بااینحال، ماده ۳۷ دیوان کیفری بینالمللی برای یوگسلاوی سابق که یک کنفرانس قبل از دفاع را مقرر میدارد به افشای شهود متهم (نه اظهارات آنان) به منظور اجتناب از بازجوییهای طولانی در مرحله محاکمه اشاره دارد. گزارشها، یادداشتها یا سایر اسناد داخلی مشمول افشاگری نمیشوند (قاعده ۷ دیوان یوگسلاوی سابق، قاعده ۱۸ دیوان کیفری بینالمللی). در غیر موارد فوق، شعبه بدوی اختیار دارد تا در مورد افشای ادله موردنظر در قاعده ۶۶ (ج) دیوان یوگسلاوی سابق، مانند یک داور تصمیم بگیرد. بنابرین، افشا کردن یک جریان مداوم است که با یک تعهد مستمر همراه میباشد. این تعهد به مراحل بعد از محاکمه نیز، (ازجمله تجدیدنظر)، گسترش مییابد. ازنظر مفهومی، اینگونه مقررات مربوط به افشای ادله بهوضوح به مدل ترافعی دلالت دارند، زیرا رویکرد دو طرفی افشا کردن دوجانبه را ضروری میداند تا اطمینان حاصل شود که هر دو طرف میزان اطلاعات مشابهی دارند. برعکس، چنین قواعدی در نظام حقوق نوشته ضروری نیست، زیرا مطابق رویکرد یکطرفی انجام تحقیقات به عهده دادستان است و وی هم در مورد ادله مجرمیت و هم ادله تبرئه کننده تحقیق میکند. با این اوضاعواحوال، بهتر است قبل از شروع رسیدگی اجازه دسترسی به پرونده دادستان را در برخی مسائل به متهم بدهیم. در این صورت، پرونده دادستان کارکرد قواعد افشا کننده را در ارتباط با پرونده میداند، ارسال همه ادله افشاشده به شعبه مقدماتی را ضروری میداند.
مطمئناً، چنانچه همگرایی روشنی بین نظامها وجود داشته باشد، تفاوت مفهومی بین افشا کردن و پرونده، عملاً اعتبار چندانی نخواهند داشت، زیرا دادستان اساساً خود در مورد پرونده تحقق میکند و تلاش می کند تا جایی که ممکن است ادله خود را محرمانه نگه دارد. حتی یک قاضی فعال حقوق نوشته بهسختی قادر است تا امتیاز دادستان را که از مرحله تحقیقات ناشی میشود جبران کند. بنابرین، ازنقطهنظر حقوق بشر، تنها گسترش مقررات مربوط به افشای ادله میتواند حقوق متهم را به اندازه کافی تضمین نماید. این تنها در یک نظام آیین دادرسی ترافعی اجرا نمیشود. در این معنا، رویکرد همه کارتها روی میز است که به-موجب مواد آیین دادرسی و ادله دیوان کیفری بینالمللی (بهویژه قواعد ۷۷و ۸۷) پذیرفتهشده رعایت میشود.
در خصوص منافع احتمالی امنیت ملی میتوان به یکی از این سه صورت عمل کرد: اطلاعات عادی باید در اختیار خود متهم قرار گیرد، اطلاعات محرمانه تنها در اختیار وکیل اوباش و، و برخی اطلاعات ملی محرمانه هرگز نباید افشا شود. مصداق بارز هماهنگی مقررات فعلی میان کیفری بینالمللی برای یوگسلاوی سابق و دیوان کیفری بینالمللی، تحول مفهوم قارار به مجرمیت یا همان گونه که در اساسنامه دیوان کیفری بینالمللی (ماده ۵۶) آمده رسیدگی بر اساس اقرار به جرم میباشد. همینطور، قواعد ۲۶(۲)(۵) دیوان کیفری بینالمللی برای یوگسلاوی سابق، شیوه ساده کامن لا را در مورد اقرار به جرم پیشبینی میکند، یعنی بلافاصله از مرحله محاکمه به مرحله تعیین مجازات میرود. بهاینترتیب چنانچه متهم اقرار به مجرمیت نماید، جلسه رسیدگی جداگانهای برای تعیین مجازات تشکیل میگردد، یعنی، برای احراز مجرمیت یا بیگناه متهم و برای تعیین مجازات تصمیم جداگانهای گرفته میشود.[۶۲]
این نظام خیلی سریع با محاکمه «اردمویچاز» هم پاشیده. هنگامی که متهم نتوانست بهخوبی از خود دفاع کند و اعتراف کرد که مجبور به کشتن غیرنظامیان بوده است، دادگاه اقرار او را نپذیرفت به رویکرد فوق به این معنا است مه دادستان و وکیل مدافع متهم باید کلیه اسناد و مارک تحت اختیار یا کنترل خود را در اختیار طرف دیگر قرار دهند. به عبارت دیگر، همهچیز برای رؤیت مفتوح است.
مجرمیت معتبر شناخته شد، لکن شعبهی تجدیدنظر تصمیم شعبهی بدوی را نقض کرد. این شعبه چهار شرط را برای اقرار معتبر بیان داشت که در حال حاضر در قاعده ۲۶ مکرر آمدهاند. اقرار به مجرمیت باید داوطلبانه، آگاهانه و صریح باشد و دلیل واقعی و کافی برای جرایم و مشارکت متهم در آن وجود داشته باشد. تنها در صورتیکه این شرایط محقق شود شعبه بدوی میتواند اقرار را بپذیرد و زمان جلسه را برای تعیین مجازات مشخص کند (قواعد ۲۶ مکرر و ۰۰۱ دیوان کیفری بینالمللی برای یوگسلاوی سابق).[۶۳]
همچنین، قاعده ۲۶ نحوه توافق دادستان و متهم را در مورد دفاع مقرر میدارد که متهمترین ویژگی آن در این خصوص الزامآور نبودن توافقهای حاصله برای شعبه بدوی است. در واقع، شعبه بدوی ملزم نیست وقایعی را که دادستان و متهم در مورد آن ها توافق کردهاند مدنظر قرار دهد، زیرا وظیفه اساسی دادگاه این است که اطمینان حاصل کند که دلایل واقعی و کافی برای جرم و مشارکت متهم در آن وجود دارد یا خیر. تنها در صورتیکه دادگاه فرد را مجرم بداند، علیالاصول، باید به حقایق موردتوافق در مرحله تعیین مجازات توجه کند.
همینطور، ماده ۵۶ اساسنامه دیوان کیفری بینالمللی و قاعده ۹۳۱، کاملاً تحت تأثیر قضیه «اردمویچ» بوده است. بر اساس شعبه بدوی اختیار کامل دارد تا با در نظر گرفتن معیارهای فوق، در مورد اعتبار اقرار به مجرمیت تصمیم بگیرد. مضافاً ، هر گونه توافق یا مصالحهای بی دادستان و متهم( اساسنامه دیوان به بحثها اشاره دارد) شعبه بدوی را مقید و محدود نمیسازد (قاعده ۲۶(ج) دیوان کیفری بینالمللی برای یوگسلاوی سابق، ماده ۵۶ اساسنامه دیوان کیفری بینالمللی). بنابرین، هرچند لازم است که بحثها بین طرفین به رسمیت شناخته شود، این امر مانع از آن نمیشود که قربانیان و شهود در مورد حقیقت تاریخی در یک دادگاه علنی صحبت کنند.
بهسختی میتوان ماده ۵۶ را یک توافق نامید؛ این ماده بیشتر نشان میدهد که نفوذ حقوق نوشته چه قدر قوی است. بدبینی که در این مورد وجود دارد متوجه ایده کلی سازوکارهای معامله اتهام (Plea bargaining) در محاکمه کیفری است. در واقع، میتوان گفت که فراقانونی بودن به مجرمیت، به هدف آنکه همانا کوتاه کردن رسیدگیها میباشد لطمه میزند؛ زیرا نتیجه آن بهصرف اقرار تغییر مییابد.[۶۴]