– شهودی و تحلیلی به صورت همزمان
– شبکه سازی مؤثر با هم پیمانان برای کشف ایده های موفقیت آمیز
– توانایی برای درک بازار
– از نظر فنی متخصص و در عین حال خلاق
شکل ۲-۴ ابعاد مختلف شکل گیری کارآفرینی در سازمان(مقیمی، ۱۳۸۴).
۲-۲-۱-۴-۵ مدل کارآفرینی سازمانی آنتونیک و هیسریچ:
آنتونیک و هیسریچ هشت بعد زیر را در ایجاد کارآفرینی در سازمان دخیل دانسته و آن ها را با یکدیگر مرتبط میدانند.
– ایجاد شرکتها یا واحدهای مسقل
– کسب و کار جدید
– نوآوری در محصول و خدمات
– نوآوری در فرایند
– خودتجدیدی
– ریسک پذیری
– پیشگامی
– رقابت تهاجمی
با نگاهی به روند رشد و توسعه جهانی در می یابیم که با افزایش فناوری های، پیشرفته، نقش و جایگاه کارآفرینان به طور فزاینده ای بیشتر می شود(بلچ و استمپ،۲۰۰۳ ). کارآفرین میتواند مهم ترین تأثیر را بر توسعه اقتصادی داشته باشد؛ به همین دلیل در تبیین نظریه ی توسعه اقتصادی نقش اصلی را به کارآفرین نسبت میداد. از دیگر تأثیرات کارآفرینی می توان به: بهبود کیفیت زندگی، توزیع متناسب درآمد و به دنبال آن آسودگی خاطر، بهره برداری از منابع و فعال شدن آن ها برای بهره وری عظیم ملی اشاره کرد. هم چنین کارآفرینی موجب سود اجتماعی از طریق دولت می شود(شاه حسینی، ۱۳۸۶).
امروزه، کارآفرینی، تکامل چشم گیری داشته به طوری که انواع جدیدی از کارآفرینی به منصفه ظهور رسید هاست. به طور کلی اغلب محققان کارآفرینی را مشتمل بر دو نوع عمده می دانند: کارآفرینی فردی و کارآفرینی سازمانی. در کارآفرینی فردی، فرد کارآفرین به طور مستقل و جداگانه اقدام به انجام کارآفرینی میکند اما در کارآفرینی سازمانی، فرد کارآفرین در درون یک سازمان از قبل تأسیس شده اقدام به انجام کارآفرینی میکند(آقایی، ۱۳۸۵). هم چنین کارآفرینی سازمانی دارای فرایندی است که با شناخت فرصت آغاز شده و با بهره برداری و برداشت به پایان میرسد. کارآفرین با طی هر مرحله به مراحل بالاتر دست پیدا میکند(شاه حسینی، ۱۳۸۶).
اجرای ایده
تولید ایده
بهره برداری و برداشت از ایده
فرایند کارآفرینی سازمانی
شکل ۲-۵ فرایند کارآفرینی سازمانی از نظر فرهنگی(صفرزاده، ۱۳۸۴).
کارآفرینان در انجام این فرایند، باید دارای ویژگی هایی باشند تا بتوانند در کار خود موفق شوند که این شامل احساس مس ئولیت و داشتن عزم و اراده، استفاده از فرصت ها، تحمل مخاطره، ابهام و عدم اطمینان، خلاقیت، اتکا ء به نفس و قدرت سازش، انگیزه برتری طلبی می شود(پایدار و همکاران ، ۱۳۸۶). اما در انجام کارآفرینی در سازمان ها و شرکت ها موانعی وجود دارد که بسیاری از آن ها ناخواسته هستند و بازخوردی از به کارگیری مدیریت سنتی به شمار میروند. در برخی مواقع این موانع آن قدر مخرب است که کارآفرینان ترجیح میدهند از این کار اجتناب کنند. برخی از ابعاد موانع کارآفرینی از دیدگاه فرای شامل ۱- ماهیت سازمان های بزرگ ۳- فقدان استعداد کارآفرینانه ۴- شیوه های نادرست پاداش است(پورداریانی، ۱۳۸۰).
بسیاری ازسازمان ها و شرکت ها به ضرورت خلاقیت و کارآفرینی پی برده اند. نقش و جایگاه خلاقیت به حدی است که در مغرب زمین گفته می شود یا مرگ یا «خلاقیت»(آقایی، ۱۳۸۹). بر همین اساس الگوی زیر توسط آکینب[۱۷] (۲۰۰۸) ارائه شده است.
شکل۲-۶ الگوی اکینت(اکینت[۱۸]، ۲۰۰۸).
در این الگو عوامل سه گانه ی نوآوری، خلاقیت و کارآفرینی مجموعاً باعث بالا بردن موفقیت تحصیلی و شغلی می شود. ایجاد و رشد خلاقیت در سازمان مستلزم وجود عوامل و شرایط مناسب است این عوامل میتوانند گوناگون باشند. عده ای معتقدند که موفقیت سازمان ها مبتنی بر وجود افراد خلاق است و بر همین اساس جذب و استخدام افراد خلاق را به سازمان ها پیشنهاد میکنند. توجه دقیق به خلاقیت، به خوبی نشان میدهد که سازمان های نوآور برای مسائلی از قبیل وقت آزاد، دسترسی به اطلاعات، آزادی عمل، سیستم پیشنهادهای مؤثر و سریع، تشویق و خطرپذیری و نوآوری و غیره اهمیت فوق العاده ای قائل هستند(فرهنگی و صفر زاده، ۱۳۸۷).
اکثر شرکتها در محیط کسب وکار رقابتی و جهانی شده ی امروز اهمیت مشتری مداری و مشتری گرایی را درک کردهاند. مشتری گرایی عمدتاًً مرتبط با رفاه مشتریان است. مشتری گرایی عمدتاًً خود را از طریق اولویت گذاری تخصیص منابع بر مبنای فراهم کردن ارزش برتر و رضایت مشتری آشکار میسازد(فرهنگی و صفر زاده، ۱۳۸۷).
۲-۲-۲ رفتار بازارمحور صادراتی
از دهه ۱۹۸۰ مفهوم “بازارمحوری” در تحقیقات دانشگاهی نمو و منتشر شد. بازارمحوری مفهومی ریشه-دار در تئوری بازاریابی داشته و تمایل به یادگیری درباره بازار دارد. به عبارت دیگر گسترش درک بازار و استفاده از آن برای فعالیتهای بازاریابی است. بازارمحوری را میتوان عبارت از پذیرش مفهوم بازاریابی به عنوان فلسفه بازرگانی دانست که هدایت کننده استراتژی های رقابتی سازمان خواهد بود.
۲-۲-۲-۱ بررسی مطالعات مبتنی بر فرهنگ بازارمحوری
اولین مطالعه تجربی در زمینه بازارمحوری مربوط به قبل از سال ۱۹۸۹ میباشد که توسط نارور و اسلیتر[۱۹] انجام گرفته است. نارور و اسلیتر ابتدا در این مطالعه، گرایش بازار را مشمل بر ۵ عامل معرفی کردند که شامل سه جزء رفتاری – مشتری محوری، رقیب محوری، هماهنگی بین وظیفه ای و دو معیار تصمیم- تمرکز بلندمدت و سودآوری میدانند.
۲-۲-۲-۲ مشتری محوری
برای چندین دهه تمرکز بر مشتری به عنوان اساس بازاریابی تعریف شده است و شپانده و فارس[۲۰] در سال ۱۹۹۸ آن را به عنوان جزء اصلی بازارمحوری به حساب آوردهاند. سینگ و رانچود[۲۱] معتقدند که مدیران بایستی به مشتریمحوری بپردازند آن ها باید بکوشند تا به طرق زیر فرهنگ مشتریمحوری را توسعه دهند. ضمنا آن ها تأکید بر رضایت مشتری را امر حیاتی دانسته و بر این عقیدهاند که بایستی با فراهم آوردن محصولاتی مطابق با اصول عرف و کیفیت بالای خدمات پس از فروش به سطح بالایی از رضایت مشتری نائل شد. این امر به این حقیقت تأکید می کند که شرکتها بهتر است در زمینه روابط با مشتریان خود تحقیق و بررسی بیشتری نمایند نسبت به اینکه آشکارا بر رقبا تمرکز کنند که این قضیه می تواند به وسیله ارزیابی محصولات مورد ترجیح مشتری در صحبت با مصرف کنندگان نهایی، نمایندگان و توزیع کنندگاه اجرا شود(زری باف و حسینی کیا، ۱۳۸۲).
۲-۲-۲-۳ رقیب محوری