در محیط متغیر امروز، برای حضور ورشد در بازار رقابتی باید نسبت به رقیب مزیت رقابتی داشت. محصولات برجسته، فناوری پیشرفته ومانندآن، اگر در خلق مزیت رقابتی مؤثر نباشند،هیچ اثری در موفقیت شرکت نخواهند داشت و راهبرد، رویکردی است که به دنبال خلق مزیت رقابتی است. رقابت پذیری یکی از مفاهیم مهم و کلیدی میباشد که در دو دهه اخیر توجه بسیاری از محققان و پژوهشگران مدیریت، اقتصاد و تجارت بین الملل را به خود جلب نموده است و برای آن تعاریف بسیاری از دیدگاه های گوناگون ارائه شده است.یکی از الگوهای مورداستفاده برای تجزیه و تحلیل محیط رقابتی در یک صنعت با هدف تدوین استراتژی لازم، مدل پنج نیروی پورتر است. اساس این استراتژی بر رقابت مبتنی است. تلاش برای کسب سهم بیشتر در بازار رقابت، تنها در حرکتهای رقبا متجلی نمی شود بلکه رقابت در یک صنعت، ریشه در اصول اقتصادی و نیروهایی رقابتی دارد که فراتر از رقبا هستند.مشتریان، عرضه کنندگان مواد اولیه، نورسیدگان بالقوه و کالاهای جانشین، همگی عوامل رقابتی هستندکه ممکن است برحسب نوع رشته صنعتی، کموبیش برجسته و فعال باشند.
امروزه رقابت به یکی از مباحث مهم در حوزه فروش و بازاریابی تبدیل شده و در دستور کار اصلی شرکت ها قرار گرفته است. در یک رقابت سالم، بهبود مستمر فرایندها وروشها، هزینه ها را کاهش داده و کیفیت محصولات و خدمات را دائما افزایش میدهد. سازمان های غیر رقابتی در چنین شرایطی ناگریز از ایجاد تحول در ساختار خود یا خارج شدن از صحنه کسب وکار هستند. بنابرین تحلیل رقابتی نه تنها در تدوین راهبرد کسب وکار بلکه در زمینه تامین مالی شرکت ها، بازاریابی، تحلیل امنیت وبسیاری حوزه های تجاری دیگر نیز مؤثر است. چنین تحلیلی، چارچوبی جامع از تکنیک های تحلیلی ارائه داده و به شرکت این توان را میدهد که صنعت حوزه فعالیت خود را به طور کلی مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد وسیر پیشرفت ان را در آینده پیشبینی نماید، رقبا را بشناسد وموقعیت خود را بهتر درک کند.
بسیاری از محققان جهت توجیه و تفسیر رقابتپذیری و عوامل مؤثر بر آن، نظریه و مدلهایی را عرضه داشته اند و عوامل مؤثر بر رقابتپذیری را دسته بندی کرده و در قالب مدلهایی ارائه کردهاند. این نظریه ها و مدلها نیز از تنوع نسبتا زیادی برخوردارند.
در کتاب رقابت برای آینده ،گری هامل و سی. کی. پراهالد [۱]، (۱۹۹۴ ) رویکردی نوین را در قبال استراتژی مطرح مینمایند. آن ها مفهوم صلاحیتهای محوری سازمانی را معرفی نموده و پیشنهاد مینمایند که سازمانها این روش را امتحان کنند تا بتوانند بهتر از دیگران عمل نمایند. آن ها با ذکر تجارب گذشته، خطر از دست دادن مزیت رقابتی را خاطر نشان میسازند و بر اهمیت رها کردن تصورات سازمانی و تدوین یک نگرش پویا درباره آینده تأکید میکنند.[۵]
آن ها «توانمندیها (صلاحیتهای) محوری» را به عنوان یادگیری جمعی در سازمان و به ویژه هماهنگی مهارتهای تولیدی متنوع و ادغام جریانهای مختلف تکنولوژیکی تعریف میکنند.
هامل و پراهالد از سازمانها میخواهند تا به توانمندیهای محوری خود بنگرند و تحلیل کنند که از چه طریق میتوانند بهتر عمل کنند و در محیط رقابتی بر رقبا فائق آیند. آن ها با ارزیابی سازمان به عنوان سیستمی از فعالیتها و مجتمعهای ساختمانی، این پرسشها را مطرح میکنند:
• انجام فعالیت Xتا چه حد باعث پیشرفت محصول نهایی برای مشتری میشود؟
• آیا فعالیت Xامکان دستیابی به طیفی از کاربردها و بازارها را فراهم میآورد؟
• اگر ما قدرت فعالیت Xرا از دست بدهیم، چه بر سر قدرت رقابتیمان خواهد آمد؟
• چه قدر برای دیگران مشکل است تا از فعالیت Xتقلید و با ما رقابت کنند؟
به منظور درک قدرت بالقوهای که تواناییهای محوری میآفرینند، افراد سازمان باید بازارهای جدیدی را ذهن خود مجسم کنند و این توانایی را داشته باشند که با پیشبرد رقابت، به این بازارها دست یابند. یکی از کلیدهای توانمندیهای محوری و رقابت اثربخش، فرآیندی است که از طریق آن، سازمان به تصورات خود جامه عمل میپوشاند.]۵[
در ابتدای دهه ۱۹۸۰، مباحث هامل، تحت عنوان توسعه سازمانی، دیگر مبتنی بر عوامل استراتژیک نبود بلکه مبتنی بر بالندگی بود. شرکتها به دنبال این بودند که از طریق کاهش و تعدیل نیروها، مهندسی مجدد[۲] ومدیریت کیفیت جامع[۳]، به شرایط بهتر دست یابند و هدف آن ها نیز این بود که به بهترین روشها دست پیدا کنند تا دیگران از آن ها تقلید نمایند. نتیجه همه این پیشرفتهای بالنده، کاهش هزینه ها به نقطهای بود که دیگر جایی برای سود بردن باقی نمیگذاشت.
به گفته آن ها عوامل مختلفی وجود دارند که ماهیت رقابت را تغییر میدهند. این عوامل عبارتند از:
حذف نظارت دولت و خصوصیسازی -۱
۲-تقسیم شدن، تجزیه شدن و افزایش تعداد تازهواردها به صنایع
تغییر انتطارات مشتریان بر اساس قیمت، کیفیت و خدمات -۳
توسعه مستمر تکنولوژیکی به ویژه از طریق اینترنت -۴
۵-تغییر مرزهای کنترل و اقتدار به این دلیل که نیروی کار پراکندهتر شده، از قدرت بیشتری برخوردار گردیده و دیگر لایهلایه نیست.
۶-تغییر در وفاداری، به این دلیل که؛ مردم به، با ارزشترین و در عین حال مصرفیترین دارایی تبدیل شدهاند.
۷- کاهش ارزش تجربه، بدان دلیل که تغییرات زیربنای آینده هستند[۵]
اما در این میان مدل پنج نیروی مایکل پورتر از اهمیت و جایگاه ویژهای برخوردار است. رقابت موجود در بازار های امروز با گستردگی وتنوع بالاتری در مقایسه با گذشته روبروست. بسیاری از شرکت ها در این محیط در تلاشند تا با تدوین استراتژیهای رقابتی مناسب به کسب مزیت رقابتی نایل گردیده وبا افزایش میزان رقابت پذیری محصولات خود، موجبات رشد وپیشرفت شرکت را فراهم سازند. پورتر راهبرد، تجارت و اقتصاد را به هم پیوند داد. مدل پنج نیروی رقابتی پورتر شهرت جهانی دارد.
۱-۲-تعریف مسئله:
امروزه صنایع غذایی، یکی از مهم ترین وگسترده ترین صنایع فعال در عرصه اقتصاد جهانی میباشد. رشد روز افزون جمعیت، متنوع شدن سلایق مصرف کنندگان، افزایش اهمیت سلامت محصولات غذایی، تغذیه سالم به عنوان عامل پیش گیری از بروز بسیاری از امراض، برجسته تر شدن نقش مواد غذایی در زندگی بشر امروز میباشد.
شیر وفرآورده های آن، به عنوان یکی از مهم ترین مواد غذایی به شمار میآید. محصولات لبنی تامین کننده بخش قابل ملاحظه ای از انرژی مورد نیاز روزانه انسان بوده ومصرف این محصولات میتواند ضامن سلامت جسمی وطول عمر آدمی باشد. با توجه به نقش این محصولات در زندگی انسان، هر فعالیتی که به نحوی بر فرایند تولید وتامین آن ها مؤثر باشد، حائز اهمیت است وباید به شکل مناسبی مورد تحلیل قرار گیرد.