– رفتارهای پرهیزگارانه مهم: حقیقت، عدالت ، مهربانی ، و پرستاری
– سیستم نمادی: شهر ، موسیقی، رقص،استعاره، داستان
– حالت های مغزی : از خود بی خود شدن و خلسه
البته مؤلفه ها مطرح شده از سوی سیسک وتورنس تا حد زیادی همان مؤلفۀ های است که توسط ایمونز مطرح شده است.
امرام ودایر (۲۰۰۷) هفت مؤلفه را برای هوش معنوی مطرح کردند:
– هشیاری: آگاهی وخود- دانایی رشد یافته
– فیض الهی: زندگی همراه با تظاهر عشق الهی واعتماد در زندگی
– معنایابی: معنادار بودن فعالیت های روزمره از طریق احساس هدفمندی ویک حس وظیفه شناسی در روبه رو شدن با رنج ها ومشکلات زندگی
– تعالی: حرکت فراتر از یک خویشتن منفرد به یک کلیت به هم پیوسته
– حقیقت: زندگی با پذیرش وگشاده رویی، کنجکاوی و عشق برای تمام مخلوقات
– داشتن صلح وآرامش نسبت به خویشتن (حقیقت، خداوند، وذات حقیقی)
– هدایت درونی: آزادی درونی همراه با مسئولیت و خرمندی در اعمال
هوش معنوی به تعریف کینگ(۲۰۰۸) عبارت است از :« مجموعه ای از مجموعه ای از تواناییهای ذهنی است که با آگاهی، یکپارچگی واستفاده انطباقی امور غیرمادی و متعالی وجودی فرد هم راستا است که با آگاهی، یکپارچگی واستفاده انطباقی امور غیر مادی و متعالی وجودی فرد هم راستا است وبه نتایجی چون تفکر وجودی عمیق، افزایش معنا، شناخت خود متعالب و تسلط بر حالت های معنوی میانجامد.”هوش معنوی در مدل کینگ به شکل نمودار۲-۷ میباشد.
نمودار۲-۴- مدل هوش معنوی دیوید کینگ
وی چهار مؤلفه هوش معنوی را بر اساس ادبیات موجودچنین می کند:
۱- تفکر وجودی انتقادی- ظرفیت تفکر انتقادی درباره معنا، هدف ودیگر موارد وجودی/ متافیزیکی(مانند وجود، مرگ، کائنات)برای رسیدن به نتایج یا فلسفه های وجودی اصلی واندیشیدن درباره امور غیر وجودی در ارتباط با وجود یک فرد (از یک دیدگاه وجودی) وهمچنین دلالت بر این دارد که فرد می تواند به صورت منتقدانه طبیعت وذات هوش معنوی را مورد بررسی قرار و بهصورت نقادانه در مورد واقعیت، جهان خارج از زمان و فضا در مورد مرگ و در مورد مسائل دیگر وجودی که از نظر فلسفی بحث می شود تأمل کند.کلمه وجودی این معنا را میرساند که این قسمتی از هوش اجزای وجودی را شامل می شود، بنابرین از این زاویه اگر نگاه کنیم میتوانیم بگوییم که تفکر وجودی در مورد وجود خود فرد و دیگران بحث می کند بر مبنای بعدهای پیچیده ومتغییر وجود این طور استنباط می شود که تفکر در وجود خود فرد در برگیرنده عوامل از قبیل، زندگی مرگ، واقعیت، خودآگاهی جهان بیرون، حقیقت و عدالت و وجود شخص در جهان و سایر عوامل از این قبیل صحبت می کند. لازم به گفتن هست که تفکر انتقادی وجودی نقش اساسی در معنویت دارد، همچنین قسمتی از هوش میباشد و این مسئله در الگو و مدل هوش مورد بررسی قرار میگیرد.
در بسیاری از موارد مسائل وجودی به عنوان هدف نهایی زندگی و سوال از هدف غایی در زندگی مطرح می شود آن گونه که ناسل(۲۰۰۴) توصیف کردهاست این توانمندی سوالات وجودی را مورد بحث وبررسی قرار میدهد وازهدف غایی انسان سؤال می کند و در مورد منشأ و معنای زندگی سؤال می پرسد.مولانا این مسأله را اینگونه مطرح می کند
از کجا آمده ام آمدنم بحر چه بود به کجا میروم آخر نممایی وطنم
گاردنر (۲۰۰۴) هوش وجودی را به عنوان هوشی که سؤالهای کلان را به میان میکشد تعریف کردهاست.
هوش معنوی از این نظر با پیشرفت تحصیلی ارتباط دارد که کنجکاوی دانش آموزان را برانگیخته می کند وکنجکاوی در دانش آموزان انگیزۀ جستجو ویادگیری ایجاد میکند؛ همچنین این بعد هوش معنوی یکی از اساسی ترین ابعاد هوش معنوی است و سوالات کلانی را که انسانها نمی توانند با منطق و عقلانیت به آن ها پاسخ بدهند سعی می کند از طریق معنویت ومعنوی پاسخی مناسب برای آن ها پیدا کنند.پس تفکر انتقادی یکی از متغیرهای واسطه ای است که هوش معنوی را به پیشرفت تحصیلی متصل می کند.
۲- تولید معنای شخصی- توانایی نتیجه گیری معنی و هدف شخصی از کلیه تجربیات فیزیکی و ذهنی، شامل ظرفیت خلق و تسلط (مانند زندگی بر اساس) هدف زندگی
۳- آگاهی متعالی- ظرفیت تشخیص ابعاد/ الگوهای متعالی در خویشتن (به عبارت دیگر، خویشتن فرا فردی و متعالی) در دیگران، و در دنیای فیزیکی (به عبارت دیگر کل نگری) در خلال حالت آگاهی عادی، به همراه ظرفیت تشخیص ارتباط بین خویشتن فرد و دنیای فیزیکی.
۴- گسترش وضعیت آگاهانه – توانایی ورود وحضور حالت برتر/معنوی هشیاری (به عبارت دیگر، هشیاری خالص، هشیاری کیهانی، یگانگی، وحدت) با تصمیم فردی (مانند تفکر وتامل عمیق، مراقبه، دعا وغیره).
هر چند در کشورهای غربی سعی شده است که معنویت و هوش معنوی در چهار چوب فرهنگ آنان تعریف و مولفههای آن مشخص گردد، اما به نظر میرسد در فرهنگ اسلامی ایرانی متون فراوانی وجود داردکه در آن ها از عمیق ترین صفات، حالات و کیفیت معنوی صحبت شده است.
همچنین شخصیت های زیادی وجود دارند که می توان با مطالعه ویژگی ها وصفات آن ها به مؤلفه های بسیارعمیقی از معنویت و هوش معنوی دست یافت. برای مثال خداوند در قرآن کریم سورۀ مؤمنون آیه های ۲ تا ۱۰ ویژگی های مؤمن را چنین برشمرده است:
مؤمنان در نمازشان فروتند و خشوع دارند. یعنی کاملاً توجه اش به خداوند جلب می شود (توانایی برای تجربه هشیاری عمیق ومراقبه).
– همانا کسانی که از کار و سخن بیهوده روگردانند. یعنی هدفمندی در امور زندگی وانجام امور برای رسیدن به رضای خداوند (هدفمندی وتقدّس بخشیدن به امور زندگی).
– آنان که زکات می پردازند وبر عهد و پیمان خویش پایبند هستند و در انجام نماز خویش دقت نظر دارند.(ظرفیت برای رفتار پرهیز کارانه). در فرهنگ اصیل اسلامی نیز به طور ضمنی هوش معنوی مورد توجه فراوانی قرار گرفته است. هوش معنوی باعث فهم آیات قرآنی می شود و موجب میگردد افراد کلام انبیاء را راحت تر و با عمق بیشتردرک نمایند. هوش معنوی که در قرآن در مورد صاحبان آن صفت اولوالالباب به کار رفته است، باعث می شود افراد به جوهرۀ حقیقت پی ببرند و از پردههای اوهام عبور نمایند. عوامل مؤثر در هوش معنوی که در متون اسلامی تقوا و پرهیز کاری قلمداد شده است، به همراه تمرینات روزمره از قبیل تدبر در خلقت، تدبر در آفاق و انفس، روزه داری، عبادات، خواندن قرآن و تدبر صادقانه در آیات قرآن میتوانند نقش اساسی در تقویت هوش معنوی داشته باشند.( غباری بناب ودیگران، ۱۳۸۶،صص ۱۳۷-۱۳۶).
جامی(۱۳۸۱) بر اساس متون مذهبی مؤلفه های ایمان و معنویت را چنین عنوان کردهاست:
۱- مشاهده وحدت در ورای کثرت ظاهری
۲- تشخیص ودریافت پیام های معنوی از پدیده ها و اتفاقات
۳- سؤال ودریافت جواب معنوی در مورد منشأو مبدأ هستی(مبدأومعاد)
۴- تشخیص قوام هستی وروابط بین فردی برفضیلت عدالت انسانی
۵- تشخیص فضیلت فراروندگی از رنج وخطا و به کارگیری عفو و گذشت در روابط بین فردی
۶- تشخیص الگوهای معنوی وتنظیم رفتار بر مبنای الگوی معنوی
۷- تشخیص کرامت و ارزش فردی وحفظ و رشد و شکوفایی این کرامت