-
- نظریه دوم در دهه ۱۹۷۰ میلادی مطرح شد و بر اساس آن اهداف اجتماعی در کنار بیشینه کردن سود مورد توجه قرار می گیرند.
-
- طبق نظریه سوم، سود پایان فعالیت های مؤسسه نیست و پس از برآورده شدن این هدف، مدیران با مواردی از قبیل خواسته های کارکنان برای افزایش حقوق، اجرای طرح های توسعه، درخواست قیمت های پایین تر از طرف مشتریان، افزایش کیفیت محصولات و …. مواجه میشوند.
در اواخر دهه ۱۹۶۰، مفهوم مسئولیت اجتماعی وارد ادبیات حسابداری شد.هرمانز[۱۳](۱۹۸۹) و دان[۱۴](۱۹۹۳)اعتقاد دارند که برای اولین بار لینوس بود که نقش حسابداری در حوزه اقتصاد، اجتماع، و علوم سیاسی مطالبی را تقریر کرد. وی از نقش فعالتر حسابدارن در تبیین موارد اجتماعی و حل و فصل آن ها دفاع کرد و نیز خواستار گسترش نقش حسابرسی و دخالت بیشتر حسابدارن در مسائل اجتماعی شد. اگرچه شرکت های بزرگ به صورت اختیاری اطلاعاتی را درباره مسئولیت اجتماعی خود گزارش میکنند اما یک نظریه جامع در مورد فلسفه ی انجام این کار وجود ندارد و برخی معتقدند که سرمایه گذاران برای این اطلاعات ارزش قائلند(بلوم[۱۵] و همکاران، ۱۹۸۷)، اما پارکر[۱۶] (۱۹۸۶) معتقد است برای تأیید یا رد مفید بودن چنین افشائیاتی، باید پژوهش های بیشتری انجام شود. در هر صورت، عموم مردم انتظار دارند که شرکت ها به عنوان یک شهروند خوب عمل کنند. در پزوهش های انجام شده برای یررسی عکس العمل سرمایه گذاران به انواع افشاهای اجتماعی، دو رویکرد مورد استفاده قرار گرفته است. رویکرد اول، عکس العمل سرمایه گذاران به افشای اطلاعات مسئولیتهای اجتماعی به شکل غیر مستقیم و از طریق بازار سرمایه را بررسی می کند. در رویکرد دوم، به این دلیل که در تعدادی از کشورها یا صنایع، بازار های سرمایه مبنی بر شاخص های اجتماعی وجود ندارد، عکس العمل تک تک سرمایه گذاران به شکل مستقیم و معمولا از طریق پرسشنامه آزمون شده است.
۲-۲-۱-۴ مسئولیت اجتماعی و عملکرد مالی
تمایل و اصرار واحد تجاری به تعهد نسبت به مسئولیت اجتماعی در تمامی ابعاد، اثر قابل توجهی را روی عملکرد مالی دارد،در واقع گرایش به سمت مسئولیت اجتماعی،واحد تجاری را ترغیب میکند تا برای بهبود محیط زیست، استفاده از انرژی و مواد کمتر،مدیریت ضایعات و غیره تلاش کند(ساندهو،کاپور[۱۷]، ۲۰۱۰).در نتیجه واحدهای تجاری میتوانند بازده های بلند مدت خود را از طریق کاهش اثرات منفی خود را بر اجتماع، به صورت اختیاری، حداکثر نمایند.به طوری که امروزه این تفکر در میان واحدهای تجاری به صورت روزافزون در حال شکل گیری است که موفقیت بلند مدت آن ها میتواند از طریق مدیریت کردن عملیات شرکت، هم زمان با ایجاد اطمینان از حمایت محیطی و پیشرفت مسئولیتهای اجتماعی شرکت منجر به بهبود موفقیت شرکتها در بلند مدت می شود و در نهایت منجر به رشد اقتصادی و افزایش توان رقابتی شرکت و بهبود عملکرد مالی آن میگردد(سانچز و همکاران، ۲۰۱۰).بر اساس پژوهش هایی که صورت گرفته است وجود سه نوع رابطه مثبت، منفی و خنثی(عدم وجود رابطه) بین مسئولیت اجتماعی و عملکرد مالی مطرح است. چندین دیدگاه مختلف در زمینه ارتباط مثبت بین مسئولیت اجتماعی شرکتو عملکرد مالی وجود دارد.دیدگاه اول این است که رابطهای بین هزینه های کمی شرکتها، مثل پرداخت های بهره به دارندگان اوراق قرضه، و هزینه های کیفی آن ها، مثل کیفیت تولید یا هزینه های امنیتی، وجود دارد. تلاش شرکت ها برای تحمل هزینه های کیفی کمتر از طریق فعالیت های اجتماعی، به هزینه های کمی بالاتری منجر می شود. همچنین، فرضیه اثر اجتماع به عنوان پایه و اساس ارتباط مثبت بین عملکرد اجتماعی و عملکرد مالی شرکت ارائه شده است.در واقع این فرضیه پیشنهاد میکند که تامین مجموع نیازهای ذینفعان غیر مالک شرکت اثر مثبتی روی عملکرد مالی خواهد داشت.دیدگاه دوم این است که شرکت های موفق از لحاظ مالی منابع کمتری در ایجاد عملکرد مالی بالای خود به کار می گیرند در نتیجه می توانند بخش اعظم منابع خود را به عملکرد اجتماعی اختصاص دهند.دیدگاه سوم نیز بیان میکند که شرکت هایی که مسئولیت اجتماعی بیشتری میپذیرند کمتر در معرض ریسک رویدادهای منفی هستند زیرا احتمال کمتری وجود دارد که جریمه های سنگینی برای آلودگی زیاد (محیط زیست) پرداخت کنند، یا احتمال کمی وجود دارد که دعاوی پر هزینه بر علیه آن ها وجود داشته باشد، یا به ندرت فعالیت های منفی اجتماعی که ممکن است برای اعتبار آن ها مخرب باشد را، انجام دهند، که این موارد در نهایت بر عملکرد مالی شرکت ها تاثیر مثبت دارد.به طور کلی، اگر دو شرکت که از هر نظر یکسان هستند، و تنها تفاوت آن ها در پذیرش مسئولیت اجتماعی در سطح وسیع توسط یکی از این دو شرکت و عدم پذیرش مسئولیت اجتماعی توسط شرکت دیگری باشد، می توان انتظار داشت که شرکت اولی ریسک منفی کمتری داشته باشد و با رویدادهای زیان آور کمتری مواجه شود.ارتباط منفی بین مسئولیت اجتماعی شرکتو عملکرد مالی با تفکرات فریدمن و اقتصاددانان نئو کلاسیک سازگار است. آن ها بیان میکنند که مسئولیت اجتماعی باعث می شود که شرکت ها هزینه هایی را متحمل شوند که در نهایت منجر کاهش سودها و ثروت سهامداران می شود.فرضیه فرصت طلبی مدیریت نیز به عنوان یک پایه و اساسی برای ارتباط منفی بین مسئولیت اجتماعی شرکت و عملکرد مالی مطرح شده است. این فرضیه بیان میکند زمانی که عملکرد مالی قوی است، مدیران، هزینه های مرتبط با مسئولیت اجتماعی را کاهش میدهند زیرا آن ها از این طریق میتوانند سودآوری کوتاه مدت را افزایش و در نتیجه پاداش فردی خود را که با سودآوری کوتاه مدت مرتبط میباشد را افزایش دهند.در جهت عکس، زمانی که عملکرد مالی ضعیف است، مدیران تلاش خودرا معطوف به افزایش هزینه های برنامه ریزیهای آشکار اجتماعی میکنند.ارتباط خنثی(عدم وجود ارتباط) بین این دو متغیر نیز از طریق برخی از پزوهش ها اثبات شده است. این پزوهشها بیان میکنند که چون موقعیت عمومی شرکت و اجتماع بشیار پیچیده است، در نتیجه ارتباط مستقیمی بین مسئولیت اجتماعی شرکت و عملکرد مالی آن وجود ندارد (تی سوت سورا[۱۸]، ۲۰۰۴).
۲-۲-۱-۵ مسئولیت اجتماعی مدیران
در نظام سنتی مدیریت، مدیران موظف به تحقق اهداف سازمان خود به نحو احسن بودند و مسائل خارج از سازمان را مسئله خود نمی دانستند. تمام شیوه های کارایی و بهره وری در این دوران با نگرشی درونی به سازمان می پرداختند و از مسائل بیرونی غفلت می ورزیدند. در نگرش جدید به سازمان و محیط خارجی آن به عنوان یک مجموعه نگریسته می شود و مدیر مسئولیت های اجتماعی و محیطی خود را به مسئولیتهای سازمانی می افزاید و در موضعی برتر و بالاتر به مدیریت می پردازد. در این نگرش مدیر برون نگر و جامع نگر است، تنها به نتایج زود رس مشغول نیست، بلکه آثار دراز مدت را نیز مد نظر دارد. اگر در پی کارایی و بهره وری است، بهره وری پایدار را هدف دارد و اگر در جستجوی توسعه است، توسعه پایدار را طلب میکند. البته بدیهی است که برون نگری و توجه به آثار و پیامدها ، نباید موجب شود که بروندادها و مسائل درونی سازمان نادیده گرفته شوند (الوانی ، ۱۳۸۰).
۲-۲-۱-۶ سازمان های غیر دولتی