گفتار پنجم: غیر اخلاقی و غیر قابل گذشت بودن
گرچه در متون دینی بر مفاسد اجتماعی جرایم جنسی مانند اختلاط نسلها، اختلال در نظام توارث و تولد اطفال بیسرپرست تأکید شده اما تأکید اصلی آموزههای دینی بر قبح ذاتی و فاحشه بودن اینگونه اعمال است. بنابرین تعلیمات دینی به هیچ روی با نفی زشتی انحرافهای جنسی و حتی کاستن از قبح آن موافق نیست، بلکه درصدد اثبات قبح ذاتی آن ها و تأکید بر مسئولیتهای اخلاقی مرتکبان جرایم جنسی است. در واقع، مبنای جرمانگاری و در نتیجه مجازاتها، تنها نظم اجتماعی نیست، از این رو حتی اگر فرض شود بتوان همه آثار منفی جرایم جنسی را از میان برداشت، اما قبح ذاتی و غیر اخلاقی بودن اینگونه اعمال را نمیتوان از آن ها گرفت[۴۰]. علم اخلاق در بحثهای خود به این نتیجه میرسد که ریشه همه مسائل اخلاقی را سه قوه تشکیل میدهد: شهوت، غضب و فکر. انسان باید مراقب باشد که هیچ یک از این سه قوه از مسیر اعتدال خارج نشده و دچار افراط یا تفریط نگردد. جرایم منافی عفت از انجا که به نوعی نتیجه خارج شدن قوه شهوت از مسیر ا عتدال است غیر اخلاقی و قبیح هستند.
گسترش این جرایم در یک جامعه نشان دهنده افول ارزشهای اخلاقی در آن جامعه است[۴۱].
برخی از این جرایم نه فقط مغایر با ارزشهای اخلاقی بلکه مخالف با طبیعت آدمی نیز هستند. ساختار وجودی مردان برای زنان و زنان برای مردان قرار داده شده است. ارضای غریزه جنسی مردان با مردان و زنان با زنان مخالف با این ساختار وطبیعت آدمی است. طبیعت انسان به گونهای آفریده شده است که زن و مرد کنار یکدیگر قرار بگیرند و با تولید نسل سالم حیات اجتماعی بشر را تداوم بخشند.
نظریه های قرارداد اجتماعی و مقدم بودن مصلحت جامعه بر مصلحت افراد، عاملی برای توجیه جنبه عمومی جرایم به شمار میرود به گونهای که برای هر جرمی یک جنبه عمومی نیز فرض میشود. اما مدتی است که حقوق بشر و آزادی اراده افراد مورد توجه قوانین قرار گرفته است و به اراده افراد احترام زیادی گذاشته میشود. بنابرین جرایمی که ضرر آن ها متوجه افراد است، خصوصی و قابل گذشت تلقی شدهاند واین دیدگاهی است که در حقوق اسلام نیز مورد تأکید قرار گرفته است با این تفاوت که در جامعه اسلامی به دلیل ارزشهای دینی و اخلاقی خاصی که وجود دارد برخی از جرایم مانند رابطه جنسی و جرایم عفافی افراد هرگاه در چارچوب مقررات شرعی و قانونی نباشد هرچند در خفا صورت گیرد، نمیتوان خصوصی تلقی کرد، زیرا تعرض به این ارزشها محسوب می شود و تبعا جنبه عمومی پیدا میکند[۴۲].
در نظام قبلی، رابطه جنسی افراد جز امور خصوصی آنان محسوب میشد و تا زمانیکه ضرری برای جامعه و دیگران به همراه نداشت، جرم محسوب نمیشد و در مواردی هم که جنبه مجرمانه داشت گذشت شاکی وصف کیفری را زایل میکرد اما در نظام کنونی روابط جنسی افراد مربوط به نظم عمومی است و احکام آن جنبه شرعی دارد به گونهای که تخلف از آن ها هم از نظر شرعی و هم از نظر قانونی گناه و جرم به حساب میآید.
مبحث دوم: مستندات جرایم منافی عفت
مستندات جرایم منافی عفت به دو دسته مستندات فقهی و مستندات قانونی تقسیم میشود که در دو گفتار جداگانه مورد بحث قرار میگیرند.
گفتار اول: مستندات فقهی جرایم منافی عفت
مستندات فقهی جرایم منافی عفت عبارتند از:کتاب، سنت، اجماع و عقل که به ترتیب در چهار بند بررسی شدهاند.
بنداول: کتاب
« قرآن » یکی از منابع اصلی در مباحث فقهی است. اهم و اعظم مطالب فقهی در تمامی مذاهب اسلامی برگرفته از آیات شریفه قرآن کریم میباشد.
قرآن کریم از بین جرایم جنسی، صرفاً در خصوص جرم زنا، سخن به میان آورده است که میتوان به آیات دوم « الزانی و الزانیه فاجلدوا کل منهما مائه جلده…» و سوم « الزانی لاینکح الازانیه او مشرکه و الزانیه لاینکحها الازان…» سوره نور اشاره نمود.
در خصوص دیگر اعمال جنسی به غیر از زنا، با کمی دقت در آیات و از طریق قیاس اولویت شاید بتوان حکم اینگونه اعمال را به دست آورد. مثلا آیات ۳۰ و ۳۱ سوره نور میفرماید: « ای رسول ما، مردان مومن را بگو تا چشم ها را بپوشند و فروج و اندامشان را محفوظ دارند و… و زنان را بگو تا چشم ها بپوشند و فروج و اندامشان را محفوظ دارند و زینت و آرایش خود جز آنچه ظاهر می شود بربیگانه آشکار نسازند…»
با توجه به آیات فوق میتوان نتیجه گرفت وقتی صرف نگاه کردن به زن تا این درجه نزد خداوند متعال مذموم باشد به طریق اولی صحبتهای غیرضروری میان دو نامحرم به خصوص اگر از روی شهوت باشد یا انجام هر گونه کارهای عادی دیگر که مقدمه تحریک قوای جنسی و شهوانی است، نیز مذموم به حساب میآید و مسلم است هر گونه تماس جسمی میان زن و مرد نامحرم به قصد التذاذ هرچند به مواقعه منجر نگردد، نزد خداوند متعال زشت و ناپسند خواهد بود[۴۳].
در آیه ۱۵۱ سوره انعام به نوعی دیگر از جرایم منافی عفت غیر از زنا اشاره شده است در اواسط این آیه مقرر شده است:« و به کارهای زشت آشکار و نهان نزدیک نشوید…»
برخی از مفسران گفتهاند: «کلمه فواحش جمع فاحشه است که به معنای کاربسیار زشت و شنیع است و خدای تعالی در کلام خود زنا و نسبت زنا به مردان و زنان پاکدامن را از مصادیق فاحشه شمرده و از ظاهر کلام بر میآید که مراد از فاحشه ظاهری گناه علنی و مقصود از فاحشه باطنی، گناه سری و روابط نامشروع برقرارکردن در پنهان است[۴۴].»
در تفسیرالمیزان آمده است: « فواحش به معنی گناهانی است که فوق العاده زشت وتنفرآمیز است در این آیه در دو مورد تعبیر به لاتقربوا شده است این موضوع در مورد بعضی گناهان دیگر نیز در قران تکرار شده است و به نظر میرسد در مورد گناهانی که وسوسه انگیز است مانند زنا و فحشا، لذا به مردم اخطار میکند که به آن ها نزدیک نشوند تا تحت تاثیر وسوسه های شدیدشان قرار نگیرند[۴۵].»
بند دوم: سنت
منظور از سنت در فقه شیعه، قول یا فعل یا سیره و روش معصوم و یا قول و فعلی است که در نزد معصوم صورت گرفته و معصوم آن را تأیید نموده است.
در روایات وارد شده فقط به مصادیق اعمال منافی عفت غیر از زنا اشاره شده و در خصوص رابطه نامشروع هیچ دلیل روایی وجود ندارد علمای اسلامی به تبعیت ازروایات فقط به اعمال منافی عفت غیر از زنا همانند تقبیل، معانقه و مضاجعه پرداخته و متعرض موضوع روابط نامشروع نشدهاند.
روایت اول: عبدالله بن سنان نقل میکند که از ابوعبدالله شنیدهام که فرمود:«حد شلاق برای زنا این است که مرد و زن زیر یک لحاف یافت شوند و برای دو مردی است که زیر یک لحاف و برای دو زنی که زیر یک لحاف پیدا میشوند[۴۶]»
روایت دوم: ابی بصیر نقل میکند که در خصوص مرد و زنی که زیر یک جامه باشند از امام سوال کردم در جواب فرمودند: «هر دو صدتازیانه می خورند[۴۷]»