-
-
- ارزیابی پیشنهادهای مخارج سرمایه ای: بودجه بندی سرمایه ای طرح ریزی بلندمدتی است برای مواردی همچون احیا یا جایگزینی دارایی های سرمایه ای شرکت.
-
- کمک در پایه گذاری اهداف مدیریت: بودجه بندی، طرح های مدیریت را کمّی میکند. اثربخش ترین نگرش ها به هدف گذاری، از فرایند بودجه ای استفاده میکند که هر مدیری در ایجاد آن اهداف و استانداردها و در برقرار کردن بودجه های عملیاتی که با این اهداف و استانداردها مواجه میشوند، سهیم است. آغاز و پایان هر فرایند بودجه بندی با هدف ROA میباشد.
شاید بهترین دلیل برای عمومی بودن ROA سادگی آن است. این نرخ به تنهایی یا در ترکیب با سایر اندازه گیری ها، معمولی ترین شاخص مورد استفاده مدیریت عملکرد سودآوری شرکت میباشد. همچنین ابزار جامعی است که فعالیتهایی با ابعاد و ماهیتهای مختلف را اندازه گیری میکند و به ما اجازه میدهد که آن ها را با روش استاندارد مقایسه کنیم. ROA ایرادات و مزایای مربوط به خود را دارد. گاهی اوقات اگر به طور کامل درک نشود، استفاده نمودن آن دشوار است (سید نژاد فهیم،۱۳۸۳).
در حقیقت نمیتوان نرخ مطلوب بازده دارائیها را مشخص نمود. زیرا این نرخ از صنعتی به صنعت دیگر تفاوت دارد. مثلاً، نرخ بازده دارائیها در شرکتهای با تکنولوژی بالا بسیار بیشتر از خواروبارفروشی ها و یا تولید کنندگان کالاهای مصرفی است. گروه برنامه ریزی سود (PPG)، سودآوری را در بیش از شصت زمینه تجاری مختلف بررسی نمود. همچنین این گروه بیش از شش هزار صورت مالی سالانه را مورد بررسی قرار داد. این تحلیلها سه نقطه بحرانی را برای ROA پیشنهاد می کند: ROA) در تحقیق این گروه به وسیله تقسیم سود قبل از مالیات بر کل دارائیها محاسبه شده است).
حداقل: اگر ROA پایینتر از ۵% باشد، بقاء کل شرکت زیر سؤال می رود.
هدف:ROA بین ۸% تا ۱۰% به این معنی است که شرکت سود مناسبی را ایجاد می کند و قادر به سرمایهگذاری درتکنولوژی جدید و در ادامه آن بهبود وسایل و تجهیزات و توسعه مراکز فروش می باشد.
عملکرد بالا: وقتی که ROA از مرز ۲۰% بگذرد، این شرکت به عنوان یک واحد اقتصادی نمونه معرفی می شود (سید نژاد فهیم،۱۳۸۳).
۲-۲ ریسک
ریسک عبارت است از تمدیدی فرصت زا جهت دستیابی به موفقیت و منفعت. در فرهنگ لانگمن ریسک به معنای احتمال وقوع چیزی بد یا نامطلوب ویا احتمال وقوع خطر تعریف شده است، به بیان دیگر می توان ریسک را احتمال برآورده نشدن پیشبینی های آینده در نظر گرفت. به طورکلی ریسک دونوع میباشد، حالت اجباری و اختیاری که نوع دوم آن قابلیت کنترل و مدیریت را دارد. (جماعت و عسکری ،۱۳۸۹، ص۳). ریشه ریسک از کلمه ایتالیاییRISCARE به مفهوم خطراست. این مفهوم به معنی تقبل ریسک در اتخاذ آگاهانه تصمیم دلالت دارد، به عبارتی تحمل میزان ضرر و یا احتمال ضرر آتی که از هر تصمیم یا پدیده بالقوه ناشی می شود. ریسک جزء لاینفک زندگی انسان ها و سازمان هاست و کلیه موقعیت های تصمیم گیری، با یک نوع یا طیف متنوعی از ریسک ها رو به رو است. از دیدگاه مالی کسب بازده، پذیرش ریسک را توجیه میکند.
زندگی امروز در حالی ادامه مییابد که سایه افکنی شرایط عدم اطمینان بر کلیه امور، به علل مختلف فرایند تصمیم گیری را به کلی متحول ساخته است. تغییرات قیمت کالاهای اساسی، تغییر نرخ سود و همچنین قیمت سهام مواردی هستند که سازمان های امروزی دائماً با آن دست به گریبانند. این تغییرات در کنار سایر تغییرات محیطی سازمان ها، باعث شده است که در تصمیم گیری های مدیریتی مبحث ضروری و مهم ریسک به وجود آید.
۲-۲-۱ تاریخچه اندازهگیری ریسک
در سال ۱۹۵۲، هری مارکویتز[۵] با ارائه مدلی کمی، به اندازهگیری ریسک پرداخت و با معرفی مدلی مبتنی بر ریسک و بازده و ارائه خط مرز کارا[۶] برای اولین بار مقوله ریسک را در کنار بازده و انحراف معیار قرار داد. شاگرد او ویلیام شارپ[۷] شاخص بتا را برای تغییرات نسبی ارزش یک سهم در قبال تغییر ارزش بازار ارائه و با معرفی مدل قیمتگذاری داراییهای سرمایهای، مدیریت علمی پرتفوی را پایهگذاری نمود. مک کالی[۸] سنجه دیرش را به عنوان ملاک اندازهگیری ریسک اوراق بهادار با درآمد ثابت معرفی کرد و بر اساس آن مدیریت داراییها و بدهیها و طراحی استراتژیهای مدیریت ریسک از جمله تطابق دیرش و مصونسازی ارائه گردید. ادامه کارهای مک کالی به رابطه غیرخطی ارزش اوراق بهادار با درآمد ثابت و نرخ سود بازار منتهی شد و معیار تحدب به عنوان شاخصی دقیقتر برای محاسبه ریسک این اوراق معرفی گردید (رادپور و همکاران، ۱۳۸۸).
در سالهای بعد، روشهای دیگری از جمله واریانس و انحراف معیار[۹]، نیمه واریانس[۱۰]، میانگین، انحرافات مطلق[۱۱]، ضریب تغییر، دامنه و احتمال بازدهی منفی مورد استفاده قرار گرفت (برزنده و حسینی، ۱۳۸۰). بعد از دهه ۱۹۷۰، نرخهای بازدهی تعدیل شده بر اساس ریسک، ملاک ارزیابیها قرار گرفت. در سال ۱۹۹۶ مؤسسه جی پی مورگان[۱۲]مدل ارزش در معرض خطر[۱۳]را معرفی کرد. این معیار تمامی انواع ریسک را در یک عدد خلاصه و مقداری از سرمایه یک مؤسسه را که در معرض زیان قرار میگرفت، تعیین مینمود (رادپور و همکاران، ۱۳۸۸).
تعهد نسبت به سهامداران برای حداکثر سازی سود و تعهد نسبت به سپرده گذار از جهت بازگشت اصل سرمایه وی در هر زمان، بانک ها را بر آن داشته تا درجهت ایجاد تعادل بین ریسک و بازده وتامین رضایت هر دو گروه سپرده گذار و سهامدار به عنوان دو منبع اصلی تامین وجوه، تلاش مضاعفی را آغاز کند. به این ترتیب یکی از دغدغه های اصلی بانک، افزایش بازده در سطح معینی از ریسک است. یکی از انواع ریسک در صنعت بانکداری که درصورت عدم مدیریت مناسب، مستقیما به زیان دهی بانک منجر می شود، ریسک نقدینگی است. ریسک نقدینگی عبارت است از ریسک ناشی از نبود نقدینگی لازم به منظور پوشش تعهدات کوتاه مدت و خروجی های غیر منتظره وجوه.
برای مثال دوره ای را درنظر بگیرید که به علت رونق بازار سهام، سپرده گذاران برای دریافت سپرده ها به بانک ها مراجعه میکنند. در همین دوره وجوه نقد بانک ممکن است قدرت پاسخ گویی به چنین خروجی ناگهانی را نداشته باشد. در چنین شرایطی بانک مجبور به جذب منابع گران قیمت مانند دریافت وام از بازار بین بانکی و یا نقد کردن سایر دارایی های خود در زمان کمتر و با قیمتی بسیار کم تر از قیمت بازار آن ها می شود.
در غیر این صورت، شهرت بانک در معرض خطر قرار میگیرد. باید در نظر داشت که مطالعه ریسک نقدینگی هر بانک (که بیشتر منشا درون سازمانی دارد)، در ارتباط مستقیم با اندازه بانک، مجموعه فعالیت های اصلی آن و دستورالعمل های داخلی و … دارد. بنابرین مدل ریسک نقدینگی نیز باید برای هر بانک منحصر به فرد و با توجه به شرایط داخلی آن طراحی شود، چرا که ممکن است متغیری که برای یک بانک منشا ایجاد ریسک نقدینگی است، در بانک دیگر به طور کلی وجود نداشته باشد (بختیاری، ۱۳۸۵).