شکل ۲-۴- نمای شماتیک روابط در زنجیره تأمین (گیوریان و دیندار فرکوش، ۱۳۹۰)
۲-۳-۲- مؤلفههای اصلی مدیریت زنجیره تأمین
در زنجیره تأمین، جریان مواد روبهجلو میباشد و از تأمینکنندگان مواد خام آغازشده و تا مشتری نهایی ادامه مییابد و از اعضای زنجیره تأمین، یعنی تأمینکنندگان، تولیدکننده و توزیعکنندگان میگذرد و به مدیریت لجستیک در زنجیره تأمین معروف است؛ اما مشخصهی دیگری که باعث به جریان درآمدن مواد میشود جریان اطلاعات است که حرکتی رو به عقب دارد و از مشتری نهایی آغازشده و به تأمینکنندگان ختم میشود و در مسیر خود از اعضای دیگر زنجیره تأمین نیز عبور میکند. این اطلاعات بیانگر خواست و تقاضای مشتری برای محصول یا محصولات و یا خدمات میباشد. عامل دیگری نیز وجود دارد که باعث یکپارچگی جریان مواد و اطلاعات میشود و آن ارتباط مناسب اعضای زنجیره تأمین باهم میباشد و به مدیریت روابط زنجیره تأمین معروف است (حیدری قره بلاغ، ۱۳۸۸).
بهاینترتیب، زنجیره تأمین دارای سه مؤلفه کلی استراتژیک است که کارایی کل زنجیره تأمین را تحت تأثیر قرار میدهند. این سه مؤلفه عبارتاند از: (زارع مهرجردی و همکاران، ۱۳۹۰)
۱- اطلاعات و سیستمهای اطلاعاتی
اطلاعات صحیح جهت هماهنگی بین عناصر زنجیره به عنوان عناصر کلیدی یادشده است. قضیه اثر شلاق چرمی که به جریان اطلاعات ناقص در زنجیره تأمین برمیگردد بیان میکند که حتی کمترین نوسانات در سفارش خردهفروشان، به نوسانات بیشتر در سفارشها عمدهفروشان و آنهم به تغییرات زیاد در تولید یک سازنده منتهی میشود. مخدوش شدن اطلاعات از یکسوی زنجیره به سوی دیگر آن باعث عدم کاراییهای غیرقابلجبران و وحشتناک مانند افزایش بیمورد سرمایهگذاری در موجودی، سطح ضعیف خدمت به مشتری، از دست دادن درآمد، برنامه های اشتباه در خصوص ظرفیت، حملونقلهای زائد، اشتباه در برنامه های زمانبندی تولیدی میگردد؛ اما قدرت اطلاعاتی سازمانهای داخل زنجیره و میزان تبادل اطلاعات صحیحی که اعضای زنجیره با یکدیگر دارند تعیینکننده پویاییهای سازمانی زنجیره تأمین است که میزان ریسک و قدرت در آن زنجیره را نشان میدهد.
۲- مدیریت جریان مواد و موجودی در طول زنجیره تأمین
داشتن زنجیره تأمین یکپارچه که کالاها و مواد موردنیاز مشتریان نهایی را به مقدار مناسب در محل و زمان مناسب و با کمترین هزینه در اختیار آن ها قرار میدهد، اصلیترین هدف مدیریت زنجیره عرضه است. مباحث کلیدی مطرح در مدیریت جریان مواد زنجیرههای تأمین عبارتاند از:
-
- درک و فهم زنجیرههای تأمین موجود
-
- مهندسی مجدد جریان کالا و مدیریت موجودی
-
- تشخیص و تبیین اهمیت زمان
- وجود سیستم سنجش عملکرد برای زنجیره تأمین
۳- مدیریت روابط در زنجیره عرضه
بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران مدیریت روابط انسانی در زنجیره را در اولویت بالاتری از مدیریت سیستمهای اطلاعاتی و مدیریت مواد قرار میدهند. به عبارتی این رکن پیشتاز موفقیتآمیز بودن دو رکن دیگر میباشد. برای مدیریت روابط داخل زنجیره تأمین سه مشخصه کلی مطرحشده است:
۱- ایجاد پیوستگی و اتحاد در روابط زنجیره: فرآیندی که در آن شرکا از روی تمایل امور اساسی تجاری خویش ازجمله اطلاعات، سرمایه و دارایی خود را با اطمینان خاطر به اشتراک میگذارند تا دوبارهکاریها و اسراف در زنجیره را کاهش داده و عملکرد خویش را اصلاح نمایند.
۲- عوامل مستحکم کننده روابط در زنجیره: از ایجاد اطمینان در طرفهای ذینفع به عنوان مهمترین عامل استحکام کننده روابط داخل زنجیره یاد شده است. برای عمدهترین مؤلفههای اطمینان و اعتماد هم میتوان از قابلیت اطمینان، لیاقت و شایستگی، اطمینان درونی، قابلیت انتقاد و وفاداری نام برد.
۳- استراتژیهای حل اختلاف در روابط زنجیره بهطورکلی مباحث زنجیره تأمین را نیز به دو بخش عمده: برنامه و اجرا نیز تقسیمبندی نمودهاند.
فرایند برنامهریزی روی مسائلی چون پیشبینی تقاضا، شبیهسازی موجودیها، زمانبندی، برنامهریزی تولید، توزیع و حملونقل تمرکز دارد. الگوهایی نیز در جهت بالا بردن دقت هریک از بخشهای نامبرده طراحی شده است. فرایند اجرا به مواردی مانند تأمین مواد اولیه، تولید/مونتاژ و توزیع محصول در زنجیره ارزش مرتبط میگردد. فرایند اجرا این اطمینان را ایجاد میکند که محصولات موردنظر به طریق مناسب، تولید و با بهترین روش حملونقل، توزیع میگردند.
اجرای برنامهریزی زنجیره تأمین، مدیریت عملیات را در تصمیمگیری بهتر کمک میکند. حاصل برنامهریزی زنجیره تأمین عبارتاند از: میزان تولید محصول در یک دوره، میزان موجودی اولیه، محل ذخیره محصولات نهایی، از چه روشی برای توزیع محصولات استفاده میگردد. در این رهگذر عناصر برنامهریزی زنجیره تأمین، برای به دست آوردن داده های مورداستفاده، از برنامهریزی منبعی سازمان استفاده میکند. اگر پروژه های زنجیره تأمین و برنامهریزی منابع سازمان، باهم یکپارچه نشوند کارایی زنجیره تأمین پایین خواهد آمد. در حقیقت این دو سیستم در تصمیمگیری مکمل یکدیگر هستند.
بخش دوم زنجیره تأمین یعنی فرایند اجرای زنجیره به فرآیندهای برنامهریزی سفارش، پر کردن ذخایر و فرایند تولید و توزیع میپردازد. ازجمله قسمتهای مهم در این بخش، مدیریت زنجیره تأمین بازیافت محصولات و استفاده مجدد از محصولات در پایان عمر مفید است. نوع دیگری از توزیع معکوس برطرف نمودن مشکلات کیفی محصولات برگشتی از مشتریان است که بیشتر با واحدهای خدمات پس از فروش، خدمات نگهداری و تعمیر شناختهشده است.
۲-۳-۳- اهداف مدیریت زنجیره تأمین
مأموریت مدیریت زنجیره تأمین جلب رضایت مشتری است، عاملی که باعث بقاء و تداوم شرکت میگردد. اهداف مدیریت زنجیره تأمین حداقل نمودن هزینه های مرتبط با جریان مواد و اطلاعات به صورتی است که کالا و خدمات مناسب، در مکان و زمان مناسب و به مقدار کافی (مناسب)، باکیفیت و در شرایط مناسب به مشتری مناسب (موردنظر) برسد. همان طور که کاملاً مشخص است این هدف به دست نخواهد آمد، مگر در سایه یکپارچهسازی این فعالیتها و بهبود روابط زنجیره تأمین که علاوه بر اینکه جریان مواد و اطلاعات روان، منظم و پویاتر حرکت خواهند کرد، بلکه امکان دستیابی به خواستههای استراتژیک و عملیاتی مدیریت زنجیره تأمین نیز فراهم خواهد شد (حیدری قره بلاغ، ۱۳۸۸).
همچنین میتوان اهداف مدیریت زنجیره تأمین به دودسته اهداف کوتاهمدت و اهداف بلندمدت تقسیمبندی کرد که تشریح آن ها در زیر انجام میگیرد: (stock, 2009)
الف) اهداف کوتاهمدت:
اهداف کوتاهمدت مدیریت زنجیره تأمین عبارتاند از:
۱٫ بهرهوری
۲٫ کاهش موجودی
۳٫ کاهش تأخیر زمانی تولید محصول نسبت به برنامه
۴٫ کاهش ضایعات
۵٫ برنامهریزی دقیقتر برای تولید محصولات از طریق بازخورد اطلاعات
ب) اهداف بلندمدت
اهداف بلندمدت مدیریت زنجیره تأمین عبارتاند از:
۱٫ کسب رضایت مشتری
۲٫ حفظ سهم بازار و کسب سود برای همه سازمانهای درگیر در زنجیره تأمین