در گروه شاهد – یعنی کودکان سالم و بزرگسالان فعلی – تعداد اندکی دچار آسیب های مختلف اجتماعی و اعتیاد شده بودند.اما بیشتر آن ها از نظرروانی دچارآسیبی نشده بودند و از نظر اجتماعی نیز دارای موقعیت متوسطی بودند.اکثراً زندگی خانوادگی تشکیل داده بودند و دارای شغلی معمولی بودند و زندگی را مانند مردم عادی سپری میکردند . در گروه هدف – یعنی کودکان پرورش یافته در شرایط آسیب زا – حدود ۳۰% آن ها مبتلا به آسیب های گوناگون اجتماعی و از جمله اعتیاد شده بودند و تعداد این مبتلایان بیشتر از آسیب دیدگان گروه شاهد بود . اما ۷۰% دیگر دچار هیچ گونه آسیبی نشده بودند . جالب توجه تر اینکه نه تنها از نظر روانی آسیب ندیده بلکه از نظر وضعیت اجتماعی به موقعیتی به مراتب بالاتر و بهتر از افراد سالم گروه شاهد دست یافته بودند . پژوهش های دیگری در مناطق مختلف جهان به همین شیوه انجام شد و همگی آنان کمابیش این یافته ها را تأیید کردند بر این اساس این دسته از پژوهشگران به این باور رسیدند که پرورش در شرایط و موقعیت های آسیب زا ، لزوماًً به آسیب دیدگی نمی انجامد بلکه حتی ممکن است نتیجه ای کاملاً بر عکس به بار آورد . از سوی دیگر این که ما از ابتدا به بعضی از کودکان بخاطر موقعیت آسیب زای رشدشان برچسب بزنیم و بگوییم که « این دانش آموز ، یتیم است » یا « این دانش آموز ، معتاد است » و … این برچسب ها،آسیب زایی بیشتری را در بر دارند.از نظر این پژوهشگران ، شاید دانش آموزان حتی وقتی در موقعیت های آسیب زا پرورش مییابند،آسیب نبینند اما با برچسب های آسیب نگرانه ای که ما به آن ها به خاطر موقعیت های شان – می زنیم احتمال آسیب دیدگی شان بیشتر خواهد شد . این گونه بود که پژوهشگران دریافتند بسیاری از کودکان و نوجوانانی که در موقعیت های پرخطر پرورش یافته اند و نه تنها آسیب ندیده اند بلکه به رشدی بیش از پیش دست یافته اند.حتماً دارای ویژگی هایی هستند که آن ها را از آسیب ایمن کردهاست . آن ها نام این فرایند را « تاب آوری » نامیدند.تاب آوری همان گونه که گفته شد ریشه در چگونگی از خطر جستن کودکان و بزرگسالان به هنگام رویا رویی با رویدادهای ناگوار در زندگی شان دارد .بر اساس این دیدگاه انسان ها میتوانند از سرتجربه های ناگوار زندگی به سلامت بگذرند و در فرایند این چنین گذری نیرومند تر شوند . پژوهش های تاب آوری نشان میدهند که خانواده ها و مدرسه ها میتوانند به محیطی آفرینش گر برای تاب آفرینی در کودک امروز و بزرگسال فردا تبدیل شوند(خاندل،۱۳۸۷).
همان گونه که گفته شدتحقیق های پیشین توجه اصلی خودرا معطوف به عوامل خطرکرده بودند ونگاهی آسیب نگر به پرورش کودکان داشتند اما پژوهشگران تاب آوری به الگوی سلامت نگر معتقدند . بر این اساس آموزشگران ( یعنی خانواده ها و کارکنان مدارس ) باید به کشف توانمندی های دانش آموز بپردازند و نه برچسب زنی برای ناتوانی های شان . آن ها باور دارند که چنانچه محیط کودک و نوجوان(یعنی خانواده و مدرسه ) به اندازه ی کافی حمایت گرانه و تاب آفرین باشد از دل رویدادهای ناگوار توانمندی و تاب آوری بیرون میآید .اینکه گفته می شود که انسان ، اشرف مخلوقات است . به این دلیل است که هر انسانی خواه کودک و خواه بزرگسال – دارای ظرفیتی برای تاب آوری است و باید این ظرفیت را شناخت. یعنی همان گونه که برای شناخت کمبودها و نقص ها در کودک و نوجوان وقت صرف میکنیم به همان اندازه نیز باید برای کشف ویژگی های تاب آورانه و توانمندی آن ها وقت گذاشته شود.فرایند تاب آوری در حقیقت فرایند زندگی است.فرایندی که هر کسی در آن باید بر تنش ها و رویدادهای ناگوار غلبه کند (خاندل،۱۳۸۷).
بخش عمده پژوهش های مرتبط با تاب آوری ومطالعات بین فرهنگی آن ، درباره کودکان متولد شده و پرورش یافته درشرایط پرخطر بوده است . شرایطی مانند خانواده هایی که والدین آنان دچار اختلالات روانی یا الکلیسم بوده اند،والدین سوء استفاده کننده از کودکان و یا مجرم ، یا شرایطی نظیر جوامعی که با فقریا جنگ دست و پنجه نرم کردهاند .یافته های به دست آمده از این مطالعات نشان میدهد که حداقل ۵۰% و غالباً ۷۰% نوجوانان پرورش یافته درچنین شرایطی ، علیرغم قرارگرفتن درمعرض فشارهای شدید، توانش اجتماعی خود را بهبود داده برمشکلات غلبه کرده و نهایتاًً به زندگی موفقی دست یافته اند.افزون براین ، چنین پژوهش هایی نه تنها ویژگی های نوجوانان «تاب آور» را شناسایی کردهاند، بلکه ویژگی های محیطی(مانند خانواده ها ، مدارس واجتماعات ) که پیدایش تاب آوری را تسهیل میکنند نیز مشخص کردهاند(خاندل،۱۳۸۷).
پیشینه پژوهش:
تحقیقات انجام شده درخارج از کشور:
توماس بین عوامل روانی وپرونده های بهداشتی ۱۳۳۷دانشجوی فارغ التحصیل رشته پزشکی طی سال های (۱۹۶۴-۱۹۴۸) همبستگی آماری به دست آورد.او یکی ازعوامل مهم بیش آگاهی سرطان، بیماری های روانی و خودکشی،فقدان نزدیکی و صمیمیت با والدین و برداشت منفی دانش جویان دررابطه با خانواده های خودبوده است.
درگزارش ماسن(۱۹۸۶)،تحقیقات باثبات قابل ملاحظه ای نشان می دهند که شیوه های انظباطی به کاررفته درباره ی بزهکاران اندازه محدود وهمراه باتنبیه بدنی به جای توضیح دادن برای آن ها بوده است.روابط آن ها بایکدیگربیشترمبتنی برخصومت،فقدان روح هم بستگی،طرد،بی تفاوت،نفاق ویابی احساسی بوده و والدین برای نوجوان خود کمترین آمال وآرزو را داشته ونسبت به وی متخاصم ونسیت به مدرسه بی تفاوت و خود دارای مشکلات متعددشخصیتی بودند. گرینبرگ(۱۹۸۷)، تحقیقی را تحت عنوان سنجش رابطه میان فاکنورهای محیط زندگی،روابط باهم سالان وتأمین نیازها باسلامت ورفاه فردی و دوری از رفتار پر خطر بهداشتی مثل مصرف سیگار،الکل و ماری جواناانجام داد.نتایج به دست آمده حاکی از آن است که مهم ترین عامل درگرایش جوانان به رفتارهای پرخطروتهدیدسلامت فردی،عدم وابستگی به محیط خانواده گزارش شده است.
برکایست(۱۹۹۱)،تحقیقی تحت عنوان انگیزه مصرف سیگارانجام داده است .براین اساس داده های این تحقیق، کودکان ونوجوانان بیشتربه خاطر فرار از فشارهای ناشی ازخانواده روبه سیگارمی آورند.
اگلند و همکاران، (۱۹۹۳)، برنامه آموزشی پیش گیرانه درخصوص افزایش تاب آوری والدین درمعرض خطربالا اجرا کردند. نتایج نشان داد هرچه ارتباط والد-کودک بهتر می شد کودکان تاب آورتر میشوند.