پوند [۲۲](۱۹۸۸) نشان داد که سرمایه گذاران نهادی ممکن است هم به طور مثبت و هم به طور منفی بر ارزش شرکت تاثیر بگذارند. تاثیر مثبت زمانی روی میدهد که سرمایه گذاران نهادی به عنوان ناظران کار آمدتری بر مدیران شرکت عمل میکنند. چون نه تنها انگیزه زیادی برای نظارت دارند ، بلکه تخصص های زیادی نیز نسبت به سهامداران خصوصی دارندو تاثیر منفی زمانی روی میدهد که سرمایه گذاران نهادی با مدیران شرکت نسبت به وظیفه قابل اعتماد بودنشان ، علیه ذینفعانشان توطئه می چینند.
مک کانل و سروایس[۲۳] (۱۹۹۰) ارتباط بین عملکرد و مالکیت سهامداران داخلی و سهامداران عمده را با بهره گرفتن از اطلاعات بیش از ۱۰۰۰ شرکت در دومقطع زمانی بررسی کردند.در این تحقیق Q با متغیر های مختلف ترکیب مالکیت سهامداران مورد بررسی قرار گرفته است. نتیجه تحقیق آن ها نشان داد تا وقتی که مالکیت سهامداران به ۴۰% – ۵۰ % میرسد ، عملکرد روند صعودی دارد و سپس به آرامی روند نزولی پیدا میکند. لذا ارتباطی مثبت و مهم برای عملکرد و مالکیت سهامداران در سطح صفر تا ۵% مشاهده کردند.
دچو[۲۴] و دیگران (۱۹۹۶) شرکت های هدف گیری شده به وسیله اقدامات اجرایی بورس اوراق بهادار را مطالعه کرده و نتیجه گرفتند که یک میل به جذب تامین مالی خارجی با هزینه پایین یک محرک مهم برای دستکاری سود است. احتمالا این وجوه سپس برای سرمایه گذاری ثابت مورد استفاده قرار می گیرند. مدیران که به پروژه های سرمایه گذاری سودآور نظر دارند، اما با قیود مالی روبرو میشوند، برای اینکه بتوانند برای سرمایه گذاری تامین مالی کنند، سود را دستکاری میکنند. به هر حال روشن نیست که چرا این مدیران با وجوه تحصیل شده بیش از میزان بهینه، سرمایه گذاری میکنند. به نظر میرسد سرمایه گذاری بیش از حد نه صرفا به دلیل وجود یک میل برای ایجاد سرمایه اضافی که بیشتر به دلیل استفاده اطلاعات تحریف شده به وسیله تصمیم گیرندگان سرمایه گذاری انجام می شود
وو و وانگ (۱۹۹۷) در مطالعه ای به بررسی این مسئله پرداختند که ساختار مالکیت چه تاثیری بر عملکرد شرکتهای چینی دارد؟ در این تحقیق دو مفهوم تمرکز مالکیت و ترکیب مالکیت به کاررفته ،برای اندازه گیری عملکرد شرکت نیز از سه نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری ، بازده حقوق صاحبان سرمایه و بازده داراییها استفاده شده است. نتایج تحقیق نشان داد که ساختار مالکیت و هم تمرکز و هم ترکیب با عملکرد رابطه دارد، اولا رابطه مثبتی میان عملکرد و تمرکز مالکیت وجود دارد ، ثانیاً اثر تمرکز مالکیت در شرکت های تحت تسلط مؤسسات بیشتر از شرکتهای تحت تسلط دولت میباشد. از دیگر نتایج تحقیق می توان به این اشاره کرد که اشخاص سهامدار کوچک در چین بر مدیریت نظارت خوبی ندارند ولی در مؤسسات بزرگ نقش مثبتی در راهبری شرکت دارند.
چو [۲۵](۱۹۹۸) ارتباط میان ساختار مالکیت ، سرمایه گذاری و ارزش شرکت را برای ۵۰۰ شرکت نمونه تولیدی فورچن در سال ۱۹۹۱ بررسی کرد. در بخش سرمایه گذاری شرکت ، ضمن انتخاب ۲۳۰ شرکت به عنوان نمونه هزینه سرمایه و هزینه تحقیق و عملیات مورد توجه قرار گرفته است. در بخش ارزش شرکت Q توبین نیز برای ۳۲۶ شرکت محاسبه شده است. در این تحقیق فرضیه تعیین کنندگی سرمایه گذاری توسط ساختار مالکیت مورد بررسی قرار گرفته است. بر اساس نتایج رگرسیون حداقل مربعات معمولی ، ساختار مالکیت بر سرمایه گذاری و بر ارزش شرکت مؤثر بوده است. همچنین بر اساس نتایج رگرسیون همزمان سرمایه گذاری بر ارزش شرکت و بر ساختار مالکیت مؤثر بوده است. ارزش شرکت بر ساختار مالکیت تاثیر گذار بوده و عکس آن صادق نبوده است.(صامتی و مرادیان تهرانی ،۱۳۸۶).
هان و ساک (۱۹۹۸) اثر ساختار مالکیت را بر عملکرد شرکت با بهره گرفتن از بازده سهام برای ۳۰۱ شرکت طی دوره (۱۹۹۲-۱۹۹۸) بررسی کردند.نتایج با بهره گرفتن از آزمون فیشر نشان داد که سطح مالکیت سهامداران داخلی به طور مثبت با بازده سهام مربوط است و همان طور که درصد مالکیت سهام مدیر افزایش می باید، ، منافع آن ها بیشتر با منافع سهامداران خارج از شرکت سازگار و در نتیجه مشکلات نمایندگی برطرف می شود.نتیجه دیگر مطالعات آن ها ان بود که سرمایه گذاران نهادی به علت نظارت فعال بر مدیریت اثری مثبت بر بازده شرکت دارند. اما اگر سهامداران نهادی بازده بلند مدت را فدای بازده کوتاه مدت کنند اثری منفی بر عملکرد شرکت خواهند داشت. .(صادقی شریف و کفاش پنجه شاهی،۱۳۸۷).
بوش (۱۹۹۸) این موضوع را مورد بررسی قرار داد که آیا انگیزه مدیران برای کاهش مخارج تحقیق و توسعه و دوری از گزارش سود کمتر ، توسط سهامداران نهادی کاهش مییابد یا زیاد می شود. نتایج حاصل از تحقیقات ایشان نشان داد در شرکتهایی که درصد مالکیت نهادی کمتر است، مدیران تمایل زیادی به کاهش هزینه های تحقیق و توسعه و در نتیجه بالا بردن سود به سطح سال قبل دارند. نتایج وی نشان میدهد که سهامداران نهادی نوعا نقش نظارتی یا سرمایه گذار کارکشته بودن را در مقایسه با سهامداران شخصی ایفا میکنند. در نتیجه انگیزش مدیران برای مدیریت سود از طریق عدم انجام سرمایه گذاری کاهش می باید
چو وانگ (۱۹۹۹) تاثیر ساختار مالکیت بر عملکرد شرکتهای سهامی پذیرفته شده در بورس چین را بررسی کردند.شرکتهای سهامی چین شامل دولت ، اشخاص قانونی (نهادهای مالی ) و سهامداران انفرادی میباشند. هرگروه تقریبا مالک ۳۰ % سهام است. نتایج مطالعه نشان داد که مالکیت سهام چه پراکنده و چه متمرکز ، تاثیر مهمی بر عملکرد شرکت دارد .سوداور شرکت با بخشی از سهام که توسط نهادهای مالی تملک شده ارتباطی مثبت دارد. آن ها دریافتند که سرمایه گذاران نهادی برای نظارت و کنترل رفتار مدیریت را دارند و نقش مهمی در راهبری شرکتی ایفا میکنند.تاثیر سهامداران انفرادی بر سوداوری شرکت منفی و بدون معنا است.سهامداران انفرادی انگیزه و توانایی نظارت و تحت تاثیر قرار دادن مدیریت را ندارند، لذا برای کنترل مدیریت سطح مشخصی از تمرکز مالکیت لازم است. ونتایج نشان داد با افزایش سهام دولتی ، بهره وری نیروی کار کاهش مییابد.( رحمانی و دیگران، ۱۳۸۹).
کلاسنس و جانکو (۱۹۹۹) رابطه میان تمرکز مالکیت با دو عامل عملکرد یعنی بهره وری نیروی کار و سوداوری را برای نمونه ای از ۷۰۶ شرکت در کشور چک برای دوره (۱۹۹۲-۱۹۹۷) بررسی کردند.آن ها به آزمون این مسئله پرداختند که آیا مؤسسات با تمرکز مالکیت بیشتر ، تغییرات مثبت بزرگتری را در سوداوری و بهره وری نیروی کار تجربه میکنند؟سهام تملک شده به وسیله ۵ سرمایه گذار برتر به عنوان شاخص تمرکز مالکیت استفاده شده است. نتایج رگرسیون دو مرحله ای نشان داد در حالتیکه مالکیت برای عملکرد مؤسسه یک عامل بیرونی است ، هرچه تمرکز مالکیت بیشتر باشد، رابطه مثبت با عملکرد شرکت دارد.
لیمان و جورجن[۲۶] (۲۰۰۰) با بهره گرفتن از ۳۶۱ شرکت آلمانی را در طول دوره زمانی (۱۹۹۰-۱۹۹۱) نشان دادند که : ۱) حضور سهامداران زیاد لزوماً سودآوری را افزایش نمی دهد ، و ۲) درجه بالایی از تمرکز مالکیت برای بسیاری از شرکت های برای بسیاری از شرکت های آلمانی در حالت پایین تر از حد مطلوب ظاهر شده است. نتایج شان هم چنین به طور ضمنی بیان میکند که تمرکز مالکیت به طور معناداری بر سودآوری اثر منفی دارد.