بررسی های مرتبط با رضایت، سازگاری و سلامت عمومی به مطالعه این امر می پردازد که افراد چگونه و به چه دلایلی تجارب خوشایندی در ابعاد مختلف زندگی شان به جا میگذارند.
محققان در این زمینه متغیر های گوناگونی چون سن، جنس، و … را در حیطه های زیستی و اجتماعی، در سازگاری عمومی افراد مؤثر دانسته اند. اما، نتایج حاکی از آن بوده است که این متغیرها تأثیر اندکی در سازگاری و سلامت عمومی افراد دارند(فریدمن[۲۰]،۲۰۰۰).از آن پس محققان به طور فزاینده ای، طی مطالعات و بررسی ها نشان دادند که شخصیت افراد میتواند مهم ترین عامل تأثیرگذار در سازگاری آنان به شمار آید(مک کری [۲۱]و کوستا[۲۲]، ۲۰۰۴؛ هایز[۲۳] و جوزف[۲۴]، ۲۰۰۳). بعضی از صفات شخصیتی نقش مهمی در سبب شناسی و پیشرفت اختلالات دارند و شخصیت فرد میتواند به طور غیر مستقیم و از طریق ایجاد رفتارهای ناسالم نظیر سوء استفاده از مواد، بی خوابی ، سوءتغذیه، … باعث رفتارهای پرخاشگرانه شود (گوستاوسون[۲۵]و همکاران ،۲۰۰۳).
در پژوهش حاضر با توجه به آنچه که بیان شد، مسئله این است که آیا بین ویژگی های شخصیتی و سبک های حل مسأله با انواع پرخاشگری رابطه ای وجود دارد یا خیر؟ و اگر رابطه ای وجود دارد این رابطه چگونه است؟ همچنین ، پژوهش حاضر در پی پاسخگویی به این سؤالات نیز هست که : آیا استفاده از سبک های حل مسأله(سازنده[۲۶] و غیرسازنده[۲۷])، با توجه به متغیر جنس، متفاوت است؟ آیا بین دو جنس ( دختر و پسر) از لحاظ ویژگی های شخصیتی تفاوت معناداروجود دارد؟ و آیا بین دو جنس از لحاظ انواع پرخاشگری تفاوت معنادار وجود دارد؟
پاسخ به این سؤالات میتواند، در فهم بیشتر مسئله و چاره جوئیهای منجر به حل مشکل ، کمک مؤثری نماید.
ضرورت و اهمیت مسئله:
بى تردید، شیوع پرخاشگریدر میان نوجوانان، موجب نگرانى بسیارى از خانواده ها، اولیا، مربیان و مسؤولان کشور است.گسترش روزافزون این نابهنجارى رفتارى در شکل هاى گوناگون، بر زندگى فردى و اجتماعى انسان ها تأثیرات منفى گذاشته و آرامش و احساس ایمنى را مورد تهدید قرار مى دهد.شاید بتوان گفت که یکى از علل بروز جنگ هاى خانمان سوز، که همواره جوامع بشرى از آن رنج مى برد و خسارت هاى جبران ناپذیرى در پى داشته، ادامه همان رفتارهاى پرخاشگرانه دوران نوجوانى، جنگ افروزان است.
کشور ما امروز از جوانترین کشورهای جهان بشمار میآید و نوجوانان که حدود ۶۰ تا ۷۰ درصد جمعیت را به خود اختصاص دادهاند، میتوانند نقش بسزائی در تمامی ارکان جامعه داشته باشند. هر چه نسل جوان تر، سالمتر و به دور از معضلات اخلاقی و اجتماعی باشد، جامعه ای سالم تر و مترقی خواهیم داشت و رشد و ترقی هر جامعه ای در گرو نیروهای فعال انسانی آن جامعه است و با اینکه همه میدانیم که اکثریت قشر جامعه ما را دانش آموزان و نوجوانان تشکیل میدهند، باید توجه بیشتری به مسائل آنان بالاخص نابهنجاری آنان بنماییم.بیشترین بروز و ظهور پرخاشگری در سنین نوجوانی است و مسلماًً تربیت و آموزش افراد در دوران نوجوانی و قبل از آن ، عامل مؤثری در بروز یا عدم بروز واکنشهای خصمانه خواهد بود. به نظر میرسد که اگر افراد از شرایط تربیتی و آموزشی سالمی در محیط خانه، مدرسه و اجتماع برخوردار باشند، چنین رفتارهای ناهنجاری از خود بروز نخواهند داد. در تربیت اجتماعی کودک و نوجوان خواه از نظر سازگاری خود نوجوان و خواه از نظر تأثیرات آن روی جامعه، هیچ قالب رفتاری به اندازه پرخاشگری حائز اهمیت نیست. در عین حال که پرخاشگری یک رفتار مطلوب و طبیعی در مسیر رشد نوجوان است، ولی اگر تحت کنترل صحیح نباشد، میتواند به صورت رفتار هیجانی از هم گسیخته ای در آید، اوقات مفید زندگی این قشر از افراد را به مخاطره انداخته ، وقت آن ها را هدر دهد، میزان آسیب های اجتماعی را به شدت بالا ببرد و به بزهکاری در بزرگسالی منجر شود (حاشیه باف،۱۳۸۲).
عامل دیگر توجه به پرخاشگری، شیوع نسبتا زیاد آن و اثرات جانبی آن است. به گونه- ای که پرخاشگری زمینه ابتلا به سایر مشکلات روانی- اجتماعی را فراهم می آورد. چون رفتار پرخاشگری افراد معمولا متوجه دیگران است، مداخله درمانی که رفتار پرخاشگری کلامی و بدنی
را کاهش دهد، مستقیما به نفع قربانیانی خواهد بود که در معرض پرخاشگری قرار دارند. به طور کلی، کنترل پرخاشگری هم به نفع فردی استکه این رفتار را از خود بروز میدهد و هم افرادی که پرخاشگری متوجه آن ها است. از آن جایی علت بسیاری از شکست های تحصیلی، پرخاشگری، آشفتگی های شدید رفتاری یا عاطفی و انزوای اجتماعی نوجوانان از مقابله ناموفق با مسائل و مشکلات روزمره و عدم توفیق در تعامل مثبت با دیگران ناشی می شود و همچنین از آن جایی که برخی از مشکلات مربوط به ناسازگاری رفتاری نوجوانان از تردید آنان در تصمیم گیری سرچشمه میگیرد، بنابرین به کارگیری شیوه حل مسأله سازگارانه میتواند، وسیله مفیدی برای روبرویی با این مشکلات باشد، شیوه ای که اخیراً در درمان بسیاری از مشکلات رفتاری به کار رفته و اثر بخشی آن به ثبوت رسیده است(کاپلان[۲۸]و سادوک[۲۹]،۱۳۸۴). نوجوانان پرخاشگر ممکن است به این دلیل به شیوه ای خصمانه و نادرست رفتار کنند که مهارت چندانی در حل مسائل بین فردی ندارند(نانجل و همکاران،۲۰۰۲). از لحاظ نظری نیز، پژوهش حاضر از اهمیت بالایی برخوردار است. پرخاشگری یک سازه پیچیده و چندبعدی است که اتفاق نظر زیادی بین پژوهشگران درباره خود آن و نحوه بروز آن وجود ندارد. یک راه شناخت آن، توجه به همبسته ها و پیشبین کننده های پرخاشگری است. شخصیت به عنوان یک سازه جامع، نسبتا پایا و در عین حال پویا، پایه بسیاری از رفتارها و کنش های روانی انسان است.
درباره نقش ویژگی های شخصیت بر پرخاشگری بررسی های متعددی انجام شده است. این بررسی ها گویای آن هستند که برخی ویژگی های شخصیت در شروع، گسترش و تداوم پرخاشگری نقش دارند (بال[۳۰]،۲۰۰۵). از سوی دیگر در مدل پردازش اطلاعات اجتماعی – شناختی ( دادج و کرایک، ۱۹۹۰؛ نقل از محمدی،۱۳۸۵)، پرخاشگری یک سازه ذاتی یا محتوایی نیست، بلکه حاصل بروز نقص در فرایند پردازش اطلاعات است. حل مسأله یکی از این پردازش های سطح بالای اطلاعات است که با فراوانی زیادی مورد استفاده افراد قرار میگیرد. این سؤال مطرح است که آیا نقص در مهارت صحیح حل مسأله یا به عبارت دیگر استفاده از شیوه های حل مسأله ناسازگارانه میتواند عاملی در ایجاد و بروز پرخاشگری باشد یاخیر؟
هرچند این پژوهش در پی رابطه علی میان متغیرها نیست، اما در صورتی که رابطه قابل توجهی میان متغیرها برقرار باشد، می توان به جستجوی رابطه علی نیز پرداخت.
در نهایت، معضل « پرخاشگری» یکی از موارد آسیبهای اجتماعی است که متأسفانه در جامعه ، بخصوص در سنین نوجوانی شیوع ویژه ای دارد. با توجه به اهمیت موضوع واین نکته که وجود چنین معضلی در سنین نوجوانی، نقش مؤثری در رفتار آینده او در جامعه خواهد داشت ، ایجاب میکند که پژوهشهای متعددی در این خصوص صورت گیرد.
اهداف پژوهش:
الف) هدف کلی:
هدف کلی پژوهش حاضر تعیین روابط ویژگی های شخصیتی و سبک های حل مسأله با پرخاشگری در دانشآموزان دختر و پسر مقطع سوم دبیرستان میباشد.
ب) اهداف جزئی: