کمال اخلاقی[۶۰]
انسان دارای دو دسته از صفات و اخلاقیات است. یک دسته که میتوان آنها را «غرایز حیاتی» نام نهاد که برای ادامه حیات ضرورت دارند و در تمام افراد دیده میشوند. افراط و تفریط در این قسمت سبب بروز ناکارآمدی در انسان میگردد. مثلاً علاقه به خود، علاقه به فرزند، حس انتقام، حس ترس، غریزه شهوت و غضب نمونه هایی از همان صفات حیاتی است که برای حیات انسان لازم است، اما به شرط اینکه در حد اعتدال باشد. و اگر انسان به خودش علاقه نداشته باشد از خطرات بیم نخواهد داشت و بی پروا خود را در معرض انواع خطرها قرار می دهد و جان خود را دستخوش فنا و نابودی میکند و از طرفی اگر علاقه او به خود در جهت افراط و اقع شود و همه چیز را برای خود نخواهد مسلم است که این هم مایه بدبختی و هلاکت او است، افراد متهور و نترس غالباً عمر خود را به پایان نمیرسانند و افراد ترسو هم از عمر خود بهرهمند نمیشوند و از فعالیتهای مثبت اجتماعی محرومند. اشخاص غضبناک انسانهای غیر قابل اعتماد و معمولاً بیارزش از آب در میآیند و در مقابل افراد خونسرد هم ناقصند زیرا در صحنه مبارزات اجتماعی قادر به دفاع از حقوق مسلم خود نیستند (خسروی و علیزادهصحرایی، ۱۳۸۸).
( اینجا فقط تکه ای از متن فایل پایان نامه درج شده است. برای خرید متن کامل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. )
بنابراین هر یک از این غرائز حدی است که اگر از آن حد و اندازه تجاوز کنند موجب زیان انسان می گردد و فقط در صورت اعتدال صفات مزبور بشر می تواند از آنها بهرهمند شود و از این نظر «کامل» میگردد.
دسته دوم صفاتی هستند که میتوان آنها را روحیات عالی انسان نامید. این دسته از صفات حد و اندازه معینی ندارند و هر قدر زیادتر باشد، باعث کمال بیشتر انسان خواهند بود. صفات عدالت، حق دوستی، حقطلبی، وظیفهشناسی را می توان در این دسته نام برد. هر فردی که از این صفات سهم بیشتری دارد کاملتر است.
این طور نتیجه میگیریم که ایجاد تکامل اخلاقی در انسان به تعدیل تعدیل غرائز حیاتی و پرورش روحیات عالی انسانی مربوط است. دین صحیح ضامن تکامل اخلاقی انسان است، زیرا روشن است که اولین شرط تعدیل غرائز از قبیل خودخواهی و شهوت و خشم احساس یک مسئولیت درونی و باطنی است که در همه جا حالات و افکار و رفتار انسان را کنترل کند، سرچشمه این احساس مسئولیت فقط ایمان است
کمال عملی[۶۱]
کمال عملی انسان ناشی از کمال اخلاقی او است، زیرا عمل همان انعکاس و پرتو اخلاق است و به عبارت دقیقتر همه کارهای انسان یک ریشه اخلاقی دارد و از همین جهت ما روحیات و صفات افراد را در طرز عمل آنها جستجو میکنیم. البته ممکن است انسان به طور تصنع عملی را بر خلاف روحیات خود انجام دهد، اما بدیهی است که این عمل جنبه استثنایی دارد و دوام پذیر نیست، بنابراین برای اینکه اعمال و رفتار بشر خوب و کامل باشد باید قبل از هر چیز غرائز حیاتی تعدیل گردد و روحیات و صفات عالیه در حال پرورش و نمو باشد و روی هم رفته مطالبی را که در کمال اخلاقی گفتیم به این مبحث مربوط میگردد و به این ترتیب ثابت میشود که کمال عملی انسان نیز در سایه ایمان به خدا انجامپذیر است و بس (حسینی، ۱۳۸۹).
تلاش سالم یا کمالگرایی بهنجار[۶۲]
انتخاب اهداف سالم و داشتن تلاش و پشتکار با فرایند خودتخریبگر کمالگرایی کاملاً تفاوت دارد. تلاش سالم (سازنده)، منجر به انتخاب اهداف بر پایه خواستههای شخصی و آرزوها و نه براساس پاسخگویی به انتظارات خارجی میگردد. به عبارت دیگر اهداف آنها، واقعی، خودجوش(درونی) و ذاتاً قابل حصول است. افراد تلاشگر سالم، از انجام کار در دست اجراء بیشتر از تفکر در مورد نتیجه پایانی آن لذت میبرند. وقتی این افراد با تجاربی چون نارضایتی و شکست مواجه میشوند، واکنشهای آنها عموماً به موقعیّت ویژه موجود محدود میشود و این موضوع را به احساس ارزشمندی خویش تعمیم نمیدهند (هانگ[۶۳]، ۲۰۰۸؛ به نقل از شریفی، ۱۳۹۰).
ویژگیهای دانشآموزان کمالگرا
الف) آنها از اینکه مبادا مرتکب خطا شوند، نگرانند.
ب) برای خود پیشرفتهای بالاتری در نظر میگیرند به نحوی که هرگز از کار خود راضی نمیشوند.
ج) در مقابل کیفیت کار خود، اغلب مضطرب نگران یا ناکام هستند.
د) از شرکت در رقابتها حتی اگر از توانایی خود مطمئن باشند خودداری میکنند.
همچنین فابون در توصیف افراد خلاق خاطرنشان میسازد، افراد خلاق در رفتارهایشان بسیار جدی و کمالگرا هستند و تصور میکنند که دارای رسالت جهانی هستند. کمالگرایی آنها را به کنارهگیری سوق داده و باعث میشود که مدرسه و یا دانشگاه را رها کنند (حسینی، ۱۳۸۹).
نحوه غلبه بر تفکر کمالگرا
چهار ویژگی، اضطراب را بهوجود میآورد: کمالگرایی، نیاز شدید به تایید، نادیده گرفتن نشانههای فیزیکی و روانشناختی استرس و نیاز شدید به کنترل. فرد می تواند بهوسیله غلبه بر این ویژگیها اضطراب خود را کنترل کند(شریفی، ۱۳۹۰).
مردم وقتی که انتظارات غیرمعقولانه بالایی دارند و زمانی که بیشتر وقت خود را صرف غصه خوردن درباره عیوب کوچک و اشتباهات جزیی میکنند، مضطرب میشوند. در این صورت امکان آرامش داشتن و لذت بردن از زندگی مشکل خواهد بود. افراد میتوانند از طریق نکتههای زیر دورنمایی از کمالگرایی خود را مشاهده نمایند:
۱) اگر فرد خود ارزشمندی به دست آمده را به دلیل فضائل خود بداند و سهم اساسی در پیشرفتها را به دلیل عزت نفس خودتلقی کند، این باعث می شود که به سوی هدف های واقعی پیش رود.
۲) شناختن و غلبه کردن بر سبک های تفکر کمالگرا .
الف) فرد کمالگرا تلاش کند جملات زیر را با خود زمزمه نکند؛
– من باید اشتباه نکنم .
– من باید بتوانم کارها را درست انجام دهم.
– من مطلقا نمی توانم آن را انجام دهم
– حدی وجود ندارد حتی در تلاش کردن
ب) در عوض جملات زیر را تکرار کند؛
– من می توانم این کار را بهتر انجام دهم.
– من از اشتباهاتم درس می گیرم.
-لازم است این بدبختی را در قدم های کوچک از بین ببرم.
۳) نباید اشتباه کوچک را بزرگ کند؛ چرا باید فشارهای روانی غیرضروری را تحمل کند
۴) روی جنبههای مثبت تمرکز کند؛ وقتی دچار اضطراب های غیر ضروری می شود یک روش مناسب برای اینکه توجه خود را از افکار منفی تغییر دهد، تمرکز روی جنبه های مثبت است .
۵) کار کردن روی هدفهای واقعی؛ هدفها باید به اندازه کافی بالا، جالب و چالشانگیز باشند، اما نه آن قدر بالا که نتواند به آنها برسد. فرد میتواند هدفها را اصلاح کند.
۶) بعضی اوقات شوخی کند؛ اگر در بعضی چیزها باید کمالگرا باشد، حداقل در همه موارد کمالگرا نباشد.
۷) یک رویکرد تسلط مدار در زندگی اتخاذ کند؛ این روش می تواند در فرایند مواجه شدن بدون نگرانی با چالشها و پیامدهای آن مناسب باشد (اولسن[۶۴] و پاوول[۶۵]، ۲۰۰۷).
سیکل معیوب در روند کمالگرایی
نگرش کمالگرایانه، یک دور معیوب را بهوجود میآورد. افراد کمالگرا، نخست مجموعهای از اهداف غیر قابل دسترس را ردیف میکنند. در گام بعدی در رسیدن به این اهداف شکست میخورند، زیرا دسترسی به آن اهداف غیر ممکن میباشد. در گام بعدی، زیر فشار میل به کمال و ناکامی مزمن غیر قابل اجتناب ناشی از آن، خلاقیت و کارآمدی آنها کاهش مییابد. و بالاخره این روند، افراد کمالگرا را به انتقاد و سرزنش از خود هدایت میکند، که نتیجه این روند نیز عزت نفس پایین میباشد. این مسائل احتمالاً اضطراب و افسردگی نیز به همراه خواهد داشت. در این موقعیت افراد کمالگرا بهطور کامل در این لحظه، تنها، اگر سختتر کار کنم، موفق خواهم شد. چنین افکاری، مجدداً منجر به یک دور کامل معیوب میگردد. چنین دور معیوبی با نگاهی به نحوه روابط بین فردی افراد کمالگرا، میتواند بهتر، قابل تشریح باشد. افراد کمالگرا معمولاً عدم پذیرش و طرد شدن از سوی دیگران را پیش بینی و از آن میترسند. با این ترس، آنها در مقابل انتقاد دیگران حالت دفاعی به خود میگیرند و از این طریق دیگران را ناکام و از خود دور میسازند. کمالگراها بدون اینکه متوجه این موضوع باشند، همچنین معیارهای به شدت غیر واقعگرایانه خود را از دیگران نیز انتظار داشته و در نتیجه نسبت به دیگران متوقع و منتقد میگردند. در نهایت، ممکن است، افراد کمالگرا، به دیگران اجازه ندهند که شاهد اشتباهاتشان باشند. آنها این نکته را در نظر نمیگیرند که خود افشایی این فرصت را به آنها میدهد که دیگران به چشم یک انسان به آن نگاه کرده و دوستشان بدارند. بهدلیل وجود این دور (سیکل) معیوب، افراد کمالگرا، غالباً در داشتن روابط نزدیک با افراد دچار مشکل هستند و به همین خاطر رضایت کمتری از روابط بین فردی خود دارند (خسروی، ۱۳۸۸).
تلاش سالم
انتخاب اهداف سالم و داشتن تلاش و پشتکار با فرایند خود تخریبگر کمالگرایی کاملاً تفاوت دارد. تلاش سالم (سازنده)، منجر به انتخاب اهداف، برپایه خواستههای شخصی و آرزوها و نه براساس پاسخگویی به انتظارات خارجی، میگردد. اهداف این افراد، همیشه تنها یک قدم از آنچه همزمان به پایان بردهاند، فراتر است. به عبارتی اهداف آنها، واقعی، خود جوش (درونی) و ذاتاً قابل حصول است. افراد کوشای سالم از انجام کار در دست اجرا بیشتر از تفکر در مورد نتیجه پایانی آن لذت میبرند. وقتی این افراد یا تجاربی چون نارضایتی یا شکست مواجه میشوند، واکنشهای آنها عموماً به موقعیت ویژه موجود محدود میشود و این موضوع را به احساس ارزشمندی خویش تعمیم نمیدهند (کاوامورا[۶۶] و هانت[۶۷] و فورست[۶۸]، ۲۰۰۱).
گامهای تغییر نگرشهای کمالگرایانه
اولین گام در تغییر نگرشهای کمالگرایانه به تلاشهای سالم، داشتن عدم رضایت از کمالگرایی، بینقص بودن یک خطای غیر قابل حصول است. گام بعدی چالش با افکار و رفتارهای خود تخریب گرانهای است که بینقص گرایی را تغذیه میکنند(حسینی، ۱۳۸۹). احتمالاً برخی از دستورالعملهای زیر میتوانند کمک کننده باشند:
-اهداف واقعی و قابل دسترسی را برپایه خواستههای شخصی، نیازها و عملکردهای قبلی فرد هماهنگ شود. این امر فرد را قادر خواهد ساخت، تا به خواستههای خود برسد و نیز احساس ارزشمندیاش را افزایش خواهد داد.
– اهداف بعدی را به ترتیب ارزش آنها مرتب نماید. به محض آنکه به یک هدف رسید، هدف بعدی را یک سطح فراتر از سطح قبلی عملکردش تعیین نماید.
– با معیارهای خودش برای رسیدن به موفقیت تلاش نماید. هر گونه فعالیت و هدفی را که انتخاب میکند، با ۱۰۰ % ، ۹۰ %، ۸۰ % یا حتی ۶۰ % موفقیت بپذیرد. این امر به فرد کمک خواهد کرد، تشخیص دهد که کامل نبودنش به معنی پایان دنیا نیست.
– طی مراحل انجام کار در فعالیت، تنها بر روی نتیجه پایانی تمرکز نکند. موفقیت خود را تنها بر اساس اینکه چه چیزی را به پایان رسانیدهاست، ارزیابی ننماید.
– احساس اضطراب و افسردگی را همچون فرصتی جهت ارزیابی خویش مغتنم شمارد و با خود این پرسش را مطرح سازد که آیا من انتظارات غیر ممکن را در چنین موقعیتی برای خود فراهم کردهام؟