بنابراین «اخلاق» جمع «خلق» به معنای یک صفت نفسانی است که در نفس رسوخ داشته و همین هیأت راسخه سبب می شود که افعالی متناسب با آن صفات، بدون احتیاج به تفکر و سنجش از انسان، صادر گردد. برای مثال «خلق سخاوت» یک صفت نفسانی است و کسانی که این خلق را دارند، در موقع بذل و بخشش دچار تردیدنمی شوند و از خود نمی پرسند که آیا ببخشند یا نه؟ برخی دیگر اخلاق را اینگونه تعریف می کنند «اخلاق عبارت است از مجموع آداب و رسوم افراد اجتماعات بشری و قواعد وقوانینی که براحساسات و افعال این افراد و اجتماعات حکمفرماست» (نوغانی و سرداری،۱۳۸۸)
(( اینجا فقط تکه ای از متن درج شده است. برای خرید متن کامل فایل پایان نامه با فرمت ورد می توانید به سایت feko.ir مراجعه نمایید و کلمه کلیدی مورد نظرتان را جستجو نمایید. ))
بر این اساس، پرواضح است که «اخلاق» نوعی قراردارد یا یکسویی مقررات خشک و تشریفاتی نبوده، بلکه رفتارهایی مبتنی بر عقیده است. در تمامی رفتارها، تلاشها و حرکت ها می توان نشانی از «اخلاق» را جست.
اخلاق هر فردی تا حدود زیادی بر بنیادهای عقیدتی و بینش و نگرش او استوار است در عمده تعاریفی که از اخلاق شده است، دو مقوله درونی بودن و سروکار داشتن با ارزشها در اخلاق نهفته است. اخلاق بیشتر امری اجتماعی است تا فردی و در واقع بستر مناسب اجتماعی است که شرایط رشد و توسعه اخلاقی خاص یا به عبارتی وابسته و پای بندی به ارزش خاص را فراهم کند. وقتی صفت اسلامی را بر اخلاق می افزاییم، مرزی را برای آن تعیین کرده ایم که محتوای آن با مرزبندی دیگر که حاوی صفت های دیگر است می تواند متفاوت باشد.
دکتر مولانا نیز می گوید: «آنچه مربوط به حدود و ثغور ارتباطات و اخلاقیات است در مرحله این نکته است که حدود و ثغور بررسی و تحقیق امری به نام اخلاق از جامعه ای به جامعه دیگر فرق می کند. این امر حرکتی عقلانی تلقی می شود که به وسیله آن تعیین می کنیم یک فرد به عنوان عضوی از جامعه چه کاری را باید به عنوان کار «درست» به طور داوطلبانه انجام دهد.
اخلاق هم مثل همه معیارهای دیگری که در جامعه وجود دارد بر رفتار و آگاهی فرد اثر می گذارد و به درک اجتماعی او خدمت می کند. به این معنی اخلاق را می توان یک مفهوم اجتماعی دانست، انسان نمی تواند بدون اخلاق به صورت فردنمای در روابط اجتماعی جلوه کند.(حبیبی قاینی،۱۳۸۶)
فضیلت اخلاق یک فرایند دقیق و جامع است که فرد را برای درک بهتر ساختار خود و روح خود و اتصال روح خود به خدا قادر می سازد (عبدلله،۲۰۱۲)
اخلاق به وسیله افراد به وجود می آید اما حاصل فعالیت های اخلاقی این افراد در تأثیرات متقابل اجتماعی تغییر شکل می یابد..و یکی از ابزار های اساسی انسان برای شناخت جهان است (صادقی،۱۳۷۱،ص۷۹)
واژه (Ethics) در زبان انگلیسی به معنی اخلاق از واژه لاتینی اتیکا Ethica آن هم از واژه یونانی باستانی (اتیکیا) به معنی «فلسفه اخلاق» گرفته شده است و آن هم از صفت (اتوس) به معنی «عادت، رسم» است. یک شاخهی عمده از فلسفه همین پرداختن به بررسی ارزشها و عادات فردی و یا گروه است. این بررسی همچنین تحلیل و به کارگیری مفاهیمی از قبیل راست و درست وغلط و خطا، خیر و شر و مسئولیت را نیز در بر می گیرد.(حبیبی قاینی،۱۳۸۶،ص۷).
. به طور کلی واژهی اخلاق با استانداردهای مربوط به درست و غلط بودن رفتارهای سروکار دارند.
تعاریف مختلفی از اخلاق به عمل آمده است.« دایره بطور المعارف انگلیسی چمبرز»، اخلاق را «مجموعه ای از معنویات» و «قواعد رفتاری» تلقی می کند .
«وی. جورج[۱]» اخلاقیات را اینگونه تعریف می کند: «تلاش نظام یافته برای دریافت تجربه اخلاقی و معنوی جامعه و افراد، از طریق تعیین مقرراتی که باید برای رفتار انسانی، مورد استفاده قرار گیرد. دنبال کردن ارزشهای درست و صفات مشخصه ای که بهبودی در زندگی را موجب می گردند.
«سالمون» معتقد است که اخلاقیات موضوعی نگرشی است که مواردی همچون: گذاشتن هر فعالیت و هدف در جای خودش، دانستن اینکه چه کاری درست و چه کاری نادرست و دانستن اینکه چه خواسته ای درست و چه تمایلاتی اشتباه می باشد را شامل می شود.
«ولاسکوئز[۲]» اخلاقیات را اینگونه تعریف می کند: فعالیت بررسی استانداردهای معنوی و وجدانی یک فرد یا یک جامعه، و پرسش در خصوص اینکه این استانداردها (استانداردهای منطقی و یا غیرمنطقی) چطور در زندگی ما بکار برده می شوند.
براساس رویکرد مکتب الهام بخش اسلام، علم اخلاق، پاک ساختن نفس از صفات رذیله و آراستن آن به ملکات جمیله است که از آن به تهذیب اخلاق تعبیر می شود. امام صادق (ع) اخلاق را به دو دسته تقسیم می نمایند: اخلاق واخلاق ذاتی
امام (ع) معتقدند که اولی بر دومی برتری دارد؛ زیرا آن کسی که از روی طینت کاری را انجام دهد، توانی بر غیر آن کار ندارد و آنکس که اراده مند است، با سختی بر فرمانبرداری خدا شکیبایی کند و این شخص برتر است.
۲-۳- قدمت اخلاق
اولین قانون تدوین شده در زمینه اخلاق حرفه ای به سوگندنامه پزشکی بقراط در یونان باستان باز می گردد. که در آن وظایف و مسئولیت های اخلاقی پزشکان مشخص شده بود. تأمل در ادبیات مکتوب و آفرینش های هنری مشرق زمین نشان می دهد تمدن مشرق زمین به دلیل تقدم بر تمدن مغرب زمین؛ آکنده از اخلاقیات است.
ویلیام جیمز دورانت[۳] در کتاب «تاریخ تمدن» خود، تمدن ایرانی را با تمدن یونانی مقایسه می کند او تفاوت اصلی یک شهروند ایرانی را با شهروند یونانی که در جزیره کرت قدم می زند در اخلاق می بیند.
بیانیه های کوروش و داریوش پس از فتوحاتشان نشانگر این است که اخلاق حرفه ای در همهی شئونات (اخلاق جنگ، اخلاق رهبری، اخلاق روابط بین المللی، اخلاق کار و ..) برایشان مسأله بوده و سرودهای زرتشت نیز آکنده از اندرزهای اخلاقی در مناسبات کاری و رفتار ارتباطی است و ما به قدمت تمدن مشرق زمین اخلاق کار داشته ایم اما نه شکل جدید و اینها برای ما مبانی و میراث بزرگی است.
دکتر قراملکی در خصوص وضعیت اخلاق در جامعه کنونی ایران چنین می گوید: جامعه ما در برخی از رگه های اخلاقی وضعیت نامطلوبی دارد اما اینکه گفته شود جامعه ایران از نظر اخلاقی وضع ناگواری دارد. این باور؛ اخلاقی نیست.
او نیز سهم نظام آموزش را در نهادینه کردن اخلاق در جامعه با اهمیت می داند و می گوید: نظام آموزشی ما توجه به این نکرده که محیط آموزشی، معلم اخلاق است یعنی مدرسه ای که بی نظمی در آن مشاهده می شود و معلم هر چه بگوید بچه ها منظم باشید آیا بچه منظم می شود. ضمن اینکه او معتقد است حجم آموزش مستقیم اخلاق در جامعه ما پایین است اما مهمتر از آن آموزش غیرمستقیم نظام آموزش است.
۲-۴- علم اخلاق
علم اخلاق قرن ها قبل از میلاد مسیح در مشاغل و حرفه های گوناگون وارد شده است. مفهوم اخلاق حرفه ای از علم اخلاق اتخاذ شده است.
اخلاق جمع خلق است و خوی، خوی های نیکو و بد انسان را می گویند و علم اخلاق، علمی است که به بررسی بد و نیک خوی ها می پردازد. (عاملی، ۱۳۸۱: ۱۹).
علم اخلاق به منزلهی یک دانش دارای ارزش فراوانی است و در آثار عالمان غربی و اسلامی به آن توجه فراوانی شده است. علم اخلاق در واقع با یک سری از سؤالات گوناگون در مورد اینکه چه چیز خوب است، درست است، فضیلت است و حسن است و یا ارزش و اهمیت دارد، روبه رو است.
بسیاری ازفلاسفه غربی در تعریف علم اخلاق رفتارها و اعمال خلق ظاهری آدمی را ملاک قرار داده اند. از نظر این گروه موضوع علم اخلاق همان رفتارهای اختیاری انسانی است و علم اخلاق علم شناخت خوب و بد رفتارها و اعمال آدمی است؛ به عنوان مثال برخی در تعریف علم اخلاق گفته اند: علم اخلاق عبارت است از تحقیق در رفتار آدمی بدان گونه که باید باشد.
علمای اخلاق به طور معمول، علم به صفات پسندیده را علم اخلاق می دانند و در نتیجه مسائل علم اخلاق هم باید در همین زمینه باشد. پس در علم اخلاق انواع صفات انسانی مطرح شده و صفات خوب از صفات ناشایست تمیز داده می شود.
هر کس که به کسب و کار مشغول است. با سه هوزه اخلاق در ارتباط است: اخلاق فردی، اخلاق شقلی و اخلاق سازمانی. این حوزه های اخلاقی از زمینه های مشترکی برخوردارند.
۲-۵- فلسله اخلاق
فلسفه اخلاق را می توان دست کم به سه شاخه تقسیم کرد. نخست اخلاق عملی است. بررسی مسائل اخلاقی خاص؛ آیا سقط جنین هیچ گاه می تواند مقبول باشد؟ در جامعه ای که عدالت به طور کامل مراعات می شود چه ساختارهایی رامی توانیم بیابیم؟ دوم نظریه اخلاقی است؛ کوشش برای پدیدآوردن نظریه ای اخلاقی که برای پاسخ دادن به تمام مسائل اخلاقی خاصی که در اخلاق عملی مطرح می شوند روشی کلی به ما ارائه می دهد. سوم پرسش هایی درباره سرشت و شأن تفکر اخلاقی؛ آیا هیچ صدقی اخلاقی وجود دارد؟ آیا ممکن است نشان داده شود که یک نگرش اخلاقی از نگرش دیگر بهتر است؟ گاهی به فکر کردن درباره شأن تفکر اخلاقی، فرا اخلاق «فلسفه اخلاق» می گویند، برای آنکه آن را از اخلاق عملی و نظرات اخلاقی متمایز سازند.
البته این سه حوزه کاملاً از هم جدا نیستند؛ اندیشه های فرد در یک حوزه نمی تواند از آرائش در دو حوزه دیگر جدا باشد.مسائل اخلاقی اساسی هستند، نتایجی که در مورد سرنوشت و شأن تفکر اخلاقی حاصل می شوند، ناگزیر بر نظرهای ما درباره اینکه چگونه می توانیم حل صحیح برخی از مسائل اخلاقی را پیدا کنیم یا حتی اصلاً چیزی به عنوان پاسخ صحیح هست یا نه، اثر خواهد گذاشت. (مک ناتان،ترجمه میانداری،۱۳۸۳،ص۲۴-۲۳)
۲-۶- چرا اخلاق؟
در سدهی گذشته استدلال «یا سود یا مسئولیت اجتماعی» رواج زیادی داشت و برخی از سازمان ها با تأکید بر سود، مسئولیت اجتماعی را فرد نهادند و برخی دیگر در راستای ایفای مسئولیت اجتماعی به سودآوری خود نپرداختند. کالنیز این استدلال را یکی از عوامل ورشکستگی سازمان می داند. اشکال استدلال این است که بین سود و مسئولیت اجتماعی تعارض پنداشته شده است در حالی که سازمان ها می توانند بر سود توأم با مسئولیت اجتماعی تأکید کننده کالینز چنین استدلالی را طناب پوسیده «یا» می خواند. طناب پوسیده «یا»از مواضع القاء کننده بودن مسئله است که فرایند حل مسئله را از اثربخش دور می سازد.
سازمان های کسب و کار در دههی اخیر به نقش راهبردی اخلاق در موقعیت سازمانی پی برده اند. مقایسه تراز سود و زیان شرکت های کسب و کار نشان داد که اخلاق که نقش مهمی در سودآوری سازمان ها دارد. مشتریان شما حتی اگر اخلاقی نباشند، سازمان های اخلاقی را برای معامله بر می گزینند حمایت های مردمی همیشه از آن سازمان های اخلاقی است.
اخلاق فرار از برتری رقابتی، موجب ایجاد برتری راهبردی (مزیت استراتژیک) می شود.
گرایش به اخلاق حرفه ای در چنین فضایی می تواند به ابزار انگاری در اخلاق منجر شود. یعنی تأکید بر سودآور بودن ممکن است، سبب ترویج اخلاق، به شرط سود و اخلاق برای افزایش سود گردد و این گرایش به تدریج اخلاق را نهی می سازد و به غیراخلاقی بودن منجر می شود. راه برون شد از ابزارانگاری در اخلاق تمایز هدف از فایده است.
سودآوری در کسب وکار، بدون تردید، فایده اخلاقی بودن است. مسئولیت پذیری اخلاقی، سازمان را برای مشتریان، کارکنان، تأمین کنندگان و همهی ذی نفعان پیش بینی پذیر می کند. و پیش بینی پذیری اخلاقی نیز سبب اعتماد اصیل، ژرف و فراگیر و پایدار محیط به سازمان می شود و در نتیجه تسهیل و تصحیح ارتباط محیط با سازمان، موفقیت در کسب و کار حاصل می گردد، اما همه این برکات، فایدهی اخلاق اند و نباید در خطای هدف پنداری فایده گرفتار شد و سودآوری را هدف اخلاق انگاشت و اخلاق ورزی را به آن مشروط کرد.
هدف اخلاق، تعالی و توسعهی بشری است. صرفاً به دلیل انسان بودن، در قبال خود و دیگران مسئولیت اخلاقی داریم. ادیان الهی و سنت های اخلاقی نیز بر چنین مسئولیت پذیری تأکید دارند.
انسان بودن ما انگیزه اصلی رفتار اخلاقی است. نقش اخلاق حرفه ای آن است که با بهبود عملکرد امروز، بازار فردا را تضمین می کند. اما به دلیل سودآوری به اخلاق روی نمی آوریم، بلکه اخلاق را صرفاً به دلیل گرایش و بصیرت انسانی ارج می نهیم و چون انسانها اخلاق را ارج می نهند، اخلاقی بودن، به تبع، اقبال و حمایت انسانها (از جمله مشتریان) را در پس دارد توجه دادن به منافع اخلاق ورزی در آموزه های دینی نیز آمده است. قرآن آسایش و گشادگی در زندگی را میوه اخلاق می داند. در آیات زیر آثار اخلاق ورزی و اخلاق گریزی مقایسه شده اند. «کوشش شما پراکنده و گوناگون است. آن کسی که احسان کند و پرهیزگاری نماید و نیکی را گواهی دهد. ما او را در مسیر آسانی قرار خواهیم داد. اما بر کسی که بخل و بی نیازی ورزد و نیکی را دروغ شمرد کار او را دشوار خواهیم ساخت».
افراد نیکوکار و پرهیزگار که اخلاق و نیکوکاری را ارج می نهند، زندگی آرام، با آسایش و آسانی خواهند داشت اما افراد بخیل که خود را غنی بپندارند و نیکوکاری را تکذیب نمایند زندگی دشوار و پرتشویش در پیش خواهند داشت. این حقیقت منحصر به اشخاص حقیقی نیست بلکه سازمان ها نیز در حیات سازمانی خود، نیکی و نیکوکاری را نردبان توسعه و دوری از اخلاق را باعث سختی و دشواری در معیشت خواهند یافت.
براین اساس بین فضیلت گرایی و موفقیت گرایی در اخلاق تعارض نیست، به شرط آنکه فضیلت گرایی را به منزله هدف اخلاق سازمانی تلقی کنیم و موفقیت آوری اخلاق را فایده اخلاقی بودن سازمان بدانیم.(قراملکی،۱۳۸۸،ص۷۲-۷۰)
۲-۷- اخلاق نردبان یا سرسره
مدیران در مواجهه با اخلاق سازمانی، غالباً می پرسند: در محیط غیراخلاقی پای بند به اخلاق جز ضرر نتیجه ای نمی دهد. پای بندی به اصول اخلاق رقابت هزینه های گزاف می شود زیرا رقبا به چنین اصولی پای بند نیستتند، محیط غیراخلاقی سبب می شود تأمین کنندگان، رقبا و سایر ذی نفعان به روش های غیراخلاقی روی بیاورند و اخلاقی بودن سازمان سبب زیان و ورشکستگی می شود. نسبت بین اخلاق حرفهای و موفقیت سازمان مسئله مهم در دهه های اخیر است. این نسبت را از دو جهت می توان تحلیل کرد:
اول اینکه پای بند اصیل به اخلاق در حرفه با موفقیت سازمانی از جمله با ثروت نسبت مستقیم دارد. این نسبت با مطالعات فراوان در صنعت های مختلف اثبات شده است. مدیران آینده نگر که بر سود بلندمدت توجه می کنند، اخلاقی بودن سازمان را حتی در محیط غیراخلاقی سبب برتری رقابتی و فراتر از آن برتری راهبردی می دانند. نکته دوم آنکه شعارزدگی در اخلاق حرفه ای با موفقیت سازمانی نسبت معکوس دارد. اگر اخلاقی بودن سازمان را صرفاً بسنده کردن به شعارهای اخلاقی بدانیم، آن را باید به عنوان یک تهدید بر سازمان تلقی کنیم. دلیل سخن این است: ارزش های اخلاقی در همه محیط های کسب و کار جذابند. حتی افرادی که در عمل به اخلاق پای بند نیستند. از رفتار غیراخلاقی ناخشنودند. به عنوان مثال مشتریان شما ممکن است در عمل پای بند به اخلاق نباشند اما آنان در مدیریت خرید، عرضه کننده مناسب را انتخاب می کنند و در این انتخاب بر اخلاقی بودن عرضه کننده تأکید فراوان دارند(قراملکی،۱۳۸۸،ص۷۹)
۲-۸ – ماهیت شخصی اخلاق
یکی از مشکلات ما این است که اخلاق هیچ گاه در حوزه کسب و کار یا به طور کلی در حوزه اجتماعی و یا سیاسی مطرح نبوده بلکه همواره موضوعی شخصی بوده است. انسان ها به این که راستی و درستیف خواست آنان است ادعان دارند. اما در عین حال، مطالعان نشان می دهد که اکثریت مردم، معمولاً کارها را به همان درستی که از دیگران انتظار دارند انجام می دهند. ازمیان دانشجویان دانشگاه، ۸۴ درصد بر این باورند که ایالات متحده در یک بحران اخلاقی در کسب و کار قرار دارد و ۷۷ درصد مدیران عامل (CEOS) را مسئول این بحران می دانند. ولی ۵۹ درصد از همین دانشجویان به تقلب در امتحانات اعتراف کردند.
شخصی که به هنگام پرداخت مالیات مرتکب تقلب شده یا بدون مجوز اموال عمومی محل کار را برمی دارد، چگونه انتظار دارد تا شرکت فروشنده سهام، سیاستمدار مورد علاقه او یا حتی مشتری طرف معامله شرط امانت و درستی را رعایت کند.
گفتگو دربارهی اخلاق کار ساده ای است و از آن ساده تر بیزاری از مردمی است که با انجام اعمال نادرست در آزمون اخلاق رد می شوند، این بیزاری بخصوص زمانی که آسیب اعمال نادرست دیگران بر ما تأثیر می گذارد، بیش تر نمایان است. ولی انتخاب های اخلاقی در زندگی شخصی مان مشکل است. رونالد ریگان می گوید: “وقتی بحث اقتصاد پیش می آید، اگر همسایه تان از کار بیکار شود از نظر شما به جهت برحران اقتصادی است. اما اگر خودتان شغلتان را از دست بدهید، آن را به حساب کسادی بازار می گذارید”. این امر در مورد اخلاق نیز صادق است. وقتی موضوع شخصی من باشد، کار سخت تر می شود.
اخلاق+ شایستگی معادله ای است که نتیجهی آن برنده شدن است. میان بُر کردن جوابگوی راهی طولانی نیست. اعمال آنان ممکن است برای زمانی کوتاه فریبنده باشد، ولی در طولانی مدت، نتیجهی آن اعمال آشکار خواهد شد. حقیقت همیشه پنهان نخواهد ماند. یک رفتار اخلاقی در کوتاه مدت ممکن است به باخت تعبیر شود (مانند کسی که با غیراخلاقی بودن موقتاً به نظر می رسد که برنده است). مردمی که در زندگی آنان اخلاق جایگاهی ندارد، در بلندمدت همیشه بازنده خواهد بود.
سلیمان نبی که به خردمندی شهره است می گوید:
راه مردم درستکار، درخشان و روشن است.