۲-۲-۸-۲٫ کالمن
از نظر کالمن وقتی میتوان گفت که یک کیفیت عالی برای زندگی وجود دارد که امیدهای افراد با تجارب آن ها تطابق داشته باشد. حالت عکس هم صدق میکند. به بیان دیگر ادعای کالمن این است که شیوه زندگی با این مفهوم که فرد به خواسته های خود میرسد بهبود مییابد. کالمن اشاره دارد که اهدافی که توسط عوامل ایجاد میشوند باید واقعگراتر باشند. وقتی آرزوها را واقعیتر کرده و فرد را به توسعه و رشد در راه های دیگر تشویق کنیم فاصله میان امیدها و دستیابی به آن ها به خوبی کم می شود. ( مختاری، نظری ، ۱۳۸۹ ).
از نظر کالمن ( ۲۰۰۳ ، به نقل از شریفی ، ۱۳۸۹ ) وقتی میتوان گفت که یک کیفیت عالی برای زندگی وجود دارد که امیدهای فردی با تجارب وی تطابق داشته باشد و تکمیل شود. حالت عکس هم صدق می کند، کیفیت پایین زندگی وقتی است که امیدها با تجارب همخوان نشود. به بیان دیگر، شیوه زندگی با این مفهوم که فرد به خواسته خود میرسد بهبود مییابد با این وجود، این بدین معنا نیست که امیدهای شخصی و آرزو ابتدا مثبت شده و سپس تکمیل می شود. کالمن اشاره میکند اهداقی که توسط عوامل، ایجاد میشوند باید واقعگراتر باشند، وقتی که آرزوها را واقعی تر کرده و فرد را به توسعه و رشد در راه های دیگر تشویق کنیم؛ فاصله میان امیدها و دستیابی به آن به خوبی کم می شود. بنابرین با توجه به نظر کالمن، حقیقتاً میتوان شیوه زندگی فرد را با مخالفت کردن با آرزوها بهبود بخشید و همچنین گاهی لازم است که بعضی آرزوها را حذف کنیم تا فاصله بین آن چه تجربه شده و آن چه انتظار میرود، کم گردد. همچنین بهبود کیفیت زندگی به عنوان یکی از رویکردهای بیشمار در روانشناسی مثبتنگر، جهت افزایش شادکامی و کیفیت زندگی بر این فرض استوار است که عناصر عاطفی و هیجانی شادمانی تا حد زیادی از قضاوتهای شناختی از رضایتمندی از زندگی ناشی می شود و یا از این ارزیابی حاصل می شود که چه وقت فرد احساس شادمانی و امنیت می کند و معیارهای او در مورد کار و فعالیت رضایت بخش آورده شده است. در نظریه کیفیت زندگی، کیفیت زندگی معادل با رضایت مندی از زندگی است ( فریش، ترجمه خمسه، ۱۳۸۹ ، به نقل از مرادی، ۱۳۹۰ ). در ادامه تعاریف ارائه شده از کیفیت زندگی آورده شده است:
ایوانز
( ۱۹۸۹ )
کیفیت زندگی را عامل یا رفتار خاصی از فرد در پاسخ به حیطههای ویژه زندگی که جنبههای مختلف رضایت و نارضایتی از زندگی را مشخص میکند، تعریف کردهاست.
تستا و سیمونسون
( ۱۹۹۶ )
کیفیت زندگی را چنین تعریف کردهاند: نگرش به جنبههای جسمی، روانی و اجتماعی سلامتی به عنوان ابعاد مجزا از یکدیگر که تحت تأثیر انتظارات، اعتقادات، تجربیات و تصورات فرد قرار دارد.
جوزف و همکاران
( ۱۹۹۶ )
که گروه کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت را تشکیل میدهند، کیفیت زندگی را پندارها، اهداف ، معیارها و اولویتهای مورد نظر فرد تعریف میکنند.
رخشنده روا
( ۱۳۸۱ )
کیفیت زندگی را ترکیبی از رفاه جسمی، روحی و اجتماعی میداند که به وسیله شخص یا گروهی از افراد ادارک میشود، مانند شادی ، رضایت از انتظارات ، سلامتی و موقعیت اقتصادی.
مولر
( ۱۹۸۳ )
کیفیت زندگی را میزان رفاه افراد و گروهها، تحت شرایط اجتماعی و اقتصادی عمومی تعریف میکند ( رضوانی و همکاران ، ۱۳۸۸ ).
پسیون
( ۱۹۹۵ )
اصطلاح کیفیت زندگی را به طور کلی ، وضعیت محیطی که مردم در آن زندگی میکنند، مانند آلودگی و کیفیت مسکن و نیز برخی صفات و ویژگیهای خود مردم، ماننئ سلامت و دسترسی به آن و تحصیلات دانسته است ( همان )
کوستانزا و همکاران
( ۲۰۰۷ )
کیفیت زندگی را به عنوان میزان تأمین نیازهای انسانی در ارتباط با ادراکات افراد و گروهها از بهزیستی ذهنی تعریف میکند.
داس ( ۲۰۰۸ )
کیفیت زندگی را به عنوان بهزیستی و یا عدم بهزیستی مردم و محیط زندگی آن ها تعریف میکند ( همان )
بر اساس تعریف سازمان بهداشت جهانی( WHO)
کیفیت زندگی، تفسیر شخصی هر فرد از وضعیت زندگی خود در متن فرهنگ و نظام ارزشی است که در آن به سر میبرد ( جواهری و همکاران ، ۱۳۸۹ )
از دید جنز
( ۲۰۰۴ )
کیفیت زندگی ، ساختاری چند بعدی و شامل قلمروهای مادی ،احساسی ، روانی و اجتماعی و رفتاری است.
به عقیده هاگرتی و همکاران
( ۲۰۰۱ ) ،
کیفیت زندگی اصطلاحی است که بر کیفیت کلی زندگی افراد و نه فقط بر برخی از قلمروهای زندگی دلالت میکند و اگر کیفیت زندگی به اجزای مختلف تقسیم شود ، باید اجزای آن در مجموع یک ساختار کلی به نام کیفیت زندگی را نمایش دهد. ( همان )
در مطالعات کیفیت زندگی آن چه مهم است میزان برآورده شدن نیازها و اولویتهای اساسی انسان است. امروزه یک تحول بسیار مهمی در امر نظارت بر خدمت رسانی درمانی و بهداشتی وجود دارد و آن افزایش در اهمیت نقطه نظرات بیماران اسن. چند بعدی بودن کیفیت زندگی به لحاظ این که فردی است ابعاد مختلف سلامت و آسایش روانی و اجتماعی زندگی افراد را در بر داشته و متأثر از تجربیات شخصی و درک فرد از زندگی است که با گذشت زمان تغییر می کند. اگر چه جنبه عینی در توصیف میزان سلامت مهم است، ولی انتظارات و دریافتهای ذهنی فرد است که بیانگر کیفیت زندگی واقعی بیان شده توسط وی است. برخی از صاحبنظران کیفیت زندگی را در رابطه با سطح خوشحالی و رضایتمندی از زندگی و احساس فردی بهتر زیستن توصیف مینمایند و گروهی نیز آن را در ابعاد عملکردی و کنترل بیماریها و نشانه های آن مورد توجه قرار دادهاند. ( الینگسون، ۲۰۰۰، به نقل از صبوری، ۱۳۸۹).
با توجه به تعاریفی که در مورد کیفیت زندگی ارائه شد به نظر میرسد که محققان بر سه اصل در ارتباط با مفهوم کیفیت زندگی توافق دارند: