هنگامی که هیجانها در محدوده رابطه میان فردی روی میدهند، طرحوارههای هیجانی از هیجان فرد آگاه میشوند و بر روشی که فرد هیجان درونی خود را اداره میکند تاثیر میگذارد (لیهی و همکاران، ۲۰۱۱). یکی از عواملی که باعث جلوگیری از تجربه های هیجانی در فرد میشود طرحوارههای هیجانی یا چگونگی درک مفهوم هیجانها توسط فرد است (لیهی a2002).
طرحوارههای هیجانی طرحها مفاهیم و راهبردهایی برای پاسخ به هیجانات هستند (لیهی a2002). لیهی (a2002) این مفهوم را تکمیل کننده دیدگاه گرینبرگ (گرینبرگ و سافران، ۱۹۸۷) درباره طرحوارههای هیجانی میداند که طرحوارههای هیجانی را هیجاناتی معرفی میکند که دربرگیرنده شناختها هستند یا امکان دسترسی به شناختها را فراهم میکنند.
افراد در چگونگی مفهومپردازی هیجاناتشان متفاوتند، در واقع طرحوارههای هیجانی متفاوتی دارند؛ این طرحوارهها راههای تجربه کردن هیجانها را منعکس میکنند و مشخص میکنند آیا افراد طرح مناسبی برای اجرا به هنگام برانیگخته شدن یک هیجان ناخوشایند دارند یا خیر (لیهی a2002). مدل طرحوارههای هیجانی پیشنهاد میکند فرد به جای استفاده از اجتناب و نشخوار به عنوان راهبرد، میتواند از پذیرش، فعالسازی رفتاری و پرورش روابط حمایتگرانه معنادارتری برای مقابله با هیجاناتش استفاده کند (لیهی، ۲۰۱۱).
افراد در راهبردهایی که برای مقابله با هیجانات به کار میبرند، با هم متفاوتند؛ برخی هیجان را میپذیرند و آن را به ارزشهای والاتر مرتبط میکنند و در جستجوی اعتبار بخشیدن به آن هستند، حال آنکه برخی دیگر در برابر تجربیات هیجانیشان به سرکوب یا فرار دست میزنند (لیهی و همکاران، ۲۰۱۱).
مدل طرحوارههای هیجانی
در مدل طرحوارههای هیجانی تلاش شده است نقش هیجانها و راهبردهای پردازش هیجانی برجسته شود (لیهی، ۲۰۰۲). مدل طرحوارههای هیجانی، با این اصل بنیادین پایهگذاری شده است که هیجانیهایی مانند ترس، ناراحتی، اضطراب و تنهایی، تجاربی جهانشمول محسوب میشوند، اما تفاوتهای فردی زیادی در زمینه مفهومسازی هیجانها و راهبردهای کنار آمدن با آن ها وجود دارد؛ ممکن است برخی از این راهبردها و مفهومسازیها، خود مشکل ساز شده و فرد را دچار مشکل کنند (لیهی و همکاران، ۲۰۱۱). مدل شناختی اجتماعی (که هیجانها را معلول شناخت یا تفکر میداند) درباره افکار ناخواسته و برانگیختگی هیجانی به ارائه مفهومسازیهای جدیدی پرداخته است (ولز[۱۴۸]، ۲۰۰۹). به عنوان مثال، افراد مبتلا به اختلال وسواسی – اجباری، افکار ناخواسته را شاخصی از مسئولیتپذیری، آسیبشناسی فردی و کنترلناپذیری تلقی میکنند؛ تلاش برای فرونشانی یا اجتناب از این افکار منجر به احساس شرمندگی بیشتر، از دست دادن کنترل، اضطراب و تشدید فکر اولیه میشود (لیهی، b2007). مدل فراشناختی نگرانی نیز بر این اصل بنا شده است که افراد اغلب معتقدند برای حل مشکلات یا جلوگیری از آن ها باید نگران باشند (بتمز[۱۴۹]، ۲۰۱۴). نکته جالب این که در ذهن افراد، علاوه بر باورهای مثبت درباره کارکرد نگرانی، باورهای منفی نیز راجع به پیامدهای نگرانی (مثل نگرانی، باورهای منفی نیز راجع به پیامدهای نگرانی مانند نگرانی منجر به از دست دادن کنترل یا آسیب شخصی – یا ذهنی – میشود) شکل گرفته است (ولز، ۲۰۰۸).
مدل طرحوارههای هیجانی که لیهی ارائه کردهاست بر اساس اصول زیر بنا شده است (لیهی، ۲۰۰۲) :
-
- هیجانهای ناخوشایند (مانند ناراحتی، تنهایی، ترس، اضطراب و خشم)، پدیدههایی جهانشمول هستند؛
-
- تفاوتهای فردی زیادی در اهمیت قائل شدن به این هیجانها وجود دارد؛
-
- تفسیرهای افراد درباره هیجانها، نشانگر باورهای این افراد درباره طول مدت، کنترلپذیری، شدت، پیچیدگی، آسیبشناسی و اخلاقی بودن این هیجانهاست؛
-
- طرحوارههای هیجانی منفی باعث تفسیر و ارزیابی معیوب و مداوم هیجانهای منفی و در نتیجه، اغراق در شدت و مدت آن ها میشوند؛
- تفسیرهای منفی میتواند مانع ابراز هیجانها و نقص در پردازش هیجانی شوند.
یکی از ارزشهای مشخص مدل طرحوارههای هیجانی این است که مستقیما مفهومپردازی و راهبرد بیمار برای هیجانات دشوار را خطاب قرار میدهد و مداخلههای بالقوه سودمند را در اختیار درمانگر قرار میدهد (لیهی، b2007). پیامد استفاده از راهبردهای رفتاری مانند اجتناب و فرار به تقویت این باور در فرد می انجامد که قادر به تحمل هیجاناتش نیست (هیز و همکاران، ۱۹۹۹؛ به نقل از لیهی، ۲۰۱۱).
شکل ۲-۱ : مدل طرحوارههای هیجانی لیهی
ابعاد طرحوارههای هیجانی
لیهی و همکاران (۲۰۱۱) در مدل طرحوارههای هیجانی، ۱۴ طرحواره را معرفی میکنند که به پردازش هیجانی مربوط هستند. ممکن است برخی از این طرحوارهها با یکدیگر همپوشی داشته باشند. با این حال، اگر به این طرحوارهها دقت کنیم، متوجه تاثیر بالقوه آن ها در تداوم تجارب هیجانی ناخوشایند و مشکلات درمان میشویم. این طرحوارهها عبارتند از :
تأیید طلبی
افرادی که چنین طرحوارهای دارند، میخواهند دیگران با تمام حرفها و خواستههای آن ها موافقت کنند، و عموما در جهت دریافت تأیید دیگران میکوشند. آن ها عموما تلاش میکنند اطرافیان خود را از بین افرادی انتخاب کنند که احساسات آن ها را بپذیرند و درک کنند. در صورتی که افراد عیبجو هیجانهای آن ها را زیر سوال ببرند تلاش میکنند نظر مثبت آن ها را جلب کنند.
قابلیت درک
هیجانها برای هر کسی معنای خاصی دارند. فردی که برای ناراحتی، اضطراب، خشم یا هر هیجان دیگری به دنبال دلایل منطقی میگردد، نمیتواند هیجانهای خود را به راحتی درک کند. او ممکن است به این دلیل که هیجان شدید را به دیوانگی تعبیر کند و بترسد، کنترل خود را از دست بدهد. ممکن است حوادث خاصی در دوران کودکی فرد رخ داده باشد که باعث شود او این چنین احساس کند.
احساس گناه
فردی با طرحوارههای هیجانی احساس گناه، فکر میکند که داشتن و ابراز هیجانها، حق طبیعیاش نیست، از داشتن احساسات خود شرمنده میشود، برخی از هیجانها را خوب میداند و برخی از آن ها را بد. یا ممکن است بترسد از هیجانهایش صدمه ببیند، یا گمان کند اگر هیجان خاصی داشته باشد آدم کمارزشی است. از نظر او برخی از هیجانها ناخوشایند هستند و نباید تجربه شوند.
سادهاندیشی درباره هیجانها
داشتن این طرحواره باعث میشود فرد گمان کند داشتن احساسات پیچیده و گاهی متناقض، نابهنجار است و نباید درباره فردی دیگر یا موضوعی، احساسات متفاوت و متناقضی داشته باشد. چنین طرحوارهای سبب میشود فرد تصور کند داشتن احساسات و هیجانات متناقض همزمان درباره یک موضوع واحد، مشکلساز خواهد شد.
ارزشهای بالاتر
داشتن ارزشهای والاتر و تلاش برای کسب آن ها سودمند است. ارزشهای بالاتر کمک میکنند فرد برخی هیجانهای خود را بهتر درک کند یا بتواند با آن ها بهتر کنار بیاید. ارزشهای بالاتر کمک میکنند فرد گاهی اوقات تشخیص دهد چه چیزهایی برای خوب هستند و چه چیزهایی بد. اما برخی مانند افراد بدبین، هیچ گونه نظام ارزشی ندارند یا آن ها را مفید نمیدانند.