در واقع، ذهن آگاهی یعنی، بودن در لحظه با هر آنچه که اکنون هست، بدون قضاوت درباره آنچه اتفاق می افتد. یعنی تجربه واقعیت محض بدون توضیح. ذهن آگاهی را میتوان به عنوان شیوه «بودن[۱۶]» یا یک شیوه «فهمیدن[۱۷]»توصیف کرد که مستلزم درک کردن احساسات شخصی است و مطمیناً به طور ضمنی شامل ایجاد و اصلاح راهی برای نزدیک تر شدن به تجربیات فردی شخصی از طریق مشاهده شخصی نظاممند است که این کار شامل به تعویق انداختن تکانهها، ارزیابی کردن و قضاوت کردن به طور عمدی است و توانایی انجام فرصتهای چند گانه برای حرکت فراسوی عادات قدیمی که نسبت به آن ها شرطی شدهایم، پردازش فکر امتحان نشده و واکنش پذیری هیجانی را فراهم می کند(سگال[۱۸] و همکاران، ۲۰۰۲).
ذهن آگاهی مستلزم راهبردهای رفتاری، شناختی و فرا شناختی ویژه برای متمرکز کردن فرایند توجه است که به نوبه خود به جلوگیری از خلق منفی– فکر منفی– گرایش به پاسخ های نگران کننده و رشد دیدگاه جدید و پدید آور افکار و هیجانهای خوش آیند منجر می شود(سگال و همکاران ۲۰۰۲).
شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی، از روی مدل کاهش استرس مبتنی بر روش ذهن آگاهی کابات–زین ساخته شده و اصول درمان شناختی به آن اضافه شده است. این نوع شناخت درمانی شامل مدیتیشنهای مختلف، یوگای کشیدگی، آموزش مقدماتی درباره افسردگی، تمرین مرور بدن و چندین تمرین شناخت درمانی است که ارتباط بین خلق، افکار، احساس و حس های بدنی را نشان میدهد. تمامی این تمرینها به نوعی توجه به موقعیتهای بدنی و پیرامون را در«لحظه حاضر» میسر میسازد و پردازش های خودکار افسردگی زدایی را کاهش میدهد(یونسی و رحیمیان بوگر، ۱۳۷۸).
ذهن آگاهی معمولاً به عنوان حالت آگاهی و داشتن توجه به آنچه که در زمان حال روی میدهد تعریف می شود(براون و رایان[۱۹]، ۲۰۰۳). پژوهشها نشان میدهد که افزایش حضور ذهن با انواع پیامدهای سلامتی نظیر کاهش درد(کابات زین، ۲۰۰۳) اضطراب، افسردگی(کابات زین و همکاران، ۱۹۹۲)، خوردن مرضی(کیستلر و هال[۲۰]، ۱۹۹۹) و استرس(اسپکا[۲۱]و همکاران ، ۲۰۰۰) ارتباط دارد. حضور ذهن می تواند در رهاسازی افراد از افکار اتوماتیک، عادتها و الگوهای رفتاری ناسالم کمک کند و از این رو نقش مهمی را در تنظیم رفتاری ایفا می کند(رایان و دسی[۲۲]، ۲۰۰۰). به علاوه با افزودن وضوح و حیات به تجربیات می تواند سلامتی و شادمانی را به همراه داشته باشد. بسیاری از نظریه های آسیب شناسی روانی و روان درمانی اهمیت آگاهی، حضور و مشاهدهگری را در سلامت روانی مورد بحث قرار داده اند(بروین[۲۳]و همکاران ، ۱۹۹۸).
بر طبق این یافته ها، محقق در این پژوهش به دنبال پاسخ به این سوال میباشد که آیا درمان شناختی مبتنی برذهن آگاهی(MBCT) به عنوان یک درمان تکمیلی باعث افزایش خودکارآمدی و کاهش افسردگی افراد تحت درمان اعتیاد می شود.
۱-۳- اهمیت و ضرورت تحقیق
اعتیاد به عنوان یک بیماری جسمی – روانی عامل به وجود آمدن بسیاری از مشکلات در جامعه میباشد، مانند مشکلات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و… و مهمترین سازه اجتماعی که همان خانواده میباشد را مورد آسیب و تحت تاثیر قرار میدهد که بررسی این بلای خانمان سوز اهمیت زیادی دارد.
با توجه به تبیینهای صورت گرفته میتوان مشاهده کرد که اعتیاد پدیده پیچیدهای است که تحت تاثیر عوامل متعددی قرار دارد، همچنین جنبه های زیادی از زندگی را تحت تاثیر قرار میدهد لذا تبیین شکل گیری آن نیاز به بررسی های نظری گسترده و عمیق دارد.
طبق بررسی های صورت گرفته به این نتیجه رسیدیم که در بررسی عوامل مؤثر در اعتیاد متغییرهای «افسردگی» و «خودکارآمدی» و« درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی(MBCT)» کمتر مورد توجه دقیق بوده اند لذا لازم دیدیم بررسی های بیشتری در این زمینه بر اساس این روش درمانی انجام دهیم.
بنابرین بر آن شدیم تا با ارائه درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی (MBCT)به افراد وابسته به مواد مخدر، خودکارآمدی و مقابله با افسردگی این افراد را افزایش دهیم و توان مقابله آن ها را با این شرایط روحی و روانی را ارتقا بخشیم.
۱-۴- اهداف پژوهش
تعیین اثر بخشی درمان شناختی گروهی مبتنی بر ذهن آگاهی(MBCGT) بر افزایش خودکارآمدی افراد وابسته به مواد مخدر تحت درمان
تعیین اثر بخشی درمان شناختی گروهی مبتنی بر ذهن آگاهی(MBCGT) بر کاهش افسردگی در افراد وابسته به مواد مخدر تحت درمان
۱-۵- سوالات پژوهش
آیا درمان شناختی گروهی مبتنی بر ذهن آگاهی(MBCGT) بر افزایش خودکارآمدی افراد مبتلا به اعتیاد تاثیر دارد؟
آیا درمان شناختی گروهی مبتنی بر ذهن آگاهی(MBCGT) بر کاهش نشانه های افسردگی افراد مبتلا به اعتیاد تاثیر گذار است؟
۱-۶- فرضیه های پژوهش
با در نظر گرفتن اهمیت و اهداف پژوهش حاضر به دو متغیر پرداخته شده در این پژوهش دو فرضیه را مد نظر قرار میدهیم که به شرح زیر است.
درمان شناختی گروهی مبتنی بر ذهن آگاهی(MBCGT) باعث افزایش خودکارآمدی در افراد مبتلا به اعتیاد می شود.
درمان شناختی گروهی مبتنی بر ذهن آگاهی(MBCGT)باعث کاهش نشانه های افسردگی در افراد مبتلا به اعتیاد می شود.
۱-۷- تعاریف متغیرها
با مدنظر قرار دادن موضوع پژوهش تحت عنوان بررسی اثر درمان شناختی گروهی مبتنی بر ذهن آگاهی(MBCGT) بر افزایش خودکارآمدی و کاهش افسردگی بر روی افراد تحت درمان وابسته به مواد مخدر سنین بین ۲۵ تا ۴۵ سال و نوع درمان در نظر گرفته شده، متغیرهای وابسته و سن مراجعین، ۵ مفهوم را در نظر گرفته و به تعاریف آن ها میپردازیم.
۱-۷-۱- اعتیاد
اعتیاد[۲۴]، به استفاده اجباری از دارو، بدون توجه به عواقب ناخوشایند آن، اطلاق می شود. بسیاری از حالات اعتیاد، بر اثر استفاده مکرر از دارو، به صورت تدریجی و مرحله به مرحله ایجاد می شود و میتواند تا مدتها بعد از محرومیت از دارو به طول انجامد(کوب، ۱۹۹۷؛ به نقل از زرین دست و رضایف،۱۳۸۱).
۱-۷-۲- افسردگی
افسردگی یکی از بیماریهای شایع روانپزشکی است. این بیماری دارای علایم مختلف است، از جمله خلق افسرده یا از دست دادن علایق و لذتها، اشتغال ذهنی با مرگ و افکار خودکشی، اختلال خواب، بیاشتهایی، کاهش تمرکز و توجه، اختلال حافظه، ناتوانی در تصمیم گیری، احساس گناه، کاهش عزت نفس، خستگی پذیری، کندی روانی- حرکتی یا بی قراری علایم حداقل باید دو هفته وجود داشته باشد و ناشی از بیماریهای جسمانی، مصرف مواد یا اختلال روانپزشکی دیگری نباشد(انجمن روانپزشکی آمریکا ۱۹۹۴).
از آزمون افسردگی بک[۲۵] به منظور ارزیابی شدت علایم افسردگی استفاده خواهد شد.