ج) تعاریف عملیاتی
– الگوهای ناسازگار اولیه:
در رابطه الگوها یا طرحواره های ناسازگار اولیه مدل این پژوهش مبتنی بر مدل یانگ(۱۹۹۰) می باشد. این پرسشنامه شامل ۱۵ زیر مقیاس:۱-محرومیت هیجانی(سوالات ۱تا۵)، ۲- رها شدگی(سوالات۶ تا۱۰)، ۳-بی اعتمادی/بدرفتاری(سوالات ۱۱ تا۱۵)، ۴- انزوای اجتماعی/بیگانگی (سوالات ۱۶ تا۲۰)، ۵-نقص وشرم (سوالات ۲۱تا۲۵ )، ۶-شکست خورده(سوالات ۲۶ تا۳۰)، ۷-وابستگی/ بی کفایتی(سوالات ۳۱ تا۳۵)، ۸- آسیب پذیری در برابر ضرر و بیماری(سوالات ۳۶تا۴۰)، ۹- گرفتاری(سوالات ۴۱ تا۴۵)، ۱۰- اطاعت(سوالات ۴۶ تا۵۰)، ۱۱-ایثار(سوالات ۵۱ تا۵۵)، ۱۲-بازداری هیجانی(سوالات ۵۶ تا۶۰)، ۱۳-معیار سرسختانه (سوالات ۶۱ تا۶۵)، ۱۴-استحقاق(سوالات ۶۶ تا۷۰)، ۱۵-خویشتن داری/ خود انظباطی (سوالات ۷۱ تا۷۵)، ناکافی می باشد.
چ) قلمرو تحقیق
قلمرو مکانی: قلمرو مکانی تحقیق مراکز بازپروری و کانون های نگهداری از اطفال مجرم(اصلاح و تربیت) واقع در شهرستان گرگان می باشد.
قلمرو زمانی: قلمرو زمانی تحقیق سه ماهه سوم و چهارم سال ۱۳۹۳ می باشد.
قلمرو موضوعی: قلمرو موضوعی این تحقیق بررسی رابطه بین نقش خانواده در بزهکاری اطفال می باشد، و برای آنکه بتوانیم این ارتباط را بسنجیم باید یک متغیر را مستقل و بقیه ی عوامل را متغیر وابسته محسوب کنیم. بنابراین با توجه به موضوع شیوه های تربیتی خانواده را پارامتر مستقل و بزهکاری اطفال را پارامتر وابسته در نظر می گرفته و رابطه هر یک از ابعاد شیوه های تربیتی خانواده با توجه به طرحواره های ناسازگار اولیه را با بزهکاری اطفال بررسی می کنیم.
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
ح) مدل مفهومی تحقیق
در رابطه الگوهای ناسازگار اولیه مدل این پژوهش مبتنی بر مدل یانگ(۱۹۹۰)می باشد. پرسشنامه ۷۵ آیتمی فرم کوتاه (SQ-SE) شامل ۱۵زیر مقیاس: ۱-محرومیت هیجانی، ۲- رها شدگی ۳-بی اعتمادی/بدرفتاری ۴- انزوای اجتماعی/بیگانگی ۵-نقص وشرم ۶-شکست خورده ۷-وابستگی/بی کفایتی ۸- آسیب پذیری در برابر ضرر و بیماری ۹- گرفتاری ۱۰-اطاعت ۱۱-ایثار ۱۲-بازداری هیجانی ۱۳-معیار سرسختانه ۱۴-استحقاق ۱۵-خویشتن داری/خود انظباطی ناکافی می باشد.و همچنین در مورد هوش معنوی مدل تحقیق براساس مدل هوش معنوی کینگ شامل ۴ بعد: گسترش خودآگاهی، معناسازی، آگاهی متعالی وتفکر وجودی نقادانه می باشد.
شکل۱-۱- مدل مفهومی تحقیق
۱- محرومیت هیجانی
۲- رها شدگی
۳- بی اعتمادی/بدرفتاری
۴- انزوای اجتماعی/بیگانگی
۵- نقص وشرم
۶- شکست خورده
۷- وابستگی/بی کفایتی
۸- آسیب پذیری
۹- گرفتاری
۱۰-اطاعت
۱۱-ایثار
۱۲- بازداری هیجانی
۱۳- معیار سرسختانه
۱۴- استحقاق
۱۵- خویشتن داری/خود انظباطی ناکافی
الگوهای ناسازگار اولیه(مدل یانگ)
بزهکاری اطفال
فصل دوم
پیشینه تحقیق
مقدمه
خانواده نزدیکترین پایگاه امن برای فرزندان می باشد. تاکنون هیچ گونه جانشین رضایت بخش و مطلوبی برای خانواده پیدا نشده است که بتواند این امنیت اساسی را تأمین کند.(نصیری،۱۳۸۲)
خانواده مهمترین نهاد بشری است که هنجارها و ارزشهای آن در فرزندان تأثیر می گذارد. ستیر (۱۹۹۷)معتقد است که والدین به وسیله اعمال خود به عنوان الگو برای فرزندان، و همچنین ایجاد آرامش روانی و برخورداری از روابط سالم خانوادگی، تعادل عاطفی و آرامش را فراهم می آورند.(ستوده،۱۳۸۳)
پیوندهای درون خانواده ها مکانهایی برای شکل گیری الگوهای رفتاری اطفال است که آنان را در بسیاری از تصمیمات رفتاری و روابط اجتماعی راهنمایی می کند.الگوهای نهادها دربرگیرنده راههایی برای مدیدیت رفتار و حل تعارضات رفتاری است. بر اساس نظریه تداعی افتراقی، رفتار انحرافی در تعامل با دیگران خصوصا در تعامل با افراد نزدیک و صمیمی آموخته می شود. بنابراین رفتارهای انحرافی والدین و دوستان از مهم ترین منابع برای یادگیری رفتارهای بزهکارانه است. بررسیهای تحقیقی و آماری نشان داده است که عملکرد خانواده رابطه مستقیمی با بروز رفتارهای انحرافی و ارتکاب جرم دارد. (شامبیانی ،۱۳۸۲)
پژوهش های متعدد در دنیا نشان می دهد که کودکان و نوجوانانی که گرفتار این بلیه اجتماعی می شوند، در اکثر موارد فرصتهای جبران ناپذیری را از حیث تحصیل و کار از دست می دهند. وجود چنین سابقه نامطلوبی در زندگی آنان تاثیر فراوان می گذارد و با توجه به پذیرفته نشدن آنان در حلقه های درسی و کاری آبرومند و آینده ساز، قشری مطرود از این گونه افراد به وجود می آید که به نوبه خود مسئله را برای نسلهای آینده تشدید می کند و باعث تباهی کودکان و نوجوانان بیشتر می شود.
این مساله از لحاظ هزینه و وقت و نیرویی که دولتها صرف حل آن می کنند نیز اهمیت زیادی دارد. اداره کانونهای اصلاح و تربیت، کانونهای کارآموزی، نیروی انتظامی، دادگاههای مخصوص کودکان و نوجوانان و هزینه های مربوط به آنها باری بر دوش بودجه ی هر کشوری است. درصورتی که راه های پیشگیری از این معضل شناخته و از کثرت کودکان و نوجوانان بزهکار کاسته شود، قسمت اعظم این بودجه را می توان صرف آموزش و پرورش و تربیت علمی و علّی این افراد کرد.
در این فصل، هدف، بررسی مبانی نظری یا ادبیات تحقیق در مورد رابطه نقش خانواده در بزهکاری اطفال می باشد.
مبحث اول) بزهکاری
بزهکاری پدیده ای اجتماعی و دارای بستر اجتماعی است هر چند که عوامل زیستی ، روانی، جغرافیایی، قومی، نژادی و موارد دیگر در نحوه شکلگیری و بروز نوع بزه نقش بسیار مهمی ایفاء میکنند، تبیین مسأله بر اساس عامل محیط اجتماعی، تجدید نگرش درحوزه جامعه شناسی اجتماعی است خصوصاً نحوه عملکرد کوچکترین و مهمترین نهاد اجتماعی یعنی خانواده که نقش مهمی را در همکاری و متجانس کردن رفتارهای هنجاری افراد با محیط اجتماع بر عهده دارد.در اینجا به بررسی نقش خانواده به عنوان عامل و مانع بزهکاری اطفال (با تکیه بر طرحواره های ناسازگار اولیه) میپردازیم. این کار به خصوص به لحاظ تحدید عوامل مورد بررسی در یک کار علمی اهمیت دارد چرا که نمیتوان در آن حد در یک کار پژوهشی تمام ابعاد و زوایا را به طور دقیق در نظر داشته و مورد بررسی قرار داد.اگر خانواده میتواند عامل مهم بزهکاری باشد و شرایط نامطلوب آن بزهکار پرورش دهد، به همان نسبت وجود شرایط مطلوب در خانواده رشد ذهنی، عاطفی، روانی و اجتماعی نوجوان را امکانپذیر ساخته، مهمترین گام در پیشگیری از بزهکاری است.به نظر میرسد افزایش میزان بزهکاری حاکی از تضعیف مناسبات گروهی خانواده بوده، به طوری که وحدت گروهی از هم پاشیده است. به هر میزانی که روابط اعضاء از سیطره روابط صمیمی، عاطفی، و اخلاقی خارج شود، خطر از بین رفتن کارکرد بسیار مهم خانواده آموزش هنجارها و ارزشهای اجتماعی به فرزندان دور نخواهد بود.آنچه مهم است مناسبات و پیوندهای گروه خانواده است به شکلی که افراد به عنوان حاملین و عاملین نقشها باید به گونهای ایفای نقش نمایند که کارکرد اساسی حفظ وحدت و انسجام خانواده را به دنبال داشته باشد. خانهای که از سخن محبتآمیز خالی است آفت رشد ذهنی، عاطفی و اجتماعی نوجوان است، عدم عشق و محبت و نبود ثبات و هماهنگی در خانواده زمینهساز رفتار بزهکارانه است.هر گاه بنیان عاطفی و اخلاقی خانواده سست گردد روی نظم خانواده (طلاق) تأثیر گذاشته، بزهکاری نیز رخ می کند. نظم و تعادل در خانواده رابطه معکوس با روند بزهکاری دارد. آنگاه که طلاق رو به فزونی میرود، کشمکشهای درونی خانواده اوج مییابد و فرزندان در سنین نوجوانی به دور از نظر والدین در ورطه آلامی چون اعتیاد، بزهکاری و … گرفتار میآیند. بهرحال روابط بین والدین و فرزند، از هم پاشیدگی خانواده و فقدان نظم و تعادل در خانواده، سست شدن عقاید مذهبی و اخلاقی در بزهکاری نوجوانان نقش مهمی دارد.اگر ارزشهای یک نفر و ارزشهای افرادی که بر اثر او تأثیر شدید دارند به جای حمایت از رفتار از رفتار غیر مجرمانه را رفتار تبهکارانه حمایت کنند، احتمالاً آن شخص مجرم خواهد شد.همبستگی و پیوستگی و ثبات ارکان خانواده کانون مناسبی را پدید میآورد تا افراد به صورت نسبتاً کاملی هنجارهای مقبول تعمیم یافته را ملکهسازی و درونی کرده و به سهولت در عرضه اجتماعی، نقشهای محول و محقق را به نحوی که از آن انتظار میرود به اجراء گذارند.خانواده، گروه کوچکی است که ویژگی اساسی و غیر قابل تفکیک آن صمیمت آن است. اجتماعی کردن نسل آینده جزء بدیهیترین و اساسیترین وظایف خانواده است. محبت موجب استواری کانون خانوادگی است، نفرت در جهت معکوس آن جریان دارد و متضمن نفاق و جدایی و مخاصمه جدال است(مجابی، ۱۳۹۲). بزهکاری، همواره در بین کودکان و نوجوانان وجود داشته است، ولی از اواخر قرن نوزدهم تخلف و قانونشکنی این گروه سنی در کشورهای بزرگ صنعتی جلب توجه نموده است. مفهوم بزهکاری، در اوایل قرن بیستم شکل گرفت و تا قبل از آن با متخلفین جوان و مجرمین بزرگسال، رفتاری تقریبا یکسان میشد. با گذشت زمان و تحول فکر و اندیشه و تغییر در ساختار خانواده، همچنین تغییرات نظری در عرصه جرم و بزهکاری، گامهایی در جهت کاهش مسئولیت کودکان در قوانین جزایی برداشته شد و با ایجاد دستهبندی مجزا برای بزهکاری، از بزهکاران در برابر تأثیر منفی مجرمان بزرگسال حمایت گردید(معظمی،۱۳۸۸).
هزینه سنگین مواجهه با بزهکاری نوجوانان و خسارات ناشی از آن و همچنین پیامدهای آن در آینده، جامعه را بر آن میدارد تا با تحقیق و پژوهش به بررسی علل و چگونگی بروز این پدیده پرداخته و با شناخت این علل، به کنترل و جلوگیری از چنین رخدادی بپردازند(محمدی اصل،۱۳۸۵).
گفتار اول) تعریف بزهکاری
بزه، عبارت از اقدام به عملی است که برخلاف موازین، مقررات، قوانین و معیارهای ارزشی و فرهنگی جامعه باشد و لذا اقدام به عملی که برخلاف موازین، مقررات و معیارهای ارزشی فرهنگ هر جامعه باشد، در آن جامعه بزهکاری یا جرم تلقی میشود و کسانی که مرتکب چنین عمل خلافی شوند، مجرم یا بزهکار نامیده میشوند(محمدی اصل،۱۳۸۵).
با این وجود در کتب جرمشناسی، بزهکار به کسی گفته میشود که متهم به ارتکاب رفتار ضداجتماعی و یا قانونشکنی است، ولی به علت آنکه به سن قانونی(معمولا هجده سالگی) نرسیده است، مانند یک مجرم بزرگسال مجازات نمیشود. ممکن است بزهکاری یک نوجوان مقدمهای برای یک جنایت باشد، اما قلمرو بزه و جرم متفاوت است. زیرا برخی بزهها جرم تلقی نمیشوند. گاهی فرد بزهکار بهطور کلی فردی سرکش و ضداجتماع است و مرتکب اعمالی میگردد که اگر بزرگسال مرتکب شود، مجرم شناخته نمیشود. مثل فرار از خانه، تخریب اموال و … هر چند بزرگسالان نیز میتوانند همچون نوجوانان بزهکاری کنند؛ اما بزهکاری نوجوانان نسبت به جرایم بزرگسالان در تمام دنیا تقریبا محدود میباشد(معظمی،۱۳۸۸،ص۵۵).
بند اول) طبقهبندی بزهکاری
سه دسته بزهکاران عبارتند از: ۱. بزهکاران روانرنجور، ۲. بزهکاران دارای اختلالات منش و بزهکاران جامعهستیز ذاتی و ۳. بزهکاران روانپریش.
بند دوم) بزهکاران روانرنجور:
افراد مبتلا به وسواس فکری – عملی هستند که به وسیله محرکهای ناخودآگاه، مثل محرکهای جنسی سرکوبشده به سمت ارتکاب عمل مجرمانه سوق داده میشوند. این افراد قادر به تحمل اضطراب نیستند. گروه دیگری از افراد روانرنجور، به واسطه احساسات گناهکارانه ناخودآگاه که ناشی از خشونت و تنفر عمیق آنان و احساسات گناهکارانه متعاقب آن است، مرتکب جرم میشوند. اعمال مجرمانه این بزهکاران عبارت است از: دزدی بیمارگونه، آتشافروزی، الکلیسم، قماربازی و ولگردی.
بند سوم) بزهکاران دارای اختلالات منش و بزهکاران جامعه ستیز ذاتی:
شامل مجرمینی هستند که دارای اختلالات منش بوده و به خودی خود، نشانههای روانرنجوری را از خود نشان نمیدهند. این افراد ستیزهجو، ضداجتماعی، تحریکپذیر، خودشیفته، ناپایدار، لذتجو، در مرحله دهانی تثبیتشده و از نظر احساسات، بیتفاوتاند و دارای فرامن ضعیفی هستند. این اشخاص غالبا در خانوادههای بیثباتی پرورش یافتهاند که روابط عاطفی ضعیف و طرد و مسامحه شدید خانواده، آنها را از همسانسازی با مدلهای نقشی صحیح باز داشته است. افراد این گروه ممکن است به تمامی جرایم دست بزنند.
بند چهارم) بزهکاران روانپریش و یا مبتلا به نقایص عقلی:
شامل مجرمینی هستند که به واسطه نقص استدلال و منطق، از درک اینکه اعمال مجرمانه آنها خلاف است، عاجزند. این گروه شامل افراد مبتلا به اسکیزوفرنی و نقص عقلی و کسانی که دچار آسیب مغزی شدهاند و همچنین افراد مبتلا به اختلال دوقطبی است. جرایم این گروه، ظاهرا بیمعنا و عجیب هستند و شامل ارتکاب به انواع گوناگونی از جرایم ساده، زد و خورد، آتشافروزی، عورتنمایی و تجاوز جنسی و قتل عمد است(معظمی،۱۳۸۸،صص۱۰۹و۱۱۰).
گفتار دوم) سببشناسی بزهکاری