیعی بودن نبض و فشار خون و افزایش مناسب وزن در سنین رشد و وزن نسبتا ثابت در سنین بالاتر.
مقدمه
در ﺳﺎﻟﻬﺎی اﺧﯿﺮ ﺗﻮﺟﻪ ﻗﺎﺑﻞ ﻣﻼﺣﻈﻪ ای دراﻧﺪازه ﮔﯿﺮی ﻣﯿﺰان ﺳﻼﻣﺘﯽ اﻓﺮاد و ﻗﺪرت ﺗﺎﺛﯿﺮ ﮔـﺬاری ﺑﯿﻤﺎرﯾﻬـﺎی روان ﺷﻨﺎﺧﺘﯽ و ﺟﺴﻤﯽ ﺑﺮ روی ﻓﻌﺎﻟﯿﺘﻬﺎی روزاﻧﻪ و رﻓﺘﺎرﻫﺎی آﻧﻬﺎ ﺑﻮﺟﻮد آﻣﺪه ﮐﻪ اﯾﻦ اﻧﺪازه ﮔﯿﺮی ﻫـﺎ ﺑـﻪ ﯾـﮏ ﻧﮕـﺮش و روﯾﮑﺮد ﮐﻠﯽ ﻧﮕﺮ در ﺳﻼﻣﺘﯽ و ﻣﺮاﻗﺒﺘﻬﺎی ﺑﻬﺪاﺷﺘﯽ ﻣﻌﻄﻮف ﺷﺪه اﺳﺖ و در اﯾﻦ راﺑﻄﻪ روﯾﮑﺮد ﻧﻮﯾﻨﯽ ﺑـﻪ ﻧـﺎم ﮐﯿﻔﯿـﺖ زﻧﺪﮔﯽ در ﺗﺤﻘﯿﻘﺎت اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻣﻄﺮح ﮔﺮدﯾﺪه اﺳﺖ. واژه ﮐﯿﻔﯿﺖ زﻧﺪﮔﯽ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﺑﺎر ﺗﻮﺳﻂ ﭘﯿﮕﻮدر ﺳﺎل ۱۹۲۰ در ﮐﺘﺎب «اﻗﺘﺼﺎد و رﻓﺎه» ﻣﻮرد اﺳﺘﻔﺎده ﻗﺮار ﮔﺮﻓـﺖ.
ﺑﻪ ﻣﺮور زﻣﺎن ﻣﺤﻘﻘﺎن ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﮐﯿﻔﯿﺖ زﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﺪ ﯾﮑﯽ از ﭘﯿﺎﻣﺪﻫﺎی ﭘﺮاﻫﻤﯿﺖ در ارزﯾﺎﺑﯽ ﺳﻼﻣﺖ ﺑﺎﺷﺪ، ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﺳﺎزﻣﺎن ﺑﻬﺪاﺷﺖ ﺟﻬﺎﻧﯽ از ﺳﻼﻣﺖ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ اﯾﻦ ﻧﮑﺘﻪ ﺗﺎﮐﯿﺪ دارد. به نظر میرسد بازنشستگان به دلیل کهولت و کاهش تواناییهایشان و همچنین آسیب پذیر بودن بایستی تحت توجه و حمایتهای لازم قرار گیرند.
انسان موجودی پیچیده و دارای ابعاد مختلفی است که حیات وی در اثر تعادل نسبی این ابعادهضم شده و دوام می آورد. یکی از این ابعاد، سلامت روان میباشد که نظام نامه ی سازمان بهداشت جهانی آن را اینگونه تعریف میکند: سلامت روان، حالت کامل آسایش و کامیابی زیستی- روانی و اجتماعی است و صرف فقدان بیماری یا معلولیت نمی باشد. سلامت عمومی در مفهوم عام خود نیز به سلامت فکر و تعادل روانی و دارا بودن خصوصیات مثبت روانی اتلاق میگردد و راه های دست یابی به سلامت فکر و روح که برای تعالی و تکامل فردی و ا جتماعی انسانها ناظم است با پرداختن به آن روشن می شود و همچنین در مفهوم تخصصی خود رشته ای از بهداشت است که افراد تحصیلکرده و دارای مهارت و تجربیات خاص با اتخاذ روش های علمی ،آن را به مردم آموزش میدهند.
این فصل شامل دو قسمت اصلی مرور ادبیات تحقیق و پیشینه تحقیقات انجام شده در زمینه موضوع مورد بررسی میباشد.
در قسمت مرور ادبیات تحقیق، ابتدا به بررسی مفهوم کیفیت زندگی می پردازیم. سپس به بررسی نظریه مازلو و بوم شناسی می پردازیم. در قسمت بعد به بررسی مفهوم سلامت پرداخته و سلامت روان را مورد بررسی قرار میدهیم. و در انتها به تعریف بازنشستگی و ارتباط بازنشستگی و سلامت می پردازیم.
در قسمت دوم این فصل ابتدا به مرور تحقیقات داخلی موجود در مورد تحقیق پرداخته شده و سپس تحقیقات خارجی در این زمینه بررسی شده و دستاوردهای هر یک نیز آمده است.
۲- مبانی نظری
۱-۲ تاریخچه کیفیت زندگی
عبارت کیفیت زندگی برای اولینبار در سال ۱۹۲۰ توسط فردی به نام پیگو و در کتابی که درباره اقتصاد و رفاه نوشته بود، به کار رفت(درپر،۱۹۹۹)، با شروع قرن بیستم در اکثر کشورها به خصوص کشورهای صنعتی همزمان با بهره گرفتن از اقدامات پیشگیری و درمانی برای بیماریها، تغییرات زیادی در مراقبتهای بهداشتی به منظور بهبود وضعیت سلامت و بهداشت صورت گرفت که این تغییرات باعث افزایش متوسط طول عمر و ارتقای کیفیت زندگی مردم شد (لینینگر،۱۹۹۸)،تمایل به بررسی کیفیت زندگی به عنوان یکی از فرایندهای درمانی در طول دهه های گذشته افزایش یافت (فالوفیلد،۱۹۹۶)، تعاریف کیفیت زندگی بسیار متنوع است و آن را خوشحالی، رضایتمندی، خرسندی و احساس تندرستی تعریف کردهاند(کتفیان و همکاران،۱۹۹۶).کیفیت زندگی یک مفهوم چندبعدی توانایی انجام کار، سلامت و رفاه وضعیت روحی وروانی میباشد (وینسنت و همکاران،۱۹۹۹)، سازمان بهداشت جهانی کیفیت زندگی را درک هر فرد از وضعیت زندگی با توجه به فرهنگ و نظامهای ارزشی که در آن زندگی میکند و ارتباط آن با اهداف، انتظارات، استانداردها که در وضعیت سلامت فیزیکی، روانی، اجتماعی و عقاید شخصی فرد تأثیر دارد، تعریف کردهاست. از جمله اختلالاتی که به شدت در سلامت و در نتیجه کیفیت زندگی افراد تأثیر میگذارند، رفتارهای غلط اجتماعی مانند اعتیاد است. اعتیاد باعث میشود شغل، وضعیت اقتصادی، اجتماعی و زندگی خانوادگی دچار اختلال شود و به خصوص برجنبههای مختلف کیفیت زندگی بیمار شامل وضعیت روحی، روانی، اجتماعی، اقتصادی وعملکرد جنسی تأثیر دارد(ودات و همکاران،۲۰۰۱).
آغاز بحث کیفیت زندگی به زمان ارسطو (۳۸۴-۳۲۲ ق.م.) باز میگردد. رویکرد آکادمیک به کیفیت زندگی از سال ۱۹۲۰ میلادی یعنی زمانی که پیگو در کتاب خود به نام اقتصاد و رفاه به این موضوع پرداخت، سیر تازهای یافت.
از دهه ۱۹۳۰ محققان آمریکایی به ارزیابی کیفیت زندگی در مناطق مختلف کشور خود پرداختند و پس از آن این مفهوم مورد توجه دانشمندان علوم روانشناسی، اقتصاد، سیاست، جامعهشناسی و پزشکی به صورت یک موضوع میان رشتهای قرار گرفت.
به این ترتیب در خصوص معنی کیفیت زندگی تعابیر و تعاریف متعددی مطرح شد. فرانز و پاور کیفیت زندگی را رضایت یا عدم رضایت از ابعادی از زندگی فرد دانستند که برای او مهم میباشد. سل و تالسکی کیفیت زندگی را ارزیابی و رضایت فرد از سطح عملکرد موجودش در مقایسه با آنچه ایدهآل یا ممکن میپندارد، تلقی کردند و برخی از محققان این واژه را پیچیدهتر از آن دانستند که بتوان آن را در یک جمله و یا عبارت توصیف کرد.
سازمان جهانی بهداشت در سال ۲۰۰۰ این مفهوم را به این صورت تعریف کردهاست: کیفیت زندگی، درک افراد از موقعیت خود در زندگی از نظر فرهنگ، سیستم ارزشی که در آن زندگی میکنند، اهداف، انتظارات، استانداردها و اولویتهایشان میباشد، پس کاملاً فردی بوده و توسط دیگران قابل مشاهده نیست و بر درک افراد از جنبههای مختلف زندگیشان استوار است.
این معنا را با نگاه حافظ مقایسه کنید آنجا که میگوید:
«در این بازار اگر سودی است، با درویش خرسند است