نیکوتین، داروی محرک اعتیاد آوری است که در توتون یافت می شود. سیگار کشیدن عامل مهمی در بیماری قلبی و سرطان و مشکلات سلامتی دیگر است.
داروهای محرک، موادی هستند که با افزایش دادن فعالیت سیستم عصبی مرکزی عمل میکند، آمفتامین ها داروهای محرکی هستند که احساس های سرخوشی ایجاد میکنند. اما مقادیر مصرف زیاد این داروها موجب بی قراری، بی خوابی و نشانه های روانپریشی میشوند(شاملو، ۱۳۸۷).
کوکائین که نوعی داروی محرک است از لحاظ روانشناختی احساس سرخوشی ایجاد میکند واعتماد به نفس را بالا میبرد. از لحاظ فیزیولوژیکی موجب افزایش ناگهانی فشار خون و تنگ شدن رگهای خون می شود. اضافه مصرف آن میتواند به بیقراری، بی خوابی، واکنش های روان پریشی و اختلال قلبی – تنفسی بینجامد (نوید و راتوس ترجمه، محمدی، ۱۳۸۸).
تعریف گینزبرگ[۱۷۰] در مورد بهداشت روانی عبارت است از : « تسلط و مهارت در ارتباط صحیح با محیط، بخصوص در سه فضای مهم زندگی عشق، کار، تفریح». این شخص و همکارانش برای توضیح بیشتر میگویند: « استعداد یافتن و ادامه کار، داشتن خانواده، ایجاد محیط خانوادگی خرسند، فرار از مسائلی که با قانون در گیری دارد، لذت بردن از زندگی و استفاده صحیح از فرصت ها ملاک تعادل و سلامت روان است» (شهیدی، ۱۳۸۷).
با توجه به تعریف بهنجاری، از دیدگاه های مختلف و پیچیدگی علوم رفتاری در پزشکی و عدم تعیین مرز و حد رفتار عادی، ارتباط جسم و روان، رابطه علوم رفتاری با فیزیولوژی و پزشکی از یک طرف و روانشناسی، فلسفه، علوم انسانی و جامعه شناسی از طرف دیگر، کمبود تحقیقات و مطالعات در بیماری های روانی و نحوه اجرای انواع پیشگیریها که پایه و اساس بهداشت را در پزشکی تشکیل میدهند همگی نقطه ضعفی است که تعریف، هدف و برنامه های بهداشت روانی را دچار اشکال میکند (گنجی، ۱۳۸۸).
مشکلات تعریف بهداشت روانی به قدری آشکار است که احتیاج به ارائه مدارک و دلیل ندارد و تعاریف فوق نشان دهنده وسعت مسئله و خط مشیی است برای آنان که علاقه مند به بهداشت در بیماریهای روانی هستند (میلانی فر، ۱۳۸۶).
همان طور که گذشت اکثریت روانپزشکان توانایی سازش با محیط، انعطاف پذیری، قضاوت عادلانه و منطقی در مواجه با محرومیتها و فشارهای روانی را ملاک سلامت و تعادل روان می دانند و هدف اصلی از درمان بیماران روانی نیز قادر کردن آن ها به زندگی خانوادگی، اجتماعی و به اصطلاح سازش با محیط است (شهیدی، ۱۳۸۷).
تعاریف فوق برای روانپزشک بهداشتی که در وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی مجری طرح و برنامه ریزی بهداشت روانی کشور است و با مسائلی مانند سیاست روز، امکانات بودجه، مسائل ارتباط جمعی، کمبود پرسنل و نیروی انسانی متخصص و فعال، مسائل اداری، مالی، قضائی، آمار و اقلام، جمعیت، تعداد مبتلایان جهت پیاده کردن و گسترش برنامه های بهداشت روانی و خلاصه مسائل همه گیر شناسی سرو کار دارد مفید و مفهوم نیست و با نوع کار او نیز توافقی ندارد(شهیدی، ۱۳۸۷).
از تعاریف فوق چنین استنباط می شود که بهداشت روانی، علمی است برای بهزیستی و رفاه اجتماعی که تمام زوایای زندگی از محیط خانه گرفته تا مدرسه، دانشگاه، محیط کار و نظایر آن را در بر میگیرد و در بهداشت روانی آنچه بیش از همه مورد نظر است « احترام به شخصیت و حیثیت انسانی است» و تا هنگامی که حیثیت و شخصیت فرد برقرار نشود سلامت فکر و تعادل روان و بهبود روابط انسانی معنی و مفهومی نخواهد داشت. روی این اصل بهداشت روانی را دانش یا هنری می دانند که به افراد کمک میکند که با ایجاد روش های صحیح روانی و عاطفی بتوانند با محیط خود سازگاری حاصل نموده و برای حل مشکلات از راه های مطلوب اقدام نماید(شهیدی، ۱۳۸۷).
مجدداً به این واقعیت تأکید می شود که در بهداشت روانی تنها نداشتن علائم بیماری کافی نیست. بهداشت مناسب باید افراد را قادر سازد تا تواناییهای جسمی و روانی خود را به حداکثر رسانیده از استرسهای ناشی از عوامل بین افراد جلوگیری کرده، زندگی اجتماعی، اقتصادی بارور و هماهنگ با محیط داشته باشند(شاملو،۱۳۸۶).
تاریخچه بهداشت روانی
تاریخچه بهداشت روانی با توجه به وجود بیماریهای روانی از زمانی که بشر وجود داشته و مخصوصاً زندگی اجتماعی را شروع کرده همراه بوده است. پیدا کردن شروع و آغاز هر نهضتی بخصوص نهضتهای اصلاحی و علمی به علت داشتن منابع گوناگون و چند جانبه مسئله مشکلی است. در حقیقت روانپزشکی را می توان قدیمترین حرفه و تازه ترین علم به شمار آورد. قدیمترین، چون بیماری های روانی از قدیم وجود داشته و بقراط در ۳۷۷ تا ۴۶۰ سال قبل از میلاد عقیده داشته که بیماران روانی را مانند بیماران جسمی باید درمان کرد، علل سرشتی و فرضیه مزاجها از همان زمان بقراط و جالینوس وجود داشته و اهمیت تاریخی دارد. تازه ترین علم برای اینکه تقریباً از ۱۹۳۰ بعد از تشکیل اولین کنگره بینالمللی بهداشت روانی بود که روانپزشکی به صورت جزئی از علوم پزشکی شد و سازمانهای روانپزشکی و مراکز پیشگیری در کشورهای مترقی یکی بعد از دیگری فعالیت خود را شروع کردند. از فعالیت این سازمانها در صورت تازه ترین علم بعد از جنگ جهانی دوم به حساب آورد (میلانی فر، ۱۳۸۰).
از اسناد و مدارک موجود چنین استنباط می شود که اواخر قرن هیجدهم و همزمان با انقلاب کبیر فرانسه از تاریخچه بهداشت روانی اطلاعات کافی در دست نیست. به علت جهل و بیسوادی از بروز بیماریهای روانی، اختلالات رفتاری و بیماریهای روانی را به دخالت ارواح خبیثه و شیاطین، قدرتهای ماورانی انسانی و نفوذ عوامل طبیعی مانند خورشید، ماه، رعد و برق در بدن میدانستند و عقیده داشتند که باید این بیماریها با نیروهای ماوراء طبیعه، وساطت افراد مقدس در نزد خدا بهبودی یابند و این شفاعت موقعی اتفاق می افتد که بیماری در خواب باشد(میلانی فر، ۱۳۸۰).