تست
تستهای فرا فکن به معنای بسیار مبهم بازتاباندن شخصیت را به اصطلاح فرافکنی اطلاق میکنند آنچه که خاصه این تستها است ماهیت کم سازمان یافته لوازم آن ها است. بر اثر همین ویژگی است که در حد زیادی صفات آزمودنیها تعیین کننده پاسخها هستندو این پاسخها را به منزله بازتابها یا فرافکنی تمامی شخصیت میدانند در کنار این تستهای کلی میتوان به تستهای تحلیلی اندیشید که فقط خاصه روشن ساختن یک جنبه یا یک صفت مشخص از شخصیتاند مانند برونگرایی ، تصمیمگیری و …
مراحل رشد شخصیت:
الف) تمایز بین گیرنده درونی و گیرنده برونی
بیشتر دانشمندان در این باره اتفاق نظر دارند که نوزاد تا دومین یا سومین ماه زندگی هنوز نمیتواند تجارب مربوط به تحریک تا گیرندگان درونی و گیرندگان برونی را از هم ممییز دهد. از نظر هیجانی در این دوره حالات آرامشی و ایمنی احتمالاً رضایت یا نارضایتی تابع حالت بدنی دارند.بدون آنکه با ادراکات برونی رابطه داشته باشند در حدود چهار ماهگی به گونهای منظم لبخند در برابر اشخاص ظاهر میگردد و فرمهای زمان بر حسب نظر مایلی جلوههای اضطراب ظاهرمیگردد. این واکنشها، واکنشهای جدیداند. پاسخهای آزمودنی به تحریکهایی هستند که فرد را از بیرون تحت تأثیر قرار میدهند. این نقطه شروع سازمان یافتگی کلی تجارب و در نتیجه سازمان یافتگی شخصیت است.
ب) تشکیل من
در حول و حوش ۸ تا ۱۰ ماهگی است که رفتارهای مربوط به جست و جوی یک شیء مفقود در کودک ما را وادار به قبول یک ساخت بندی منسجمتر و پایدارتر میکند در همین دوره یک پدیده هیجانی کاملاً شناخته شده و بسیار مشخص کننده آشکار میشود و آن ترس در مقابل اشخاص بیگانه است. از نظر اشپیتز « بروز ترس از غریبه دارای این معنی است که برای کودک مادر به صورت یک شیئ یا موضوع درآمده که کانون نیازهای عاطفی شده است. تشکیل شی به این معنی نمایانگر مرحله مهمی در پدیده آنی شخصیت است. تمام رفتارهایی که در دومین سال زندگی به تعداد آن ها افزوده میشود نشان میدهند که واکنشهای کودکان دیگر منحصراًً تابع موقعیتهای لحظهای نیستند. نظام فاعلی که پس از سه ماهگی پیریزی آن تازه آغاز شده تازه از نظام عینی مربوط به جهان بیرونی متمایز شده و در نتیجه واجد استحکام بیشتر و ساختار پیشرفتهتری گردیده است . این نظام به همین صورت بیش از پیش در اعمال واکنشهای کودک در امیال و کامیافتگیها و سرخوردگیهای وی جایگزین شده است. چیزی را که در این دوره تشکیل میشود میتوان ساختار من نامید.
اشپیتز: زمان محدودیت بین خود و اطرافیان، بین من و من تمایز نظام خاص در داخل من را در هنگام میداند.
ج) یادگیری قواعد و فرامن
فرایند تقلید و همسان سازی مسلماًً نقش عمدهای در آغاز تشکیل فرامن ایفا میکند در همین دوره میتوان شاهد بود که کودک غالباً کاری را که آغاز کرده معلق میگذارد و با نگاه های استفهامی به بزرگسالان مینگرد اغلب یک کلمه «نه»،«نه» با حالت بازداری از عمل همراه استیک کشش اولیه برای عمل توسط ثانویه متوقف میگردد و این آموختن قواعد و ایجاد فرامن میباشد.
د) نقشها و هویت جویی
در بین رفتارهای جدیدی که ویژه این دورهاند میتوان به تحکیم، شرم، به کوششهایی که برای اثبات و اجرای قدرت خود برای جلب نظر دیگران به عمل میآید و به خشمهای شدیدی که به نحوی که در حکم تظاهراتی شکست این خواستههاست اشاره کرد همچنین این دوره را دوره منفی بافی یا دوره تضاد ورزی مینامند زیرا اگر کودک میگوید «نه» و در مقابل مداخلات دیگران ایستادگی میکند در واقع به منظور اثبات شخصیت و برای خود ارزنده سازی است در این دوره کودک نقشی را که پدر و مادر ایفا میکنند ادراک میکند از آن ها تقلید کرده و خود را با یکی از آن ها همسان میسازد. پس در این دوره ساخت شخصیت تثبیت نشده و نیز شکل مشخص تری به خود نگرفته بلکه حالت شروع هوشیاری نسبت به خود پدید آمده و فقط این حالت است میتواند خواست واقعی چیزی بودن را تبیین کند و از این دوره به بعد است که میتوان هویت جویی یا استحکام شخصیت یا تعادل جویی و غیره صحبت کرد.
باتولوژی یا آسیب شناسی نوجوانی
اختلالهای نوجوانی:
این مبحث به بررسی نوجوانانی میپردازد که رفتار آن ها از حالت طبیعی انحراف پیدا میکند.
فنیچ از خلال تجربیاتش استنتاج میکند که طبقهبندی بر اساس ۵ مقوله زیر اکثریت اختلالهای روانی را در نوجوانان شامل میشود:
۱). واکنشهای سازگاری: با اختلالهای شخصیتی نا پایداری درگیر میشوند و تشکیل یک اختلال بزرگ را نمیدهند.
۲). روان رنجوری(پیسکونوروز): با واکنشهای افسرده ساز کمیاب و استثنایی همراه است و غالباً در نوجوانان و در بزرگسالان به صورت مشابهای آشکار میشود.
۳). اختلالهی روانی فیزیولوژی: در زمره این اختلالات میتوان از چاقی مرضی مان برد که به خصوص با مسائل نوجوانان ترکیب میشود.
۴). اختلالهای شخصیتی: از جمله آنان بزهکاری میباشد و به خصوص در میان نوجوانان[۳]۱ ۱۳ تا ۱۹ سال شایع است و حائز اهمیت است.
۵). اختلالهای روانپریشی یا پیسکوتیک: که اسکیزوفرنی عمومیترین آن ها است
در این تحقیق هفت عامل اختلالات شخصیتی که مد نظر پژوهش بوده به منظور هر چه بیشتر به طور گسترده توضیح داده خواهد شد.
هیجان پذیری
هیجانات از انواع مهم و زورگذر احساسات خلقی هستند که یک تغییر ناگهانی مربوط به میل زندگی عمل داخلی اورگانیسم را مختل کند یا زمانی که حوادث خرجی موافق یا مخالف طبع روی دهد هیجان ظاهر میشود.
بحث هیجان به دلیل وجود اصطلاحات دو پهلو و مبهم و تأثیر زیاد اعتقادات سنی به اندازه هر موضوع دیگر در روانشناسی گیج کننده و پیچیده است (راپاپورت ۱۹۵۰): مطرح میکند که مشکل اساسی در مطالب مربوط به هیجانها این است که این اصطلاح گاهی به معنای یک پدیده و گاهی به معنی نیروهای پویایی که در اساس یک پدیده یا تعدادی از آن ها قرار میگیرد اطلاق میشود. هیجانها نوعاً واکنشهای موقتی، انطباقی، و بیولوژیک هستند که معمولاً توسط محرکهای بیرونی به سرعت ایجاد میشود همراه با هر الگو و واکنش هم فعالیت فیزیولوژیکی و هم فعالیت واکنشی آشکار دیده میشود که اساس تشخیص هیجانهای مختلف به شمار میآید این واکنشها به اشکال مختلف ظاهر میشود.
۱). بعد ترس: فروید ترس را به عنوان علت اصلی اختلالات عصبی شناخته است و این اختلال از آن جهت اهمیت ویژهای دارد که در آن حالت فشار و تخریب به طور بالقوه از نظر مقدار و اهمیت بر حالت سازندگی تفوق دارد و معمولاً آمادگی برای بروز واکنشهای اجتنابی بیشتر از آمادگی برای واکنشهای اکتسابی است.
۲). بعد خشم: (سالیوان ۱۹۵۶) یاد آور میشود که خشم، یکی از روش های حل اضطرابهایی که ما قبل از هر چیز میآموزیم بدیهی است که هدف خشم این نیست که به فرد توانایی گریز از موقعیتهای تهدید آمیز و آزار دهنده را بدهند بلکه هدف ، تخریب و یا عقب زدن آن موقغیتها است.