۲-۱-۸-۲ منابع جسمی: خستگی جسمی یکی از این عوامل است فرسودگی جسمانی، تحریک پذیری، آشفتگی هیجانی، بی حوصلگی، کاهش تحمل و آشفتگی را به دنبال دارد این باعث می شود مردم کارهایی را انجام دهند و حرف هایی را به زبان بیاورند که به طور معمول انجام نمی دهند ( رایس ، ۱۹۹۶).
۲-۱-۸-۳ منابع بیرونی : منابعی هستندکه در رابطه با دیگران واقع میشوند همه زوجین مشکلات زناشویی دارند اما زوج های ناخرسد به احتمال بیشتری از غفلت و کمبود عشق، عاطفه، رضایت از ارضای میل جنسی، درک ، احترام ، همکاری نسبت به زوج های خرسند شکایت دارند، به علاوه تصویر ذهنی این افراد مورد حمله قرار میگیرد. اشتباهات آن ها توسط همسرشان بزرگ جلوه داده می شود باعث می شود احساس بی ارزشی کنند این شکایات مرکز تعارضات میشوند و عدم ارتباط ناتوانی در حل تعارضات و کنار کشیدن از دیگر افراد تفاوت ها را همیشگی میکند ( رایس ، ۱۹۹۶).
وقتی وزجین نیازهای روانی اجتماعی همدیگر را ارضا نمی کنند احساس رنجش ، آسیب و آشفتگی میکنند روابط با اقوام اجتماع یا خارج از خانواده به اندازه روابطی که با همدیگر دارند نمی توانند بر آن ها اثر داشته باشد زوجین انتظار دارند نیازهای روانی اجتماعی شان در زمینه درک، ارتباط، عشق، عاطفه، همکاری ارضاء شود همۀ مشاورانی که در زمینه مشکلات زناشویی کار میکنند می دانند مشکلاتی که زوجین از آن ها شکایت دارند ممکن است فقط نشانه ای از نقطه کانون تعارض باشد علل واقعی مشکلات اغلب عمیقتر است بعضی مواقع زوجین ممکن است خودشان علل اصلی مشکلات شان را نیابند ( رایس ، ۱۹۹۶).
۲-۱-۸-۴ منابع محیطی یا موقعیتی : این منابع شامل مواردی مثل شرایط زندگی، فشارهای اجتماعی روی اعضای خانواده ، وقایع غیر منتظره که به عملکرد خانواده آسیب می زند میباشد مثلا فرزند بیشتر در خانواده ، استرس و تعارض بیشتری ایجاد میکند، بعضی مواقع یک رابطه زناشویی در حالتی از تعادل باقی می ماند با این که بعضی وقایع ناگهانی این رابطه را می شکند مرگ یکی از والدین ممکن است باعث تعارض در زندگی زوجین شود زوج داغدیده ممکن است منزوی شود ( ولکات[۷۴] و هاکس[۷۵]، ۱۹۹۹).
درهر یک از موارد بالا یک واقعه خاص باعث تعارض می شود گرچه وقایع غیر منتظره مثل بیکاری ،تغییر شغل، جنگ ، بلا ، بیماری، عدم تنظیم خانواده مرگ، جدایی تحمیلی یا جابجایی ممکن است در ایجاد بحران کافی باشد زوجینی که از نظر هیجانی عاطفی نا ایمن و بی ثبات هستند معمولا نسبت به دیگر زوجها مشکل بیشتری دارند زوجهایی که وقتی با هم هستند بخاطر بازنشستگی بیماری یا کاهش اشتغال، تنش بالایی بینشان وجود دارد تعارضات بیشتری دارند( ولکات[۷۶] و هاکس[۷۷]، ۱۹۹۹).
بین تعارضات سازنده و غیر سازنده و مخرب باید تمایز قائل شد مباحثات سازنده آنهایی هستند که درگیر شدن با مشکلات منجر به یک تفاهم کاملتر به منظور مصالحه ، توافق یا حل مشکلات می شود. این تعارضات هیجان های منفی را کاهش میدهد احترام و اعتماد ایجاد کرده و باعث می شود زوجین در کنار هم قرار گیرند و آن ها را در یک جو معتمد و دوستانه قرار میدهد تا مخالفت های مشرع را مورد بحث قرار دهند که مفهوم باز شود ( ولکات[۷۸] و هاکس[۷۹]، ۱۹۹۹).
تعارضات مخرب آنهایی هستند که ( خود ) شخص ماقبل را بیشتر از مشکل مربوطه درگیر میکند این تعارضات ، شرمندگی ، تحقیر یا تنبیه شخص مخاطب را بحثهای حساس در روحی از تنفر، تلخی و اهانت، باعث می شود این تعارضات به منظور تحت تاثیر قرا ردادن همسر، تکیه بر انتقادگیری ، همچنین ایده های منفی نسبت به طرف مقابل دارد این تعارضات یا عدم ارتباط واقعی ، شک و تردیدم شخص می گرددو گاهی بر پایه استراتژیهای فردی در زمینه تهدید میبادش تعارضات مخرب، رنجش، خصومت نسبت به شخص مخاطب، کاهش اعتماد ، اطمینان دوستی و صمیمیت را باعث می شود که همکاری زوجین را کاهش میدهد( ولکات[۸۰] و هاکس[۸۱]، ۱۹۹۹).
منابع تعارضات را به صورت دیگری نیز می توان طبقه بندی کرد :
بافت اجتماعی : نفسها و روابط متغیر برای زوجین ارموزی چالش انگیز است تغییرات اجتماعی مثل دو شغلی شدن، تقسیم مسئولیتهای والدینی، عوامل استرس رأی اقتصاد ، بی ثباتی اجتماعی، منابع بالقوه تعارض هستند ( یانگ[۸۲]، ۱۹۹۸).
تئوری رشدی: مطابق با این تئوری نتیجه تجارب زوجین در زمینه استرس در مراحل پیشبینی شده و مراحل پیشبینی نشده رشدی میباشد این در مراحل انتقالی در چرخۀ زندگی خانوادگی است که به احتمال بیشتری تعارض ایجاد میکند ( یانگ، ۱۹۹۸).
تقسیم بندی دیگری از تعارض شامل تعارضات کلامی و غیر کلامی میباشد.
تعارض و خشم در رابطه نزدیک با هم هستند بسیار ی از ما از خشم می ترسیم چون در خشم کنترل ما از دست می رود ولی خشم یک علامت است میتواند یک پیام باشد که ما آسیب دیده ایم یا حقوق ما مورد تعدی قرار گرفته است یا نیازها و خواسته های ما برآورده نشده است زوجین میتوانند به طرز سازنده ای درروابطشان با خشم روبرو شوند خیلی وقتها خشم به عنوان دفاعی بر علیه آسیب استفاده می شود و بعضی مواقع برای برانگیختن طرف مقابل به حل تفاوتها استفاده می شود ( نیکولز،[۸۳]۲۰۰۰).
یک شیوه تعارض معمول، انزوا است که بعضی وقتها بر روابط تاثیر می گذراد و روحیه هر دو همسران تضعیف شده از هم دور میشوند هسمران یا والدین منزوی، انکار و احساسات خود را سرکوب میکنند آن ها ار از تحقیر و حق ندانستن احساساتشان ترس دارند آن ها ممکن است از ابزار تعارض بخاطر آزاری که به همسرشان وارد می شود خودداری مکنند ( نیکولز، ۲۰۰۰).
مقدار زیادی از تعارضات در ازدواج در زمینه کنترل قدرت تساوی میباشد زوجین قوانین و مقررات را ایجاد کرده و نقشهایی را طرح میکنند که قدرت در دست چه کسی باشد.( یانگ، ۱۹۹۸).
مباحث کنترل حول منابعی مثل پول، کودکان و … می چرخد و این باعث می شود زوجین درگیر تعارض شوند و برای تفاوتهای موجد در این زمینه به مذاکره بنشینند اگر یک همسر در اغلب مواقع پیروز باشد دیگری ممکن است احساسبی ارزشی، ناکامی و عصبانیت کند سرزنش نیز نسبت دادن علت مشکل به طرف مقابل است اغلب یک همسر طرف مقابل خود را به منظور محافظت از عزت نفس خود سرزنش میکند سرزنش باعث می شود ما موقتاً احساس بهترین داشته باشیم ( یانگ، ۱۹۹۸).