بند سوم: عفت شکم
عفت را در مقابل با شهوت به کار میبرند و مفهوم آن خویشتنداری و نگهداری خود در برابر هر گونه شهوت و افراط است.حضرت علی (ع) فرمودهاند:«مکارم اخلاق به کمال نرسد مگر با عفاف و ایثار».[۲۲۷] عفت یک صفت درونی است و حد وسطی بین شهوت پرستی و خمودی است.شهوت شکم سرمنشا بسیاری از بیماریهای جسمانی و اخلاقی است تا آنجایی که ممکن است که بر اثر افراط، شهوت شکم یا شهوت جنسی به بت برای انسان تبدیل گردد.[۲۲۸]
شکم پرستی و پرخوری یکی از صفات نکوهیده نزد انبیاء الهی است که به طور مکرر از این کار مردم را نهی کردهاند.علمای علم اخلاق نیز آن را یکی از رزائل اخلاقی می دانند.در حدیثی از امام صادق (ع)آمده است:«چیزی در نزد خداوند مبغوض تر از پرخوری و شکم پر نمی باشد».[۲۲۹] به راستی که شکم پرستی آفتی برای عقل و برانگیختن طغیان شهوات و امیال نابجای انسانی است.شکم،سرچشمه ی شهوتها و جایگاه رویش دردها و آفتهاست که به دنبال آن، شهوت جنسی و میل شدید به آن، یعنی به زن بارگی و اعتیاد جنسی خواهد انجامید.شهوت شکم و خواهش جنسی به دنبال خود،افزون طلبی و شدت علاقه به مال و مقام را آورده وآنها نیز وسیله ای برای توسعه بخشیدن به مأکولات و زیاد کردن مال و بالابردن مقام میباشد.در پی شکم و مال و مقام،انواع حماقتها، سستی ها و درگیریها و ابتلاء به سخن چینیها و حسادتها به وجود میآید.نتیجه ی طبیعی سخن چینی و حسد نیز،آفت ریا و مشکل برتری جویی و زیاده طلبی، و کبر و غرور است که سبب و علت حسادت و کینه جویی و دشمنی میگردد و تا بدانجا منتهی می شود که اینگونه خصلتها انسان را در اعماق پستی ها و زشتیها فروبرده،غرق میسازد.آری همه ی آنچه ذکر شد نتیجه ی مستقیم سستی و عدم مقاومت در برابر شکم و آنچه که از بی بند و باری در اکل، و سیری مفرط و پرخوری به وجود میآید، میباشد. [۲۳۰]
در کلامی از امیر المومنین می خوانیم که:«ایاکَ وَ اَدمان الشبَع فَإِنَّهُ یَهیَّجِ الاسقام وَ یَثیرُ العِلَل؛ ازاعتیاد به پرخوری بپرهیز که انواع بیماری ها را تحریک میکند و سرچشمه امراض است.[۲۳۱] اگر خوی انسان به خوردن وابستگی پیدا کند کم کم انسان به یک نوع اعتیاد و افراط در خوردن مبتلا می شود که این عامل به طور مستقیم بر روح و روان او تاثیر دارد و منشاء بسیاری از مشکلات و انحرافات برای فرد میگردد.شکم پرستی حرص و میل انسان را زیاد میکند به طوری که حلال خوری و حرام خواری برای او چندان دیگر تفاوت نمی کند و در پی آن راه به دست آوردنش نیز همچنین.زیان دیگری که شکم پرستی دارد قناعت را در انسان از بین میبرد و کم کم روح به سمت اصراف و زیاده خواهی به چیزهای دیگر کشیده می شود.اینگونه انسان درد انسان دیگر را نمی فهمد و روح او به راحت طلبی و جسم به پروار شدن میرسد.
بند چهارم: عفت جنسی
در داستان یوسف (ع) می خوانیم:«وَراوَدَتهُ الّتی هوَ فی بَیتِها عَن نَفسِهِ وَغَلَّقَتِ الاَبوابَ وَ قالَت هَیتَ لَکَ (و آن بانو که وی در خانه اش بود خواست از او کام بگیرد،و درها را پیاپی چفت کرد و گفت:«بیا که از آن توام!»[۲۳۲]
اکنون میخواهیم شرایط و موقعیت یوسف را بسنجیم:می بینیم که غرور جوانی و طغیان شهوت جنسی از یکسو و زیبایی خیره کننده و کشش و عشق عجیب زلیخا و پیرایه ها و لباسهایی که استفاده کرده درقصری زیبا و آینه کاری شده،خلوت و به دور از چشم اغیار بودن وده ها عامل دیگر که کافیست تا هر انسان عادی دیگری بارها دچار گناه و آلوده به شهوت گردد.امّا پاسخی که یوسف میدهد این است که:«قالَ مَعاذَ الّلهِ إِنَّهُّ رَّبّی اَحسَنَ مَثوایَ،إِنَّهُ لَایُفلِحُ الظّالِمُونَ:گفت:پناه بر خدا،که او آقای من است،به من جای نیکو داده است.قطعا ستمکاران رستگار نمی شوند.»[۲۳۳]
به زبان جرم شناسی در اینجا می بینیم که هیچگونه عامل پیشگیر برای اینکه فرد مرتکب جرم نگردد وجود ندارد جز اینکه فرد با تکیه بر ایمانی که در خود پرورش داده و باوری که به او میگوید کار درست عدم انجام آن فعل است میتواند از این مهلکه بدون کوچکترین افسوس و یا پشیمانی عبور کند و از توالی فاسدی که هم خود فرد و هم جامعه پیرامونی و هم اجتماع بزرگتر را میتواند درگیر کند رهایی مییابد.او با گفتن جمله اَحسن مثوای(جایگاه بهتر) تکلیف گرایش شدید به انجام جرم را روشن میکند و با در نظر گرفتن و به جای افسوس از موقعیت از دست رفته امید به داشتن جایگاه بهتر را در دل تقویت میکند.چنین فردی اگر ده ها و صدها در موقعیت اینچنینی دیگر نیز قرار بگیرد به سلامت عبور خواهد کرد.